ریپورتاژ آگهی
روستای دارغیاث

روستای دارغیاث

وضعیت جغرافیایی و قدمت: روستای دارغیاث جزء استان كردستان و از توابع شهرستان بیجار (گروس) است. دارغیاث در فاصله ۲۴ كیلومتری شهر بیجار و در مسیر جاده قدیم
  • 1400/11/24
  • استان : کردستان
  • شهر : بيجار
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : استان كردستان- شهرستان بیجار- بخش چنگ الماس- دهستان بابارشانی- روستای دارغیاث
تلفن : 66059000-021

وضعیت جغرافیایی و قدمت:

روستای دارغیاث جزء استان كردستان و از توابع شهرستان بیجار (گروس) است. دارغیاث در فاصله ۲۴ كیلومتری شهر بیجار و در مسیر جاده قدیم بیجار – همدان واقع شده است و مساحت كلی آن ۵۸۰۰ هكتار می باشد. قدمت روستا به بیش از ۱۵۰۰سال می رسد كه مكان آن و نام آن به دلایلی نامعلوم در صده های گذشته تغییركرده است، وجود ابنییه ای مدفون در زیر خاك و گورهای مربوط به سادات كه به دوران ساسانی بر می گردد در محلی معروف به سراب باغات در ۴ كیلومتری مكان كنونی روستای دارغیاث، نشان دهنده مكان قبلی روستا می باشد و در مرحله بعد این روستا به ۲ كیلومتر پاینتر به طرف جنوب نقل مكان داشته است. و وجود آرامگاه سید حسن بیات و برادران ایشان به نام های سید غیاث الدین، سیدكمال الدین و سید جمال الدین در این مكان و همچنین وجود یك برج مخروبه و تعدادی زاغه كه محل نگهداری اهشام بوده است گویای این مدعاست. مردم روستا به دلیل خشكیدن چشمه های موجود در آن محل یك بار دیگر مجبور به نقل مكان می شوند. در حال حاضردر مكان كنونی روستا مقبره هایی با سنگ نوشته هایی وجود دارد كه به ۲۵۰ سال قبل بر می گردد كه نشان می دهد اكثر مردم دارغیاث از طایفه سادات موسوی بوده اند كه از نظرحسب و نسب از جمله سادات صحیح الانسب هستند كه به امام جعفر صادق (ع) می رسند. امروزه خانواده های سادات دارغیاث (غیاثیان- بیات غیاثی- بیاتیان- میرآقایی- ابراهیمی…) را شامل می شوند. در جریان آب رسانی سالهای ۱۳۵۱و ۵۲ گورهای مربوط به اقوام و ادیان دیگركشف شد كه نشان دهنده سكونت آنها در این منطقه بوده است. وجود برخی شجره نامه ها مربوط به سادات اثبات می كند در یك مقطع نسبتاً طولانی اكثریت جمعیت روستا را سلسله سادات موسوی تشكیل می داده اند و همچنین در جریان اجرای پروژه راه بیجار- همدان در منطقه ای معروف به دروازه تعدادی قبر با سنگ نوشته مربوط به ۳۰۰ سال قبل كه در عمق ۵/۲ متری زمین مدفون شده بود كشف شده كه مربوط به سادات بودند. وجه تسمیه روستا به گفته خیلی از بزرگان به نا م سید غیاث الدین می باشد. البته دارالمؤمنین یكی دیگر از نام های این روستا بوده كه سند تاریخی در این مورد در دست نیست. دراین روستا گورستان های نسبتاً وسیع و متعددی وجود دارد كه نشان از حضور جمعیتی زیاد در این منطقه بوده است، تا جائیكه اطراف روستا توسط گورستان ها تقریباً محصور شده است. وجود دو تپه حفاظت شده به نام های تپه چغا و تپه گول دائی ثبت شده در میراث فرهنگی از آثار تاریخی این روستا می باشد كه بر دامنه تپه گول دائی سفالینه های شكسته مربوط به سالیان بسیار گذشته، نشان از وجود تمدن در این منطقه است كه نیاز به بررسی های باستان شناسی دارد. در جریان حفاری های شركت مخابرات یك شبكه آبرسانی با لوله های سفالی به سمت تپه چغا، وجود منطقه مسكونی باستانی در این محل را تایید می كند. در منطقه ای معروف به كردعلی درقسمت غربی روستا آثاری از ساختمان و سكونت و برخی سفالینه ها و سنگ پاشنه درب قدیمی حكایت از قدمت تاریخی این روستا دارد. در جنوب غربی روستا در منطقه ای معروف به چشمه بَیجان (كیه نی بَیجان) آثاری قدیمی از سكونت وجود دارد. وجودآثاری از یك مسجد و یك حمام كه به احتمال خیلی قوی مربوط به دوران صفویه بوده است در این منطقه وجود دارد كه متأسفانه به دلیل عدم آگاهی این دو بنای ارزشمند در فرایند ساخت مسجد وحمام جدید تخریب شده اند. سید حمداله و میرزا قنبر علی دو نفر از افرادی بوده اند كه طبع شعر زیادی داشته اند و اشعار زیادی نیز سروده اند كه متأسفانه این اشعار مكتوب نشده و به فراموشی سپرده شده اند. اكثر مردم روستا در دوران قاجار (۱۳۳۳ هجری قمری) به علت خشكسالی و قحطی و گرانی سرسام آوری كه در منطقه رخ می دهد (سال مشهوربه سال ۱۶ قِران) از بین می روند. هجوم گرسنگان از روستاهای اطراف به روستا و كم شدن بیش از پیش مواد غذایی مصیبت و تلفات مردم را دو چندان كرده بود. به گفته بعضی از بزرگان علت نام گزاری آن دوران سخت به (۱۶قِران) این است گندم هر مَن به۱۶ قِران (ریال) رسیده بود و هیچ كس توانائی خرید گندم را نداشته. در آن دوران كه به احتمال خیلی زیاد حكومت مركزی هیچ تسلطی بر مناطق كشور نداشت نا امنی و قحطی خیلی زیاد شده بود، تا جائیكه در یك روز فردی یهودی در روستای دارغیاث چهار برادر به نام های سید شیخ علی، سید مهر علی، سید میر طاهر و سید میرباقر و یك خدمتكار آنها را با شلیك گلوله از پای در می آورد و بعد از آن به روستای شوشتری رفته هشت نفر دیگر به دست او كشته می شوند و سپس آن شخص یهودی به دست خالو احمد كه پی به هویت و ذات او برده بود كشته می شود. در جریان این نا امنیها وگرسنگی ها شخصی از اهالی روستا به نام سید اصغر به قصد مهاجرت به خراسان تمام مال و اموال خود را حراج كرده بود كه شباهنگام چند نفر از روستای چشمه قلی با همكاری شخصی در داخل روستا به منزل سید اصغرحمله كرده و با ضرب گلوله او را از پای در می آورند و تمام پول او را می برند و با وجود مسلح بودن آنها كسی توانای مقابله با آنها را نداشته و قانونی هم وجود نداشته كه شكایت كنند. و به دلیل همین نا امنیها یكی از سادات صاحب منزلت به نام سید غفار بدست شخصی به نام موسی شاه نظركه ساكن روستای اشرف آباد بوده كشته می شود و بدون هیچ پیگردی فرار می كند. و در سال های بعد حضور شخصیتی محترم و صاحب نفوذ به نام سید حاجی آقا در روستا باعث جلوگیری از چپاولگری و غارت شخصی به نام ساطان محمود و تفنگ چی های وی در روستا می شود، آنها بعد از عبور از دارغیاث روستاهای باباكرم، گراچغا و دهبنه و سایر روستا های كه سر راه آنها بود غارت كردند. سیدحاجی آقا خواهرزاده یكی افسران ارشد به نام سرهنگ بایندور بوده است كه خوف و ترس محمود از برخورد سرهنگ بایندور با او از چپاول و غارت روستای دارغیاث خود داری نموده. شخصیت های معنوی و متدینی چون سید آقا (سید ابراهیم)، سید جبار موسوی بیاتیان، سید میرزاخان لنگ، سید محسن كریم بیاتی (بیات غیاثی) سید نبی و سید ناصر میرآقائی، سید محب اله غیاثیان، سید محمد علی بیاتیان… در روستا زندگی می كرده اند كه هر كدام به نوبه خود نقش شایسته ای در تبلیغ و ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام داشته اند. لازم به ذكر است كه سید حسن بیات كه صاحب كرامات و فضائلی معنوی بوده در زمان حمله محمود افغان و ازبكها به ایران، در این منطقه زندگی می كرده. این چهار برادر (سید حسن بیات- سید غیاث الدین- سید كمال الدین- سید جمال الدین) اجداد بزرگ سادات دارغیاث می باشند.

اما نكته ای قابل توجه این است كه یك مجسمه سنگی (ساروجی) در قسمت جنوب شرقی روستا وجود داشت كه به باور غلط مردم آن مجسمه را زنی می پنداشتند كه با بی احترامی به نان و خمیر به یك سنگ تبدیل شده است و مردم در آن ایام همانند رَمی جمرات به طرف آن سنگ پرتاب می كردند و او را مورد لعن خود قرار می دادند كه متأسفانه برخلاف باور مردم روستا آن سنگ كه به شكل مجسمه بود در داخل خود از شئ ای تاریخی و عتیقه نگهداری می كرد كه در سال های اخیر توسط افرادی ناشناس از جا كنده شده و به یك مكان دیگر برده شده و محتوای داخل آن را كه جاسازی شده بود به سرقت بردند.

فرهنگ و صنایع دستی:

روستای دارغیاث جزءاولین روستاهای بودكه مدرسه درآن احداث وافتتاح شد(بین۱۳۱۵تا۱۳۲۵).وقبل ازآن نیزمكتب خانه های وجودداشته .این خودنشان دهنده این است كه روستای دارغیاث یكی از مهمترین روستاهای منطقه گروس بوده. زبان مردم دارغیاث كردی گروسی می باشدكه شباهت زیادی به گویش كرمانجی(گویش ایلام وكرمانشاه) دارد

دارغیاث ازجمله روستاهای است كه درگذشته دربافت قالی شهرت خاصی داشته است وخریداران بسیاری رابه خودجذب می كرده.فرش بافی ،گلیم بافی،جاجیم بافی وكیسه بافی ازهنرهای بسیار ارزنده وصنایع دستی روستا محصوب می شده است،وآن هم به لطف كم توجهی به بخش صنایع دستی دراین منطقه وهزینه های بالای این صنعت وانتفاع ناچیز آن برای مردم وگسترش تن پروری دست به دست هم داده اندتاصنایع دستی روستا به فراموشی سپرده شود.

كشاورزی و تقسیم اراضی:

درروستا ابتدامالكیت به صورت خودكارویا خرده ماك بوده،دریك مقطعی اززمان قسمتی اززمینهای روستاتوسط شخصی به نام حاجی اله یار خان خریداری شده وبه صورت ارباب رعیتی دراختیاربرخی اززارعان قرارمی گیردبعد ازمدتی حاجی اله یار خان این املاك رامی فروشد وافرادی مثل حاجی محمدعلی واوسط خان یگانه واوسط خان منظوری این اراضی راخریداری می كنند،همزمان باتقسیم اراضی توسط دولت وقت كلیه اراضی به زارعان به صورت اجاره به شرط تملیك واگذار می شود.درحال حاضربارشدمهاجرت درچند سال اخیر به شهرها فروش اراضی رواج یافته ونكته تأسف آورآن است كه زمینها به صورت یكجا به افرادمعدودی فروخته می شودكه امكان زمین دارشدن نسل جوان را ازبین می بردوسكونت درروستا راعملاًَغیر ممكن می كند.

باغداری درگذشته رونق بسیارخوبی داشت واكثریت اهالی هركس به فراخورحال خودصاحب یك قطعه باغ انگور(تاكستان)بوده وازاین راه هم نیازهای خانواده خودرا ازنظركشمش وشیره انگورتأمین می كردندوهمچنین بخشی از انگورمازادمصرفی خودراجهت فروش به سایرروستاهای اطراف می بردند تاجائی كه علیرغم نبودوسائل حمل ونقل مناسب انگورهارابه وسیله سبد والاغ تانزدیكی های سنندج هم می بردندوبه فروش می رساندند ودرعوض پول-گندم-جووسایر مایحتاج خودرا می گرفتند. باكمال تأسف امرباغداری نیزبواسطۀ مهاجرت بی رویه به شهرهای دورونزدیك ورها كردن باغها دیگرآن آبادی وسرسبزی باغات دارغیاث مثل روزگاران قبل نمانده وكلیۀ باغات روستاكه یك منبع ژنتیكی منحصربه فردوخاص منطقه سردسیری است درشرف نابودی قرارگرفته است.نسل جوان با باغ وباغداری بیگانه شده وانتقال تجربیات ازنسل قدیم به نسل جدیدعملاًغیره ممكن شده وازنظرعلمی نیزكسی دراین خصوص كاری انجام نداده است،اینها همه ازمعضلات شهرنشینی وتن پروری ورواج انگل صنعتی كه درعصرحاضردامن گیراكثرمردم این دیارشده است.

درروستا تعداد دو واحد آسیاب آبی وجود داشت كه درفصل پاییزهمزمان با آزاد سازی آب آبیاری،سنگ این آسیابها به گردش درمی آمده وآرد موردنیاز روستائیان را بابهترین كیفیت تأمین می كرده است .این آسیابها نیزباورود دو آسیاب دیزلی به روستاازبین رفتندومدتی نیزآسیاب های دیزلی وظیفه تأمین آرد روستاوبعضی ازروستاهای اطراف رابه عهده داشتند. درحال حاضربا احداث نانوائی درروستا،مدت۱۵سال است كه پخت نان محلی درروستا انجام نمی گیردوازبوی خوش نانهای محلی وكیفیت عالی آن فقط خاطراتی باقی مانده است ومردم مجبورندباخرید نانهای بی كیفیت ونامرغوب روزگار راسپری كنند.

بازی های محلی:

بازی های محلی كه هر كدام در زمان های معینی از سال انجام می شد عبارتند از: زوران(كشتی)، چهل كُچكه، گُرزان، جوزان ، بی دربی، جوراب بازی، قَله قَله، مردكان، گزینك بازی، و خاشكنِكی و بسیاری از سرگرمی های دیگر كه آنها هم متأسفانه از یادها رفته اند و یا به ندرت انجام می شوند.

 

روستای دارغیاث-hzvCuoJaft