ریپورتاژ آگهی
روستای گوفل

روستای گوفل

از آنجایی كه آمارهای تفصیلی و تحلیلی پنج ساله ی كشور، اطلاعات آب و هوا، قومیت، زبان، تاریخ و جغرافیایی در اكثر موارد تا حد شهرستان و بخش ذكر شده است و اكثر موارد مذكور در روستاهای زیر مجموعه ی یك بخش دارای تشابه است،
  • 1400/11/29
  • استان : گيلان
  • شهر : رودبار
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : استان گیلان, رودبار-روستای گوفل(گُفل، گُپل، گوپِل) یكی از روستاهای بخش خورگام شهرستان رودبار در جنوب استان گیلان است.
تلفن : 66059000-021

دیباچه:
مطلب زیر اولین بخش از سلسله یادداشتهایی است كه درباره وجوه مختلف روستای گوفل(تاریخی، جغرافیایی، زیست بوم و…) به تدریج در سایت قرار خواهد گرفت. غیر از نشر در صفحه اصلی این سایت این مطالب در قسمت معرفی روستا هم قرار خواهد گرفت تا به عنوان اطلاعات شناسنامه ای روستا به راحتی در دسترس مراجعان باشد.
از آنجایی كه آمارهای تفصیلی و تحلیلی پنج ساله ی كشور، اطلاعات آب و هوا، قومیت، زبان، تاریخ و جغرافیایی در اكثر موارد تا حد شهرستان و بخش ذكر شده است و اكثر موارد مذكور در روستاهای زیر مجموعه ی یك بخش دارای تشابه است، در این نگاره می كوشیم با بهره برداری از مطالعات صورت گرفته در حوزه ی شهرستان رودبار و بخش خورگام كه نتایج آن به روستای گوفل قابل تعمیم است و همینطور با ذكر اطلاعات میدانی نگارنده از این روستا تصویری از آن در منظره ی چشم خوانندگان خلق كنیم. خاطر نشان میگردد كه نگاه ما در این پژوهش بیشتر متكی به منابع اینترنتی است تا مكتوب؛ و دلیل این امر ان است كه مطالعات تاریخی مستند كمتر در حوزه شهرستانی و جزء تر صورت گرفته است و تنها می توان اشارتی به روستاها و مناطق را در دایره المعارف ها و سفرنامه هایی مانند كتاب گیلان نامه و یا ولایات دارالمرز گیلان یافت؛ بر عكس علاقه نسل جوان به حوزه سرزمینی و روستاهای خود باعث شده است كه اطلاعات شهرستانی تا روستایی(اعم از عكس و مكتوب) در حوزه ی اینترنت فراوان باشد و می توان با تطبیق آنها با هم به روایت قابل استنادی دست یافت. با توجه به جمع آوری اكثر استنادات این پژوهش از فضای مجازی، از ارجاع علمی به اسامی مولفان اجتناب شده است؛ البته در صورت نیاز می توان با جستجو در اینترنت به اسامی نویسندگان بخش های ارجاعی دست یافت.
نگارنده بر خود فرض می داند تا در آغاز از دوستانی كه در حوزه ی اینترنت به معرفی زادبوم خود پرداخته و با عكس ها و مطالبشان یاریگرم بوده اند تشكر نمایم.
پاره ای از وبلاگها و سایتهای ماخذ به همراه صفحه مطالب مرتبط عبارتند از:

http://kormanjan.blogfa.com/post-2.aspx

http://aliliavaly.persianblog.ir/post/16/

http://allah-mazar.persianblog.ir/post/16/

http://kordiblog.mihanblog.com/post/5

http://kurmanj.blogfa.com/category/35

۱-نام روستا:

گوپال كه به نام‌های گوفال، گوفل، پای شتر، پای عرب نیز از سوی مردم بومی( شهرستان گناوه) نامیده می‌شود، قطعه سفال توپری به رنگ‌های زرد و سرخ و رنگ‌هایی بین این دو است. ستون استوانه‌ای شكل گلین، در قاعده فوقانی و تحتانی به صورت مقعر و محدب درآمده و بدنه آن با شیارهایی كه صیقل گرفته به سه یا چهار یا پنج مرتبه و لبه تقسیم و تراشیده شده است و دارای قابلیت چرخش است. وزن متوسط هر یك از آنها حدود چهار كیلوگرم است، ارتفاع آنها متفاوت، ولی بزرگترین آنها را به طول ۳۰‌سانتی متر می‌توان دید.
گوپال را به اردوی دشمن یا به درون قلعه به وسیله منجنیق یا دستگاه‌های پرتاب كننده می‌انداختند یا از آن به صورت پایه‌ای محكم برای جا دادن ظروف غذا و مشك‌های آب استفاده می‌كردند (http://www.iranboom.ir:منبع)
قدمت تاریخی شهرستان رودبار، در كنار اشیای سفالین عتیقه ی مكشوفه در اطراف روستاهایی مانند گوفل تصدیق كننده ی معنای مشروح درباره نام روستاست.

۲- تاریخچه :

روستای گوفل(گُفل، گُپل، گوپِل) یكی از روستاهای بخش خورگام شهرستان رودبار در جنوب استان گیلان است. مردم این روستا از تیره ی كرد كرمانج هستند. چنانكه اغلب دانشمندان و پژوهشگران تاریخ ملل می دانند و به آن اذعان دارند كردها از جمله اقوام هند و اروپایی اند كه از هزاره های قبل از میلاد مسیح در مناطق وسیعی از خاورمیانه و به ویژه كوهستانهای مرتفع بین النهرین استقرار یافته اند. سفالینه های به دست آمده حاكی از این است كه این قوم دست كم از هفت هزار سال پیش دارای تمدنی در خور توجه بوده چنانكه بعضی اقوام مجاور را به طمع دست اندازی و انتفاع از ماحصل تمدن آنان انداخته است. كاوش های افراد محلی و كاوش های رسمی از حدود سال ۱۳۴۰هجری در اكثر مناطق شهرستان رودبار شروع شد و در طول این سالها همواره كانون خبرهای پژوهنده گان و گاهاً نزاع افراد محلی بوده است. البته در سالهای بعد از انقلاب بهره برداری غیرقانونی از این گنجینه های ملی( كه نشان دهنده ی تمدنی كهن در منطقه ی كنونی شهرستان رودبار است) بسیار كمتر شده است. قدمت اشیاء عتیقه ی كشف شده در مناطقی مثل تپه ی مارلیك به حدود ۳۰۰۰سال پیش می رسد و گنجینه های بدست آمده از اطراف روستای گوفل به همراه نشانه های دفن كهن(احتمالاً قبرستانهای مدفون قدیمی) كه در بسیاری از روستاهای دیگر نیز به چشم می خورد نشان دهنده ی گستردگی این حوزه ی تمدنی است. البته نباید از یاد برد كه آثار قدیمی به جا مانده متعلق به دوران ماقبل دیلمی می باشد، و از ورود كردها به این منطقه بیشتر از چند صد سال نگذشته است. كوهستانهای جنوب گیلان مأمن تمدنی چندین هزار ساله مانند قوم آمارد است كه اشیاء عتیقه ی بدست آمده از آن دوران در جای جای آن مخصوصاً در مناطق حاشیه ی رودخانه ی سفیدرود به چشم می خورد. در قرون پس از اسلام، شمال كشور تنها نقطه ی ایران بود كه تا سالها تن به حكومت خلفای اٌموی و عباسی نداد، كه این ایستادگی به واسطه ی حضور قبایل دلیر و سلحشور دیلمی در كوههای جنوبی گیلان صورت گرفته است. تا مدتها تمدن گیل در زیر سایه ی تمدن دیلم قرار داشت و رونق گیلان و زوال تدریجی تمدن دیلم در چند قرن اخیر انجام شده است. البته اشیای مربوط به دوره ی بعد از ورود كردها نیز در كاوش ها كشف شده است كه این امر نشان دهنده ی امتداد تاریخی زندگی متمدنانه در این منطقه است؛ از دیگر سو بسیاری از این مناطق كهن و گنجینه های درون شان اكنون موطن كردهای كرمانج هستند بنابراین پرداختن به این گنجینه ها جدا از ریشه یابی تاریخی از منظر موطن شناسی نیز حایز اهمیت است.

كاوش های باستانی تپه مارلیك

امروزه كردها را در چند شاخه مهم دسته بندی می كنند. در این تقسیم بندی كه از نظر تفاوت لهجه صورت گرفته این شاخه ها عبارتند از ۱-كرمانج ها ۲-سوران ها۳-لرها۴-زازاها۵-هورامان ها . چنانكه می بینید كرمانج یكی از این شعب و در واقع مهمترین زیر مجموعه نژاد و زبان كردی است. كرمانج كه به كرد شمال نیز معروف است كم و بیش حدود۷۰% تمام كردهای جهان را كه امروزه در بیش از ۳۰كشور جهان پراكنده اند شامل می شود. با این حال مهمترین سكونتگاههای كرمانج ها عبارتد از :سراسر جنوب و بخش هایی از شرق و مناطق مركزی تركیه یا اصطلاحاً كردستان شمالی، شمال شرقی سوریه یا اصطلاحاً جنوب كوچك، شمال عراق یا به اصطلاح جنوب بزرگ و بسیاری از كشورهای آسیای میانه و اروپا كه بعضاً جوامع چند صد هزار نفری كرمانج ها را در خود جا داده اند. غیر از موارد ذكر شده كرمانجهای ایرانی در نقاطی از شمال خراسان، جنوب مازندران و گیلان و قسمتهای شمالی استانهای جنوب البرز زندگی می كنند. كرمانجهای خراسان ]و شمال ایران[به لحاظ مذهبی شیعه مذهبند.
از آنجایی كه كرمانجهای غرب ایران در تقسیم بندی كنونی كشورها در حوزه سرزمینی ایران قرار نمی گیرند كرمانجهای خراسان مبدا مناسبی برای بازشناخت نژاد كرمانج ایرانی به شمار می آیند.
خراسان پس از طلوع اسلام مركز قیام ها و شورش ها و تاخت و تاز های ازبكان و مغولان بود. در اواخر قرن دهم در ظهور دولت شیعه مذهب صفوی نیز از این تاخت و تازها كاسته نشد. دوری خراسان از پایتخت صفوی یكی از علل تشجیع ازبكان و تركمانان در تاخت و تازها و چپاولگری ها بود. شاه عباس كه پادشاهی تیز هوش و سیاستمدار بود با توجه به فلسفه ابن عمید كه گفته بود( كُردها را باید سپر بلا قرار داد)، در صدد انتقال كردها به خراسان برآمد تا با یك تیر دو هدف را بزند]هم پراكندگی كردها و كوچاندن آنها از موطن اصلیشان و هم دفع ازبك ها از خراسان[. با این حال اگر این كوچ با مخالفت سران كرد روبرو می شد شاه چاره ای جز سكوت و انصراف از عقیده نداشت لذا حیله ای اندیشید؛ در مجمعی كه از سران كرمانج تشكیل شده بود موقعیت جلگه تهران را برای چرای دام و احشام آنان تشریح نموده و آنان را تشویق به مهاجرت به آن منطقه نمود. كردها كه از نظر جا و مكان منطقه آذربایجان را برای خود تنگتر می یافتند از این پیشنهاد استقبال نمودند .
بدین ترتیب فصل نوینی در تاریخ نقل و انتقال و مبارزات كُرد آغاز و حدود پنجاه هزار خانوار كوچ بزرگ و تاریخی خود را از حدود آذربایجان و مهاباد به سوی سرزمین ری آغاز كردند در این حركت عده ای از كردها در اطراف زنجان و تاكستان قزوین به جا ماندند. به گفته ه. ل رابینو در كتاب تاریخ گیلان عده ای از كردها متعلق به قبیله ریشوند(رشوند) شاخه ای از ایل بزرگ سلیمانیه تركیه میباشند كه در زمان شاه عباس اول به مناطق رودبار كوچانده شدند]احتمالاً این طایفه همراه سایر طوایف در كوچ بزرگ شركت داشته و در نیمه ی راه در شهرستان رودبار سكونت داده شده اند[. رییس قبیله رشوند حسین علی خان فرزند محمد علی خان این زمان خان بود و تیره و شاخه ای كه از قبیله رشوند جدا گشته بنام سیاه گلی از عده ای چادر نشین تشكیل شده بود. طایفه رشوند در الموت, ناوه كلیشم, …,و عده ای هم در خورگام سكونت دارند]نام خانوادگی درویشوند كه اكنون در بعضی نقاط شهرستان رودبار مانند شهر لوشان وجود دارد ممكن است بازمانده از طایفه ی ریشوند باشد[. بنابراین عده ای از ساكنین كنونی خورگام بازمانده از اولین كوچ بزرگ كردها در زمان شاه عباس هستند. این حركت كه در حدود سال ۱۰۰۷ قمری انجام گرفته بود باعث شد كردها(غیر از كردهایی كه ذكر كردیم) مدت دو سال در جلگه خوار و ورامین اتراق نمایند .
شاه كه قسمتی از برنامه خود را انجام شده یافته بود بار دوم اوضاع و موقعیت خطیر خراسان و تسلط ازبكان بر این استان پهناور را برای آنان تشریح نموده، مجدداً وسیله دومین حركت بزرگ را فراهم ساخت .كردها كه سری پرشور و آكنده از عشق وطن داشتند داوطلب مبارزه با ازبكان و اخراج آنان از خراسان گردیدند. شاه نیز به مقصود خود رسیده بود چرا كه پیروزی یا نابودی كردها به هر حال به نفع وی بود. در این حركت نیز عده ای از كردها در اطراف تهران و خوار و ورامین و دماوند بجا ماندند. در حدود ۴۵ هزار خانوار در سال ۱۰۱۰ قمری وارد خراسان شدند .
شاه پس از انتقال این عده از كُردها در غرب كشور موقعیت بهتری یافت چرا كه نیروی متحد كرد را از هم پاشیده بود و از دیگر سو تازه واردین در خراسان با مغولان و ازبكان به زد و خورد پرداخته و آنها را اخراج كردند.
یكی از بخش های شهرستان رودبار عمارلو نام دارد. البته حوزه ی جغرافیایی این نام در طول تاریخ متغیر بوده است. نام عمارلو برگرفته از نام یكی از اقوام كرمانج است واین قوم زیر شاخه ای از ایل بزرگ زعفرانلو است. وسیع ترین گستره عمارلو در زمان افشاریان بوده كه از كرانه های دریای قزوین گرفته تا منطقه تنكابن و قسمتی از زنجان و طارم را نیز در بر میگرفت. در دوره ای نیز این نام شامل بخش خورگام كنونی نیز می شد ولی در حال حاضر منطقه ای جدا از بخش خورگام به حساب می آید هر چند در محاورات عمومی اغلب روستاهای بخش خورگام را زیر مجموعه ی عمارلو می نامند. البته به نظر عده ای از پژوهشگران نام عمارلو بی ارتباط با نام قوم آمارد نیست كه زمانی از سفیدرود تا رود آمل ساكن بوده اند و پایه گزار تمدن كهن مارلیك به حساب می آیند.

كرمانج زعفرانلو

در سال ۱۱۴۱هجری نادرشاه افشار سفیری نزد روسها كه ولایات شمالی ایران را اشغال نموده بودند فرستاد و خروج آنها از شمال ایران را خواستار شد و آنها نیز كه در مدت ۱۲ سال اشغال نواحی گیلان جز تلفات ناشی از بیماریهای بومی تقریبا چیزی عایدشان نشده بود به ترك آن نواحی رضایت دادند، به شرط آنكه آنجا بدست قوای عثمانی نیافتد. قوم عمارلو درهمین سال( ۱۱۴۱)، یعنی حدود ۳۰۰ سال پیش توسط نادر شاه از منطقه امارلو و دشت ماروسك در ۶۰ كیلومتری نیشابور برای دفاع ا ز مرزهای شمالی استان گیلان در برابر تهاجم احتمالی قوای روس به شهرستان رودبار كوچانده شدند. این قوم با ورود به منطقه خورگام نام آن را به عمارلو (انبار لو)تغییر دادند كه حدوداً همین شهرستان رودبار زیتون كنونی است.

كرمانج خراسان ایل زعفرانلو قوم عمارلو(تنه راست درخت-قسمت پایین)
قبل از ورود كردهای كرمانج از شمال خراسان به این منطقه، كل این كوهستان خورگام نامیده می شد و با ورود آنان به خورگام، نام عمارلو بر این ناحیه نهاده شد. البته نام پیشین یعنی خورگام(قدمگاه خورشید) نیز بیشتر نامی خراسانی به نظر می آید. دلیل این مدعا نیز وجه تسمیه ی این نام با مشرق ایران زمین از لحاظ چشم انداز طلوع خورشید است و نامهایی مانند خور آستان(خراسان كنونی) نیز به همین دلیل گذارده شده اند. با توجه به مسئله ی مذكور نگارنده ی این سطور اطلاق نام خورگام به منطقه ی كنونی را قبل از ورود كردهای خراسان محل تردید می داند. البته اگر خور را به معنای رنگ قرمز و نه به معنای خورشید بدانیم می توان این نام را برگرفته از خرمدینان دانست كه به رهبری بابك خُرم دین در نواحی شمال غرب ایران بر ضد عباسیان قیام كرد و كشته شد. با این تفسیر می توان خورگام را قدمگاه سرخ رنگ خواند( یا مكان روییدن گل لاله).

به هر روی پیشوند خور در نام های منطقه ی عمارلو كاربرد فراوان دارد؛ همانند، خورارود، خورپو و خرم‌كوه. خورگام بیش از ۳۰۰ سال پارچه ای از جغرافیای اداری عمارلو بوده‌است ولی امروزه به عنوان بخشی مستقل شناخته شده كه مركز آن شهر بره سر است. این شهر در گذشته با نام‌های پیره سر و براسر هم نامیده شده‌است.

خورگام در گیلان

بخش های میانی شهرستان رودبار از جمله بخش های كنونی عمارلو و خورگام
بعد از ورود قوم عمارلو به منطقه گروه بزرگی از مهاجران به سمت ییلاقات چلیك در شمال خورگام آمده و در این ییلاقات كه از املاك خانهای جیرنده بوده ساكن میشوند. البته این سكونت با درگیری همراه بوده است این گروه بزرگ كه اجداد اهالی كنونی روستاهای سیبن، چهش، گفل و سی دشت بودند بعد از اسكان زمینهای دیگری را نیز متصرف میشوند و اراضی زیادی را در اختیار میگیرند. آنها بعد ها به چند گروه تقسیم شده اما عده ای نیز در ییلاقات چلیك ماندگار شدند بعدها به پایین دست آمده و در محل كنونی روستای سیبن ساكن شدند عده ای نیز در سیبن سفلی یك كیلومتری جنوب سیبن ساكن شدند كه به مرور زمان به منطقه ی كنونی روستای چهش رفته و آن را تشكیل دادند. ارتفاع بالای دشت چلیك و زمستانهای سرد و صعب العبور آن باعث شد ساكنین روستای كنونی گوفل مكان این روستا را برای اسكان فصول سرد انتخاب كنند.

البته بیشتر ساكنین ابتدایی روستای گوفل برای چندین سال كوچ فصلی دیگری را نیز تجربه می كردند كوچی كه می توان آن را كوچ ذغال نامید. چوب تا اواخر قرن بیستم یگانه سوخت و وسیله ی گرمایشی ساكنین مناطق كوهستانی البرز به حساب می آمد. عمر بخاری های نفتی در منطقه تقریباً به نیم قرن گذشته بر می گردد و تا بیست و اند سال گذشته نفت اغلب تنها به عنوان سوخت مكمل و مشتعل كننده ی چوب به كار برده می شد. در نتیجه قطع درختان برای سوخت و تبدیل آنها به ذغال یكی از فعالیتهای روزمره ی اهالی بود. همانطور كه در تصاویر ماهواره ای مشاهده می گردد شیب جنوبی رشته كوه البرز كم درخت است و بر عكس شیب شمالی كه به سمت دریای كاسپین است پوشیده از درخت های جنگلی است. در نتیجه اهالی می بایست برای قطع درختان و تبدیل آنها به ذغال در ابتدای بهار به سمت شمال و جنگلهای جلگه ی گیلان كوچ می كردند. نگارنده از زبان مادربزرگ مرحوم خود داستان این كوچها را شنیده است كه در آن فرزندان كوچك، مرغها و گاوها را با هزار زحمت از رودخانه های خروشان سر راه عبور می دادند تا به مكان كوره های ذغال برسند و جالب آنكه پدر بنده نیز در یكی از همین كوچها به دنیا آمده است. البته كوره های ذغال متعلق به اربابها و خانهای محلی بود و كوچندگان به عنوان رعیت در سر كوره ها كار می كردند و اندك عوایدی برای زندگی به دست می آوردند. نظام خان سالاری و ارباب و رعیتی در شهرستان كه شاید تا حدود زیادی بازمانده از ساختار اجتماعی كردهای مهاجر به آن باشد تا مدتهای مدید در روستاهای منطقه تداوم داشت. هر چند این نظام در دهه های اخیر رفته رفته از بین رفت ولی تا بیست سال گذشته هنوز هم در روستاها افرادی وجود داشتند كه از لحاظ مایملك و دام و دارایی داراتر از سایر اهالی بودند و مردم آنها را خان می نامیدند.
در نیم قرن اخیر كوچ های ذغال متوقف شد و اهالی به شكل دایم در روستای گوفل سكونت یافتند. تقریباً برای دو نسل محل قدیمی روستای گوفل مكان اسكان اهالی بود تا اینكه در زلزله ی سال ۱۳۶۹رودبار اكثر خانه های مردم روستا كه از سنگ و گل ساخته شده بود فرو ریخت. در این زلزله پنج نفر از اهالی روستا كشته شدند كه البته یكی از این افراد در شهر منجیل كشته شد(یك زن و مرد، یك پیرزن، یك كودك و یك دختر جوان). بعد از زلزله مثل اكثر روستاهای منطقه اهالی تصمیم گرفتند مكان جدیدی را برای سكونت خود انتخاب كنند. درایت ساكنین روستا در انتخاب مكان و قطعه بندی منظم زمینها و نقشه ریزی مناسب باعث شد تا بافت اصلی روستا دارای شكلی شهرواره و زیبا باشد. هر چند این نقشه ریزی بعد از زلزله در بسیاری از روستاهای منطقه انجام شد اما این امر در كمتر روستایی مانند روستای گوفل منجر به جذابیت بصری شده است. البته ساكنین محل قدیمی را به طور كامل تخلیه نكردند. درخت های كهنسال و فضای سنتی و متفاوتِ بافت قدیمی روستا بعضی اهالی را پابند خود كرده است و بعضی از افرادی كه در محل جدید خانه ساختند دوباره به محل قدیم برگشته و در آنجا خانه هایی نو ساختند. رفته رفته با تداوم خانه سازی ها دو محل قدیم و جدید تقریباً به هم متصل شدند. در حال حاضر اغلب ساكنین روستای گوفل را افراد میانسال و سالخورده تشكیل می دهند. نسل جوان كه می توان آنها را نسل زلزله نامید در جستجوی كار و زندگی بهتر از روستا كوچیده اند. البته موج سوم خانه سازی و نوسازی خانه های بعد از زلزله در پنج سال اخیر و وفاداری فرزندان روستا باعث شده است كه سایه ی متروكه گی در حال حاضر از سر این روستا به دور باشد.
هر چند در تاریخچه بنا به ضرورت به شاخص های جمعیت و مسكن پرداخته شد، اما این شاخص ها در بخش هایی جداگانه مورد واكاوی قرار می گیرند. همانطور كه مشاهده شد در تاریخچه بیشتر از آنكه تاریخچه ی جغرافیایی را مد نظر قرار دهیم به تاریخچه ی جمعیتی و قومی پرداخته ایم، زیرا تاریخ بیشتر از جغرافیا با انسانها سروكار دارد. روشن است كه شهرستان رودبار به عنوان مركزیت تمدن دیلمی و تمدن های پیشا دیلمی خود داستانی دیگر و تاریخی مفصل دارد كه از حوصله ی این مقال خارج است و پژوهشگران دیگر مانند همكاران موسسه ی فرهنگی ایلیا به آن پرداخته اند(در كتابهایی مانند تمدن مارلیك و دیلمیان)

میلاد اصغرزاده گوفلی

روستای گوفل-ZUL30d1fGk