موسیقی در این منطقه همانند سایر نقاط ایران از اصالت و ویژگی خاصی برخوردار است. بویراحمدیان بر اساس بیتهای رایج آهنگهای ویژهای دارند كه تحت عنوان «قس» از آن نام میبرند همانند: قس حوشكله، قس برنو، قس یاریار و غیره.
آلات موسیقی رایج در این منطقه عبارتند از: ساز (كرنا)، دهل، نی (نین)، پیشه (كه از نی كوتاهتر است). موسیقی عزا توسط «مهتر» نواخته میشود و آهنگ آن به «تول چپ» معروف است، این موسیقی را بیشتر برای جوانان و بزرگان در روز فوت و یا شنیدن مرگ كسی مینوازند. گریه و زاری برای مرده را «شربه» میگویند كه توأم با آواز مخصوص و غمناكی است و ابیاتی را زمزمه میكنند.موسیقی در كهگیلویه وبویراحمد جایگاه خاصی در زندگی روزمره دارد. به هنگام شادی و غم وهمچنین در هنگام كوچ چرای گوسفندان هر كدام نوعی موسیقی بكارمی رود. نی به دو شكل كوچك و نی هفت بند از جایگاه ویژه برخوردار است. چوپانان درصحرا و نوازندگان حرفه ای در مجالس و شب نشینیها از نی استفاده میكردند. علاوه بر نی، دهل و نقاره و كرنا و ویلن از دیگر ادوات نوازندگی است و با آن مقامهای مختلفی را مینواختند. برخی این مقامها مثل بره وری (بره بلندشو) در جمع آوری گوسفندان و با نی نواخته میشود. نمونه یا مرثیه خوانی از دیگر مقامهای موسیقی سنتی كهگیلویه و بویر احمد است. این مقام با نی نواخته میشود. در بر انگیختن احساس شنوندگان بسیار مؤثر است. ا
از دیگر مقامهایی كه در عروسی بكار میگیرند دستمال بازی كه به دو پا، سه پا، تركی، یك پا، باباكرم و تركه بازی و اسب سواری است.
در بین مردم بویراحمد هنگام شادی و جشن انجام رقصهای محلی رایج است و مردان معمولاً در رقصهایی همانند رقص چوب شركت میكنند.
توشمال
در شادیها و عزا معمولاً از ساز و دهل (توشمال یا سرنا + دهل) استفاده میشد. در عروسیها و شادیها ریتمهای شاد و بیشتر برای رقصهای محلی استفاده میشد. رقصها معمولاً شامل دستمال بازی و تركه بازی بود (اگر مجالی پیش آید بیشتر به آن خواهیم پرداخت). در عزاو غمها ریتمهای غمگین و آرامی به كار میرفت كه در ك.ب آن را توشمال چپ مینامیدند و در مناطق دیگر هم با اسامی دیگری در همین معنا به كار برده میشود.
در میان لرهای كهگیلویه و بویراحمد و استان فارس نوازندگان این سازها از طایفه خاصی بودند كه «مهتر» یا «توشمال» نامیده میشدند و در میان بختیاریها نوازندگان را «میرشكار» مینامیدند. معمولاً طایفهای كه این نوازندگان عضوی از آن بودند از اقشار فرودست آن جوامع محسوب میشدند و افراد عادی قبایل مجاز به نواختن آلات چنین موسیقی ای نبودند و این كار خوار شمرده میشد (مانند آنچه به طعنه و تحقیر در فارسی درباره مطربی و مطرب بودن به كار میرود).
نی
این ساز را به سبب زندگی عشایری و چوپانی بسیاری از افراد بلد بودند و به صورت جدی و حرفهایتر مهترها و میرشكارهای قبایل به آن تسلط داشتند كه بیشتر در جمعهای غیر رسمیتر به كار میرفت.
كمانچه
نوعی نسبتاً ابتدایی از كمانچه نیز كاربرد داشت كه لااقل هرآنچه در میان لرهای ك.ب دیده شده است تا حد زیادی ابتدایی با صدایی نسبتاً ناموزون و بم بود.
شعر و ترانه:
حماسه
بسیاری از شعرهای لری همچون زندگی پرفراز و نشیبشان رنگ و بوی حماسه دارد. گاهی در این میان شعرهای زیبایی دیده میشود كه سینه به سینه نقل شده و هیچ كس شاعر آنها را نمیداند.
تك بیتها
تك بیتهای بسیار زیادی سینه به سینه به ما رسیده كه هیچ كس هم شاعر آنها را نمیشناسد و اصلاً معلوم نیست از ابتدا یك شعر كامل بوده اند كه به مرور همین یك بیتشان در ذهنها مانده یا از ابتدا تنها همین یك بیت سروده شده.
عاشقانه
نغمههای عاشقانه بسیاری وجود دارد كه برخی از آنها را شما نیز شنیده اید یا حتی زمزمه كرده اید. مثل دختر بویراحمدی و … برخی از نغمهها قواعد شعر و قالب شعریشان را به خوبی رعایت كرده اند و زیبایی خاصی نیز دارند. برخی نیز ارزش شعر و موسیقی چندانی ندارند.
ا.ر.و.ت.ی.ك
شعرهای ا.ر.و.ت.ی.ك نیز در میان ترانههایی كه پیشتر خوانده میشد دیده میشود. متاسفانه اكثر این نغمهها دارای وزن درست و حسابی نیستند و ابتذال و ضعف ادبی آنها به نحوی است كه جای مجال چندانی نداشته اند و بیشتر در محفلهای خصوصی مردانه خوانده میشدند. بیشتر این نغمهها دارای وزن شعری و موسیقایی خاصی نبوده و جملات ا.ر.و.ت.ی.ك را كه تقریباً صورت نثر داشتند پشت سر همه میخواندند.
سفارشی
مهترها و میرشكارها بسیاری از ترانهها را نیز به سفارش افراد قبیله (اغلب خانها) در ازای پرداخت مبلغی میخوانده اند. به ندرت شعر ارزش داری در میان اینها میتوان یافت.
شروه
نغمههای سوزناكی را میگفتند كه معمولاً زنهای قبیله در عزای كسان و به ویژه جوانهای مقتول در جنگها میخواندند. برخی از این شروهها حماسه نیز در خود نهفته دارند و زیباییهای خاص خود را دارند.
شیرَدوما
نغمههای كه در عروسیها زنها همراه با هم آوایی و كِل (هلهله) میخواندند و اگر كسی خوب این نغمهها را نشناسد آن را با شروه اشتباه میگیرد.
قالب ترانهها قالب اكثر این شعرها مثنوی و غزل است. بدیهی است شاعران نوتر كه در پنجاه سال اخیر و با تسلط به قواعد ادبی و به گویش لّری شعر میگویند از همه قالبهای ادبی استفاده میكنند. با این حال علاقه به این دو قالب همچنان غالب است.
پیشینه تاریخ این موسیقی و وضعیت فعلی آن
بیشتر توضیحات گفته شده بیشتر درباره زندگی قدیمیتر مردم لر و پیشینه موسیقی لری است. همانگونه كه پیشتر گفتم به دلیل گردنكشی و عصیان لرها در برابر حكومتهای دو صده اخیر زندگی این مردمان كاملاً سر و شكل عشایری یافته بود. در این میان بختیاریها موقعیتهای بهتری برای نفوذ در ساختار قدرت یافتند كه از آنها هم نسبتاً بهره جسته بودند. با نقش عمده سردار اسعد در جریان مشروطه و حضور ثریا در دربار پهلوی و به تبع آن قدرت یافتن بختیاریها در دربار شرایط در نواحی بختیاری نشین به طرز محسوسی بهتر از دیگر مناطق لرنشین بود. همچنین رونق گرفتن مسجدسلیمان و حضور آنها در آبادان و اهواز نیز بر بهبود شرایط آنها و یكجا نشین شدن بختیاریها موثر بود. این عوامل باالطبع باعث شد موسیقی نیز بسیار سریعتر در آنجا رونق بگیرد. من اولین تلفیقهای آهنگها و نغمههای لری با آلات موسیقی اصیل را در میان بختیاریها دیده ام. شاید رها شدن از رسوم عشایری و زشت شمردن نواختن موسیقی برای افراد عادی قبایل نیز بی تاثیر نباشد.
بی اغراق و بدون تعصب اگر بخواهیم قضاوت كنیم بختیاریها در موسیقی در میان لر بزرگ از همه موفقتر بوده اند. تعداد خوانندگان بزرگ و حرفهای آنها نسبتاً زیاد است و تلفیق میان تمها و نغمههای لری با موسیقی اصیل كه پیشتر ذكر گردید، بسیار موفق بوده و آهنگهای بسیار زیبا و موفقی پدید آمد. بی هیچ تردیدی مشهورترین و بهترین خواننده لّری زنده یاد مسعود بختیاری (بهمن علاءالدین) میباشند. بعد از ایشان به ملك مسعودی، علی تاجمیری، كورش اسدپور و برخی دیگر از خوانندگان نیز میتوان اشاره كرد. این خوانندگان درمیان ترانههایشان از نغمههای لرهای دیگر نیز بسیار استفاده كرده اند و اكثراً هم كارهای موفق و ماندگاری شده. در حال حاضر اگر بخواهیم منصفانه در پی میراثی موسیقایی و فرهنگی برای نسلهای امروز و فردا باشیم كه كمترین آشنایی را با این فرهنگ دارند و آرام در فرهنگ غالب كشور (و حتی گاهی جهانی) حل میشوند؛ آثار مسعود بختیاری بیش از همه چشمگیر است.
متاسفانه در ك.ب هنوز از قرار خواب دویست ساله كاملاً به بیداری منتهی نشده و اگر چه در زمینه شعر پیشرفتهای چشمگیری روی داده و شاعران بسیاری دیده میشود كه ترانهها و شعرهای زیبایی نیز سروده اند، بااین حال موسیقی ضعفهای عمدهای دارد. متاسفانه صدا و سیمای یاسوج تنها مصرف كننده بوده و سازمانهای فرهنگی (مثل ارشاد و بقیه) تلاش درخوری و قدرتمندی مانند آنچه در میان بختیاریها ذكر شد نشان نداده اند و حتی گاهی به انواع نسبتاً ضعیف و مبتذل آن نیز دامن زده اند.
در نورآباد ممسنی و توابع آن نیز متاسفانه نه تنها كار درخوری در جهت داشتن یك موسیقی آبرومند نشده بلكه افراد متعددی بدون هیچ گونه آگاهی از موسیقی با داشتن یك دستگاه كی برد (اُرگ) دائماً كاست و ویدیو سی دی تولید میكنند كه بی تعارف بسیاری از آنها مایه شرمساری و تمسخر میشود. تصنیفهای ضعیف و سفارشی مثل «بچه خاله!» و برخی از این دست آثار ضعیف تنها موجب بیزاری جوانترها از این گونه مبتذل موسیقی میگردد كه به عنوان موسیقی اصیل خود را قالب میكند. درباره رقص لری نیز وضع بهتر از این نیست. رقصهای من درآوردی با دست و دستمالی ثابت كه هیچ هنری را نمیطلبد و با سی دیهای تكثیر شده در این مناطق در بعضی جاها رسم هم میشود (به سبب نا آگاهی از قواعد رقص لری)!
در حال حاضر انگشت شمار مهتری مسلط به توشمال لری در استان ك.ب (و حتی سایر استانها) باقی مانده و از قرار نسلشان در حال انقراض است!
از آنجا كه در سراسر استان ك.ب و نورآباد و بسیاری نواحی لرنشین دیگر حتی یك هنرستان، كالج یا مدرسه معتبر موسیقی وجود ندارد كه به طور جدی به این موسیقی بپردازد و با جوانكهای موسیقی نابلدی كه تنها با آوای یك كیبرد میخواهند تمام موسیقی لری را اجرا كنند و بیشتر هم از شعرهای ضعیف و بندتنبانی استفاده میكنند، نمیتوان آینده روشنی را برای این موسیقی دید.
در میان بختیاریها هم با وفات مسعودبختیاری و كهولت ملك مسعودی وضع چندان بهتر نیست. البته نمیتوان منكر تلاش تك و توك جوانهای علاقمند و چند گروه خوب جوان در این زمینه شد. ولی آیا این كافی است؟
دوستان ارجمند سه نوع متفاوت از موسیقی لری بویراحمدی رو در اینجا گذاشتم تا دوستانی كه علاقمند به شنیدن اون هستند بتونند گوش كنند و در عین حال به تفاوت
آنچه در تمام این موسیقیها نمود دارد، غمی است كه در تك تك نواختهای موسیقی لری مشاهده میشود. این موسیقی در عین سنگینی بسیار شاد است. من خودم از بین تمام اینها، موسیقی كه با سازهای سنتی نواخته میشود را بیشتر دوست دارم. آن هم به خاطر اصالتی كه دارد. من بارها با شنیدن به اصطلاح موسیقی هایی كه با اشعار بسیار بسیار ناخوشانید و آوازخوانی جوانان بی هنر، نیز مشاهده رقص هایی كه روزهاست از اصالت خود فاصله گرفته به شدت آزرده خاطر شده ام. گویا هیچ كسی نمیخواهد این فرهنگ را پاس بدارد.


