یكی از مزارهای باشكوه و مجلل استان كرمان، آرامگاه با عظمت حضرت امام زاده زید (علیه السلام) است كه در شهر شهداد كرمان قرار گرفته است. نسب شریف حضرت زید (علیه السلام) با هفت واسطه به امام ششم شیعیان حضرت امام صادق (علیه السلام) منتهی می شود. اجماع علمای انساب بر این قول اتفاق دارند كه از قرار زیر است : حضرت زید بن علی البكر آبادی بن محمد بن علی بن محمد بن علی الخوارزمی بن قاسم الشیخ بن محمد الدیباج بن امام جعفر صادق (علیه السلام) . وی سیدی بسیار جلیل القدر، عظیم الشأن، عابدی زاهد، فاضلی ارجمند، فقیهی وارسته، و سرپرست سادات كرمان میباشد، كه او در بیشتر كتاب های انساب به نیكی یاد شده است. پدران این بزرگوار، همه از از بزرگان سادات اهل بیت (علیهم السلام) و از مشاهیر خاندان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بودند. آن گونه كه از تاریخ استفاده می شود، پدران و اجداد حضرت زید (علیه السلام)، در طول زندگی خود با حاكمان ظالم و غاصبان حقوق اهل بیت (علیهم السلام) در گیر بودند و پیوسته در اسارت و زندان دشمنان بوده، یا مبارزه و هجرت و آوارگی در راه دین را اختیار كرده، برخی از آنان نیز به امارت و فروانروایی رسیده بودند.
در این كه مدفون در این بقعه، حضرت زید (علیه السلام) نواده بزرگوار امام جعفر صادق (علیه السلام) است، هیچ شك و تردیدی میان علمای بزرگ انساب نیست و این مزار جزو دو مزار صحیح النسب استان كرمان بعد از بقعه متبركه امام زاده سید علی (علیه السلام) سیرجان است كه اجماع علمای انساب بر آن اصرار دارند. از طرفی این مزار متبرك، جزو ۲۵ مزار معروف كشور است كه انسان می تواند با آرامش خاطر، خفته در آن را زیارت كند و سلام او به خود او فرستاده شود. چرا كه در بقیه مزارات ایران برای تعیین شخصیت های مدفون در آن، با قراین و شواهد و با اگرها و مگرها اثبات مدفن سیدی می شود كه این خود یكی از شرافت ها و كرامت های صاحب این مرقد است. با این وجود، سعی ما بر این است كه تمام اقوال علمای انساب و مورخان را درباره ی خفته در این مزار را بیان كنیم تا صحت ادعای ما روشن شود.
علامه نسابه ابن طباطبا از دانشمندان و نسب شناسان قرن پنجم هجری، ضمن ورود سادات به شهرهای ایران، از منطقه خبیص یاد می كند. منتهی نام سید زید (علیه السلام) را به تصور آنكه در كلمه كرمان بیان داشته از قلم می اندازد. همین اندازه معلوم می كند كه حضرت زید (علیه السلام) تا قبل از این تاریخ در قید حیات بوده، مسكن او نیز خبیص كرمان بوده است. علامه نسابه بیهقی معروف به ابن فندق متوفای سال ۵۶۵ ه . ق، ضمن معرفی فرزند حضرت زید (علیه السلام) می نویسد: ( نسب شریفش با هفت واسطه به امام جعفر صادق (علیه السلام) منتهی می شود و در كرمان بوده است ). امام فخر رازی متوفای سال ۶۰۶ ه . ق با جمله ی ابوطالب زید بن علی البكرآبادی، ساكن كرمان. همین ادعای پیشین را تأیید می كند.
ابوطالب مروزی از دانشمندان نسب شناس و متوفای بعد از سال ۶۱۴ ه . ق از او به عنوان زید الحاجی الزاهد بن علی البكر آبادی بن محمد بن علی بن محمد بن علی الخوارزمی یاد می كند و برای آن حضرت هشت پسر و دو برادر ذكر می نماید و می نویسد: ( لهم اعقاب ) برای همه آن ها نسل بوده است. علامه نسابه ابن عنبه متوفای سال ۸۲۸ ه . ق از عالمان انساب ساكن كرمان درباره وی می نویسد: علی بكر آبادی سه فرزند و اسامی حسن، عقیل و ( ابوطالب زید زاهد ) داشته است، و برای زید نیز هشت پسر ذكر نموده اند و فرزندان زید الآن در كرمان و ولایات دیگر آن هستند. او در جای دیگر از كتاب خود نسل زید زاهد را در كرمان خبیص و بم می داند. سید كیا گیلانی از دانشمندان قرن دهم ه . ق همان گفتار ابن عنبه را ذكر نموده، از زید به شایستگی یاد می كند.
علامه سید ضامن بن شدقم از دانشمندان انساب و متوفای بعد از سال ۱۰۹۰ ه . ق پس از ذكر نام و نسب شریف زید (علیه السلام) به معرفی فرزندان آن حضرت می پردازد كه برخی از آن ها سزپرست سادات بودند. ملا هاشم خراسانی در كتاب منتخب التواریخ می نویسد: ( در خبیص كرمان است قبر جناب بابا زید… چناچه در عمده الطالب است. ) معلوم شد كه تمام علمای انساب درباره ی نسب حضرت زید (علیه السلام) و مدفن او در خبیص كرمان اتفاق نظر دارند. پدر بزرگوار: پدر بزرگوار حضرت زید ( علیه السلام ) علی نام داشت و معروف به بكر آبادی بود. از آن جهت به این لقب شهرت گرفت كه در منطقه ای به نام بكر آباد جرجان = گرگان سكونت داشت و فرزندان او را نیز بكر آبادیون می گفتند. او سیدی جلیل القدر، عظیم الشأن و از شجاعان سادات حسینی بود. امام فخر رازی او را امین شهر جرجان می داند و از او به شایستگی یاد می كند. علی به خاطر سكونت در گرگان به علی الجرجانی الامیر نیز معروف است.
ظاهرا او به خواهش احمد ابو الحسن الهارونی، مجدد دولت علویان طبرستان به آن منطقه مهاجرت نموده است. او قبلا در شهر ری سكونت داشته، آوازه حكومت علویان بر طبرستان و نقش ابوالحسن هارونی حسنی به گوش او رسیده بود، از این رو پس از دعوت از او، مشتاقانه به سپاهیان هارونی ملحق شد و پس از مجاهدت های فراوان به عنوان نخستین حاكم جرجان برگزیده شد. در آنجا به عدل و داد حكم راند تا اینكه عاقبت در زمان حكم رانی برادر احمد، سید یحیی هارونی در گرگان وفات یافت. علامه نسابه ابن عنبه درباره او می نویسد: ( از خانواده قاسم الشیخ بن محمد الدیباج (علیهما السلام) در جرجان می توان از علی بن محمد بن علی بن محمد بن علی بن قاسم نام برد. بعضی گفتند كه او فرزند (نسل) ندارد، اما سید رضی الدین ابن قتاده الحسنی در مشجر خود یاد كرده كه او را حسن، عقیل وابوطالب سید الزاهد بوده است. ) عمیدی نسابه از اعلام قرن نهم هجری، حسن را هم چون زید (علیه السلام) مكنی به ابوطالب دانسته است.
او برادر بزرگتر حضرت زید (علیه السلام) است كه متأسفانه از چگونگی زندگانی و تاریخ و محل وفات و مدفن او اطلاع دقیقی نداریم. علامه ضامن بن شدقم، حسن را به اشتباه حسین دانسته و كنیه او را نیز ابوعبدالله نوشته، اضافه می كند كه فرندی به نام امیركا (امیر كیا) داشته و از او فرزندی به نام حسن، و از او امیركا و از او محمد و بالاخره از او نیز مهدی به وجود آمده است. آنچه مسلم این است كه دو برادر حضرت زید (علیه السلام) و فرزندان آن ها در گرگان و طبرستان می زیسته اند و تنها حضرت زید (علیه السلام) به كرمان مهاجرت نموده است. تاریخ و محل تولد: بدون شك محل تولد حضرت زید (علیه السلام) در شهر گرگان بوده است. زیرا پدر او سالیان دراز در این شهر سكونت داشته، طبق گفته مورخان در همین شهر صاحب اولاد شده، كه اولاد او به بكر آبادیون ملقب گشته اند. متأسفانه از تاریخ تولد حضرت زید (علیه السلام) در هیچ یك از منابع موجود ذكری به میان نیامده است. از آنجایی كه نام شریف او نخستین بار در كتاب لباب الانساب بیهقی آمده است و با توجه به آنكه پدر وی در ولایت یحیی الهارونی به سال ۴۲۴ ه.ق یا كمی بعد از آن وفات یافته، می توان احتمال داد كه آن حضرت در سال ۳۹۵ ه.ق در بكرآباد گرگان به دنیا آمده باشد. زیرا منصب نقابت و سرپرستی ساداتی كه به او در كرمان محول شده، لازمه آن است كه ایشان حدود ۳۰ سال داشته باشند تا واجد شرایط نقابت باشند.
از این رو در این هنگام كمی بیش از ۳۰ سال داشته كه به كرمان مهاجرت كرده است. انگیزه مهاجرت به كرمان: انگیزه مهاجرت حضرت زید (علیه السلام) به كرمان درست معلوم نیست اما بدون شك پس از وفات پدر بزرگوارش در حدود سال ۴۲۵ ه.ق انگیزه ای جهت ماندن در منطقه طبرستان برایش مهیا نبوده است. از این رو احتمال دارد كه جهت تبلیغ حقایق و معارف تشیع به كرمان مهاجرت نموده، همان جا همسر اختیار كرده، در كرمان ماندگار شده است. با توجه به شغل ومنصبی كه حضرت زید (علیه السلام) داشته است دو احتمال دیگری می توان جهت انگیزه مهاجرت وی به كرمان داد. همچنان كه خواهد آمد برخی آن حضرت را نقیب و عده ای دیگر او را نسابه دانسته اند. لازمه كار نقابت آ ن است كه شخص نقیب النقبا ( سرپرست تمام یادات ) او را به این سمت یعنی نقابت (سرپرستی سادات یك منطقه) منصوب كند. بنابر این او به اختیار به كرمان مهاجرت نكرده بلكه ماموریت او بوده است. اما اینكه این ماموریت از طرف چه كسی به او داده شده است از مجهولات تاریخ است. از طرفی آن حضرت را نصابه خوانده اند. لازمه این شغل نیز مسافرت به دیگر شهرهای اسلامی جهت ثبت و جمع آوری نام سادات و چگونگی احوال آنان است. بنابر این شاید حضرت زید (علیه السلام) بدین خاطر به كرمان مهاجرت كرده است.
هرچند نظر نگارنده بر این عقیده است كه آن حضرت از سوی امام ابوالفتح دیلمی مقتول به سال ۴۵۴ ه.ق منصب نقابت سادات كرمان منصوب شده، وی بدان جهت به كرمان مهاجرت كرده است و این منافاتی با تبلیغ و نسابه بودن آن حضرت ندارد. چرا شهداد؟: از دیگر مجهولات تاریخ زندگانی حضرت زید (علیه السلام) سكونت او در شهداد یا همان خبیص است. در اینكه چرا آن حضرت منطقه شهداد را جهت سكونت اختیار نموده معلوم نیست. این احتمال كه او جهت استفاده از هوای خوب فصل زمستان و بهار خبیص به این منطقه پناه آورده و یا اینكه همچون دیگر افراد باغ اختصاصی در خبیص داشته بعید به نظر نمی رسد. وجه دیگری از سكونت حضرت زید (علیه السلام) پرده بر می دارد نقابت (سرپرستی) او بر سادات است. زیرا شخص نقیب باید دز جایی سكونت داشته باشد كه در دسترس بیشتر سادات باشد و یا سریع بتوان به آنان مواجب و دیگر مقرری ها را رساند. از این رو شهر خبیص كه در گذشته در شاه راه و مسیر كاروان هایی كه از خراسان، قاین و یزد به كرمان می آمدند بود، جای خوبی جهت سكونت به نظر می رسید و به وسیله همین كاروان ها كه می توان مقرری ماهانه سادات كه از سوی نقیب النقبا جهت معاش سادات ارسال می شد رساند یا از احوال آنان با خبر شد. معلوم می شود كه حضرت زید (علیه السلام) به اختیار و به جهت منصب مهمی كه داشته شهر خبیص را جهت سكونت اختیار نموده تا از این شاه راه جهت كمك و مساعدت به سادات اقدام نماید. اگر چه خاموشم فریاد هستم به شیرین عشق خود فرهاد هستم به شاهان جهانم اعتنا نیست و لیكن بنده شهداد هستم ازدواج با آل قاورد سلجوقی: پدر حضرت زید (علیه السلام) خود امیری از امرای گرگان بوده است، پس حضرت زید (علیه السلام) یك امیر زاده و از لحاظ نسب و شرافت نیز بزرگ زاده ای از نسل آفتاب و نواده ی بزرگوار امام حعفر صادق (علیه السلام) است. هم مقام نقابت دارد و هم نسابه دوران است.
در زهد و تقوا نیز سرامد عصر خود است. از این رو هر پادشاهی به فكر خویشاوندی با این سلاله رسول خدا (صلی الله علیه و اله) است. صاحب كتاب تاریخ سلاجقه كرمان، محمد بن ابراهیم كرمانی خود را از دودمان حضرت زید (علیه السلام) دانسته، می نویسد: ملك قاورد موسس سلسله سلاجقه، چهل دختر داشت – بعضی را در حكم امرا آل بویه كرد و اكثر به علویان داد. از آن جمله ۸ دختر به ولی صالح شمس الدین ابو طالب زید زاهد نسابه مدفون در خبیص و ۷ پسر او داده است. اگر كسی از تاریخ زندگانی سادات از كتاب های معتبر انساب اطلاع نداشته باشد، شاید مطلب فوق را منكر شود. آری، چنین است. ملك قاورد به جهت اعتلا دادن موقعیت خود در میان جامعه و در بین امیران، همان روش را رفت كه در گذشته عضدالدوله دیلمی برگزیده بود و داستان آن از این قرار است. در سال ۳۱۲ ه.ق هنگامی كه سلطان عضدالدوله دیلمی به حج رفته بود خواست با یكی از سادات حسنی به نام زید الاسود بن ابراهیم بن محمد بن قاسم الرسی بن ابراهیم طباطبا بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن (علیه السلام) كه سیدی جلیل، شریف و از بزرگان سادات حسنی در قرن چهارم و از زاهدان و عابدان زمان خود و مشغول عبادت در بیت المقدس بود، به خلافت بیعت نماید، او نپذیرفت. سپس شاه او را اكرام كرد و مقدمش را گرامی داشت و بسیار احترامش نمود. حكایت شده كه سلطان از او درخواست كرد كه خواهرش فاطمه را به ازدواح خود در آورد زیرا او در خواب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده بود كه به او امر نموده بود تا خواهرش را به ازدواجش در آورد و هم چنین خواهرش نیز قبل از ازدواج خواب دید كه به حج مشرف شده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را به ازدواج مردی در آورده به شكل حضرت زید اسود (علیه السلام)، خواب خود را كتمان كرد تا اینكه به مكه مشرف شد و با زید ازدواج نمود و خوابش تعبیر شد. هنگامی كه فاطمه وفات یافت، سلطان عضد الدوله، دخترش شاهان دخت را به ازدواج زید (علیه السلام) در آورد و از او چندین فرزند به دنیا آمد.
عضدالدوله دیلمی از این ازدواج بسیار خرسند بود و نزد ملوك و پادشاهان افتخار می كرد و می گفت: (( و قد التحم نسل رسول الله بنسلی )) نسل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با نسل من در آمیخته است. بنابراین عضدالدوله دیلمی با این ازدواج كه دختر و خواهر خود را به یكی از بارزترین شخصیت های حسنی در عصر خود داد، بیشتر سادات را به خود معطوف نمود و به آنان نیكی و احترام می نمود. آل قاورد نیز با این عمل بلكه فراتر از آن، دختری به حضرت زید (علیه السلام) و ۸ دختر دیگر را به فرزندان حضرت زید (علیه السلام) داد تا در این شرافت از شاهان دیلمی و آل بویه سبقت گیرند. آری، زید (علیه السلام) علاوه بر شرافت نسبی كه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ختم می شود، خود امیر زاده و رئیس سادات و داماد شاهان سلسله قاورد سلجوقیان كرمان نیز می باشد. كه تمام شرافت ها را یك جا به خود اختصاص داده، از او چهره كاملی در جامعه ترسیم نموده است. غروب آفتاب: از تاریخ وفات حضرت زید (علیه السلام) در منابع انساب ذكری به میان نیامده است. ما بر اساس برخی از قراین احتمال داده بودیم كه آن حضرت در حدود سال های ۴۷۰ تا ۵۰۰ ه.ق وفات یافته است و این پس از كشته شدن ملك قاورد است كه در سال ۴۶۶ ه.ق وفات یافت. در كتاب ستاره كویر درباره تاریخ وفات این سید جلیل القدر از یك نسخه خطی چنین آمده است: (( زید الحاجی الزاهد، مات فی الربیع الثانی سنة ۴۸۲ ه.ق )) یعنی زید حاجی زاهد در رییع الثانی سال ۴۸۲ ه.ق وفات یافته است. طبق این تاریخ و با وجود اینكه قبلا احتمال دادیم حضرت زید (علیه السلام) در حدود سال ۳۹۵ ه.ق به دنیا آمده باشد، بیش از ۸۷ سال عمر پربركت داشته اند. به جاست اهالی و خبیص ۱۵ ربیع الثانی هر سال را به پاس این عارف، زاهد، نقیب و نسابه دوران، مجلس یادبودی آراسته و به ذكر فضایل و كرامات آن حضرت مبادرت ورزند. كه به یقین مورد توجه وی و جد مظلومش امام جعفر صادق (علیه السلام) قرار خواهند گرفت. فرزندان و نوادگان حضرت زید (علیه السلام): درباره تعداد فرزندان حضرت زید (علیه السلام) در میان علمای انساب اتفاق است. قدیمی ترین منبعی كه از تعداد فرزندان امام زاده زید (علیه السلام) سخن به میان آورده، كتاب (( الفخری فی انساب الطالبیین )) تعلیف علامه نسابه ابوطالب مروزی از دانشیان علم انساب در قرن ۷ هجری و متوفای بعد از ۶۱۴ ه.ق است.
نویسنده ضمن ستایش از زید (علیه السلام) و معرفی یكی از فرزندان او می نویسد: (( له والدان و سبع اخوة اعقبوا ها و عمومة لهم اعقاب )) برای او دو فرزند و هفت برادر است كه نسل دارند، عمو های دارای نسل می باشند. از این جمله به دست می آید كه حضرت زید (علیه السلام) دارای هشت فرزند ذكور بوده است. همین قول را مرحوم علامه نسابه ابن عنبه متوفای ۸۲۸ ه.ق از قول سید عالم رضی الدین حسین بن قتاده مدنی حسنی نسابه می نویسد: (( لزید ثمانیة اولاد ذكور )) برای زید هشت فرزند ذكور بوده است. (( و اعقب زید الان بكرمان و ولایتها )) و فرزندان زید الآن در كرمان و اطراف آن هستند. سید احمد كیا گیلانی از دانشمندان نسب شناس قرن دهم ه.ق همان قول ابن عنبه را بازگو كرده، تلقی به قول نموده است. علامه نسابه ضامن بن شدقم حسنی از اعلام قرن ۱۱ هجری همین قول را پذیرفته، قائل به ۸ فرزند ذكور برای حضرت زید (علیه السلام) شده است. یك كرامت جالب: محمد جواد فخری زاده كرمانی، معمار میراث فرهنگی سالیان زیاد خدمت گزار بارگاه حضرت زید (علیه السلام) است. كرامتی از سوی امام زاده زید (علیه السلام) برای او واقع شده، كه ارادات او را به این امام زاده جلیل القدر صد چندان كرده است. نقل كرامت امام زاده مدت ها بر سر زبان اهالی شهداد بود. جریان از این قرار است: در سال ۱۳۶۹ ه.ش ایوان با شكوه مدخل اصلی حرم می بایست كاشی كاری می شد. استاد محمد جواد فخری می دانست كه هوای شهداد بسیار گرم و طاقت فرساست و كار به كندی پیش خواهد رفت.
با وجود این شروع به كار كرد و داربست ها نصب شد. ارتفاع ایوان به بیش از ۱۰ متر می رسید. ابتدا اطراف سر در مزین به كاشی كاری شد و الان نوبت قوس های زیر آن و كتیبه ای در وسط ایوان كه اصلی بود. چند روزی كار نصب كاشی به خوبی پیش رفت تا اینكه هنگام نصب كاشی های شجره نامه خود امام زاده بر اثر خستگی و گرمای هوا، استاد معمار دستی به صورت خود كشید تا عرق های ناشی از كار را خشك كند كه در این هنگام لغزش حاصل شد و از ارتفاع ۱۰ متری بر روی كاشی ها و سنگ هایی كه در زمین ریخته بود سقوط كرد، دستیار وی و خدام آستانه كه این منظره را مشاهده می كردند با عجله و به تصور اینكه استاد مرده است به كمك او شتافتند، با كمال تعجب استاد معمار بلند شد و با لبخند ظریفی گفت من طوری نشدم. اطرافیان تمام بدن او را ملاحظه كردند حتی زخمی نیز حادث نشده بود. این كرامت سریع بر سر زبان ها افتاد.
