قلعه تل در شهر تاریخی قلعه تل در شمال استان خوزستان حد فاصل شهرستانهای باغملك و ایذه در مسیر شاهی استان فارس و خوزستان قرار دارد. بنای اولیه قلعه تل حدود سال ۱۷۹۰ میلادی ساخته شده است.
بنای این قلعه به محمد تقیخان چهارلنگ بختیاری نسبت داده میشود. وی كه هم عصر با حكومت فتحعلی شاه قاجار بود، شورش خود علیه حكومت مركزی را از اواخر این دوران آغاز و تا وقتی كه در دوره حكومت محمد شاه قاجار دستگیر و به تهران منتقل شد، فرمانروایی منطقه بختیاری حاشیه زاگرس را در این بنا به عهده داشت.
بنای قلعه تل از زمان جنگ جهانی دوم و شهریور ۱۳۲۰ روبه ویرانی نهاد. پس از تبانی خوانین هفت لنگ و چهارلنگ یعنی محرابخان بهداروند با فرج اللهخان علیه حكومت مركزی رضاخان، نظامیان دولت به اشغال قلعه پرداختند و با هواپیماهای جنگی ساخت آلمان بخشهایی از اراضی اطراف قلعه را بمباران كردند.
در سال ۱۸۴۰ میلادی بنای قلعه دارای حوزه نفوذ گستردهای بود كه دامنۀ آن در شمال و شمال شرق تا مناطق اراك و اصفهان از یك سو و سراسر لرستان و خوزستان و قسمتهایی از فارس و كهگیلویه را از سوی دیگر فرا میگرفت. در این دوران قلعه تل بهعنوان مركز فرماندهی ایل بختیاری ایفای نقش میكرد و سبب دغدغههای حكومت مركزی شد.
قلعه تل به علت قرار گرفتن در دشتی حاصلخیز و مجاورت با نواحی كوهستانی و راههای ارتباطی شوش، ایذه و شهركرد و اصفهان، همواره مورد توجه بوده است. قلعه تل روی یك زیگوراتعیلامی ساخته شده است و موقعیت ممتاز نظامی آن برفراز تپه ضمن تامین دید كافی آن بر راههای منشعب از چهار جهت، همواره مورد استفاده خوانین و جنگجویان محلی قرار میگرفت.
قلعه یك بنای خشتی و گلی است كه برجها و بعضی قسمتهای حصار بندها و شاید سقف آبانبارها و طاقهای آن آجری بوده و به شكل دژهای نظامی قدیم ساخته شده و دارای چهاربرج مدور مجوف بوده است. آجرهای بنا قدمتی پیش از اوایل دوره قاجار یا زند ندارد و سنگ قلوههای بهكار رفته در بنا، نشان از تعلق به معماری دوره زند است و میتوان آن را با قلعههای كریمخانی در فارس مقایسه كرد.
هنری لایارد، سیاح و سیاستمدار انگلیسی كه طی سالهای ۱۸۴۲-۱۸۴۰ میلادی از منطقه بازدید و مدت زیادی را در قلعه زندگی كرد در این مورد مینویسد: … در یكی از گوشههای بنا یك عمارت چهارضلعی قرار دارد كه در طبقه فوقانی آن «لامردون» یا مهمانخانه وجود داشت.
وی كه مدتها بهعنوان مهمان خانبختیاری در این بنا زندگی كرد، شرح فضاها را به گونهای میپردازد كه تصویر یك مقر حكومتی را با ارگ و برج و بارو و توپخانه و اصطبل و… تداعی میكند.تا حدود ۳ سال قبل، تقریبا به جز بخشی از برج شمال شرقی و حصار شمالی، تمام بنا در زیر آوار به تلی از خاك شباهت داشت.
به همین دلیل سالها به لحاظ عدم نقش عملكردی و كالبدی این بنا در منطقه، بهعنوان نقطه ناامن و فرسوده بافت تلقی میشد.
از آنجا كه روند شكلگیری قلعه سبب توسعه سكونتگاههای پیرامونی در مدت حدود ۲۰۰ سال گذشته بوده است، بدیهی است توسعه فعلی و طرحهای آینده این منطقه نیز بسیار متاثر از محوطه این بنا و روش زنده سازی آینده آن خواهد بود.
آوازه این بنا فراتر از شهرستان باغملك و ایذه و تا حدود مرز استانهای چهارمحال و بختیاری و اصفهان و كهگیلویه و بویراحمد بهعنوان كانون تاریخی قدرت اقوام بختیاری محسوب میشود.
هویت تاریخی و اجتماعی این بنا در تغییر پایههای قدرت در صدور تصمیمات منطقهای به خصوص در دوران پهلوی اول سبب میشود بهرغم عدم برخورداری بنا از سبك معماری ویژهای، با زنده سازی هویت و نقش تاریخی بنا در محوطه و در عناصر كالبدی، مركزیتی در معرفی فرهنگ پراستعداد بختیاری نیز تعریف شود. روش زنده سازی و تغییر عملكرد بنا به موزه مردمشناسی، دغدغههای كارشناسی متعددی را دنبال كرد كه نتایج آن به طرح اجرایی و شروع عملیات آواربرداری و تثبیت و استحكام بخشی و مدل سازی منجر شد.
در شرح اهداف این طرح آمده است: … احیای هویت تاریخی، نقش و جایگاه قوم بختیاری در رویكردهای سیاسی و اجتماعی، همچنین تعریف مركزیت جمعآوری اسناد و مدارك و لوازم و فناوریهای اقوام حاشیه جنوبی زاگرس و از سویی ارائه الگوهای كالبدی و فضایی در نوسازی و توسعه بافت روستایی و شهری منطقه، با طرح تغییر كاربری این اثر به موزه مردمشناسی محقق خواهد شد.



