ریپورتاژ آگهی
روستای بهمنان سوادكوه

روستای بهمنان سوادكوه

روستای بهمنان سوادكوه روستایی در بخش مركزی سوادكوه و در مسیر جاده بین روستایی واقع شده است .بهمنان همچنین نام طایفه‌ای است كه در این روستا زندگی می‌كرده‌اند.
  • 1400/12/18
  • استان : مازندران
  • شهر : سوادكوه
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : بخش مركزی سوادكوه و در مسیر جاده بین روستایی در دهستان كسلیان
تلفن : 66059000-021

روستای بهمنان سوادكوه روستایی در بخش مركزی سوادكوه و در مسیر جاده بین روستایی واقع شده است .بهمنان همچنین نام طایفه‌ای است كه در این روستا زندگی می‌كرده‌اند. مطابق نقل افضل الملك در سفرنامه مازندران این طایفه به همراه سه طایفه اولاد، شیروان، گاوان پیش از اسلام در سوادكوه می زیسته‌اند. این روستا با دارا بودن مناظر طبیعی فوق العاده زیبا می تواند در جذب گردشگر به خصوص در فصول بهار و تابستان موفق عمل نماید. علاوه بر این وجود اماكن مذهبی همچون مزار امام زاده عباس كه در دو كیلومتری ورودی روستای واقع شده است باعث گردیده از روستاهای اطراف به این روستا برای زیارت سفر كنند .

روستای بهمنان سوادكوه-iVfI4p9DzG

این روستا به لحاظ موقعیت جغرافیایی در بین ۳۵ درجه و ۴۹ دقیقه عرض شمالی و ۵۲ درجه و ۳۹ دقیقه شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است و ارتفاع آن از سطح دریا برابر ۱۰۲۰ متر می باشد. این روستا به لحاظ تقسیمات سیاسی واقع در دهستان كسلیان به مركزیت روستای اتو، از توابع بخش مركزی به مركز شهر پل – سفید واقع شده و فاصله روستا از مركز شهرستان ۱۵ كیلومتر و از مركز دهستان یعنی روستای اتو ۴ كیلو متر می باشد. این روستا از شمال به روستای ولو كش، از جنوب به روستای قادیكلا، از غرب به كوهها و اراضی ملی و از شرق به روستای اتو محدود می شود. همچنین قدمت این روستا به ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال پیش برمی۔ گردد

بهمنان روستائی است كه با دارا بودن مناظر طبیعی فوق العاده زیبا می تواند در جذب گردشگر به خصوص در فصول بهار و تابستان موفق عمل نماید. علاوه بر این وجود اماكن مذهبی همچون مزار امام زاده عباس كه در دو كیلومتری ورودی روستای بهمنان واقع گردیده و نیز بقعه امامزاده شاه نظر و گلزار شهدای سه روستای بهمنان – ولو كش و امیر كلا كه در صحن این امامزاده واقع گردیده و نیز بقعه سید ابراهیم در شرق روستا كه از دیر باز مورد احترام و تكریم اهالی بوده است و همچنین احداث زائر سرای امامزاده شاه نظر هم كه از طرف تولیت این آستان مقدسه در حال احداث بوده تا محلی برای استراحت زائرین فراهم گردد، از جمله مواردی بوده كه این روستا را به عنوان یك روستا با جاذبه غالب مذهبی برای جذب گردشگر مطرح نموده است. علاوه بر این وجود مراسم خاص مذهبی بویژه در ماههای محرم و صفر بر جاذبه های مذهبی این روستا افزوده است. مجموع این عوامل سبب گردید تا در این كار تحقیقی این روستا به عنوان یكی از روستاهای دارای جاذبه مذهبی مورد بررسی قرار گیرد.

روستای بهمنان سوادكوه-1rFHsXjxTF

تاریخچه روستای بهمنان

حال آن كه در در كتاب التدوین فی جبال الشروین ، در شرح سفر ناصرالدین شاه به مازندران در سال ۱۳۱۱ ه .ق ، نام بهمنان به عنوان یكی از روستاهای بلوك كیسلیان آمده است . با توجه به مندرجات التدوین روایت كوچ وهمن در صد سال پیش و قول اشتقاق بهمنان از فعل «بموندیم» را كه چون افسانه زیبا می نماید نمی توان قابل تأیید دانست . اما پای استدلال ما چوبین تر از آن است كه با افسون این افسانه ها برآید . چرا كه افسانه هرچه دل پذیرتر ،باورپذیرتر نیز . گل ما را نیز كه از ازل با آب آتش فروز افسانه سرشته اند .
مطابق روایت سالخوردگان امافت، این روستا پیش از توطن صاحبان كنونی آن، موطن قوم بهمنان بوده است كه در نتیجه ی شیوع آزار آن جا را تر ك گفته بودند . استناد این عده علاوه بر مشهورات ، سنگ نبشته ای بود كه نام بهمن برآن درج شده بود. امافتی ها كه خود از «شوراب » كوچیده بودند ، به روستایی آباد اما خالی از سكنه می رسند وچون خانه را خالی و آب را مفت می یابند بر آن می شوند كه همان جا بمانند اما آنان دیگر نام بهمنان را بر نمی گزینند !

بعضی از معمران نام بهمن را كه در سنگ نبشته امافت مندرج بوده است متعلق به نیای وهمن یا حداقل نیای یكی از تیره های این قوم می دانند . یكی از معمران بهمنانی نیز علت نامگذاری قوم وهمن را انتساب آنان به جایی به نام «وهمن كوه » در برنت می پندارد . بنابرهمین تصور، عده ای قائل به وجود بازمانده ی قوم وهمن در برنت اند و بازماندگان دیگری را نیز در ساری و بهشهر و… ردیابی كرده اند . هم اكنون نیز در برنت مكان هایی به نام وهمن معروف است . مطلعان برنتی نیز انتساب این مكان ها را به قوم وهمن شفاهاَ تایید كرده اند .

در همه ی این روایت ها بسامد برنت چشمگیر و گوش نواز است . معمران وهمن خاطرات بساری از سفر خود به برنت و واگذاری زمین های آبا اجدادی به شرط ، یا فروش آن ها یا ستاندن باج و قرض و … نقل كرده اند . جایگاه ویژه برنت در حافظه ی تاریخی قوم وهمن همیشه توأم با حسی نوستالژیك نسبت به این بوم بوده است . آیا برنت وطن از دست رفته ی قوم وهمن بوده است؟!

اماآنچه از این میان مسلم است، این است كه هویت یابی قوم وهمن در بهمنان بوده است و بس . موطن قوم وهمن نیز بر اساس قدیم ترین شناسنامه ها كه به دست آمده است تا ۱۵۰ سال پیش به طور حتم در بهمنان ِكیسلیان بوده است . این نقد را باید گرفت اگرچه از نسیه ی برنت و امافت با آن چشم اندازهای دلفریب نیز به راحتی نمی شود دست شست .

بهمنانی ها خود را «وهمن » یا «وهمنونی»می نامند . وهمن تلفظ مازندرانی «بهمن» است. بهمن در اوستا به صورت «وهومنا» و در زبان پهلوی به صورت «وهومن» آمده كه از دو جزو «وهو» به معنی خوب و نیك و «من »به معنی «منش »تركیب شده وجمعا ً به معنی نیك منش ،نیك نهاد است.همچنین بهمن یكی از امشاسپنتان و نخستین آفریده ی اهورامزدا ست كه دومین روز از هر ماه خورشیدی و دومین ماه از زمستان نیز به نام او خوانده می شده است . فرزند كهترین اسفندیار نیز به نام این فریشته بهمن خوانده شد.همچنین بهمن نام گیاهی است كه به قول اسدی و بیرونی در جشن بهمنجنه خورده می شد .نام چهار تن از پادشاهان بادوسپان مازندران نیز بهمن بوده است كه در نور حكومت می كرده اند . همچنین برادرزاده ی اسپهبد علاء الدوله ،بهمن نام داشت .

در سفرنامه ی افضل الملك از این قوم با نام «بهمنان» یاد شده است . به نظر می رسد نام وهمن از بهمنان گرفته شده است و شاید به همین خاطر این قوم محل سكونت خود را وهمنون یا بهمنان نامیده است .

برخی از اقوام ساكن زیراب به قومیت های كرد و لر و …. منتسب اند اما در انتساب وهمن به این نوع قومیتها قولی نقل نشده است و به نظر می رسد وهمن اصالت سوادكوهی داشته اند . در سفرنامه ی افضل الملك ، «بهمنان» به همراه «اولاد» و« گاوان» و «شیروان» چهار طایفه ی قدیم و اصیل سوادكوه شمرده شده اند كه از قبل از اسلام در مازندران می زیسته اند . چنان كه از متن سفرنامه بر می آید ،نویسنده این نوع اطلاعات را از امیر مؤید و آقا میرزا سیدعلی وكیل از احفاد سیدظهیرالدین مرعشی كسب كرده ، اما هیچ سند مكتوب در صحت این قول ارائه نكرده است .

روستای بهمنان سوادكوه-tYYeUcbhSd

بهمنانی ها را به دو گروه می توان تقسیم كرد:

الف)گروه دارای پسوند وهمن :اجداد این گروه كه هسته ی اولیه مهاجران احتمالی برنت را تشكیل می دهند ،همگی متصف به وهمن بوده اند و با رواج شناسنامه ، بهمنی را به عنوان نام خانوادگی یا پسوند برگزیده اند .

ب) گروه بدون پسوند وهمن : اجداد این گروه اغلب با پیوند سببی با وهمن درآمیخته اند و با آنان یكی و برخی حتی به واسطه ی ارث صاحب زمین شده اند .

بهمنان بر دامنه ی بی درخت شیبداری جا خوش كرده است كه از پایین، دست در دامن رودخانه ی كیسلیان و از بالا دست در دست تپه های جنگل پوش نهاده است . در جنوب آن روستای ولوكش و در جنوب شرقی آن روستای امیركلا لمیده اند . این سه روستا به واسطه ی رودخانه ی كیسلیان ، از دیگر روستاهای كیسلیان جدا و بركنار مانده اند .

گستره ی بهمنان در گذشته املاك كنونی ولوكش و امیر كلا را در برمی گرفت .گفته می شود پس از دست اندازی قوم «دادو» به قلمرو بهمنان ،بهمنانی ها به كمك قوم «امیر» آن ها را از قلمرو خود می رانند . پس از آن به عنوان قدردانی محدوده ی فعلی امیركلا به قوم امیر پیشكش می شود . قوم امیر نیز پس از شیوع آزار اقامتگاه سابق خود در پایین روستای اتو را ترك كرده و در این سوی رودخانه در جوار بهمنان سكنی می گزینند .ولوكشی ها نیزدر قالب دو قوم «خواجه» و«شور» ساكن «پیته خنه سر» بودند كه با پیوند سببی با بهمنانی ها صاحب زمین در این سو می شوند و ولوكش شكل می گیرد .

از میان روستاهای پرشمار كیسلیان ،بهمنان در شمال شهر زیراب نزدیك ترین روستا به آن است اما این نزدیكی سبب گشایشی برای بهمنان نبوده است . زیرا جاده شوسه كیسلیان از مسیری دیگر به لاجیم منتهی می شده و در آن مسیر نیز رودخانه ی كیسلیان مانعی طبیعی در بهره برداری از جاده بوده است .تنها پس از احداث جاده ی مستقل برای بهمنان دسترسی به شهر و برخورداری از مواهب مدنیت آسان تر گشته است .

مردم بهمنان در حفظ آداب شریعت از گذشته تا كنون كوشا بوده اند . پافشاری بر حفظ سنت تعزیه خوانی بهترین دلیل بر این مدعاست . شوق مقدس مردم برای تماشای تعزیه به تدریج این هنر دینی را در میان بهمنانی ها تقویت وتثبیت كرده و تربیت چند نسل تعزیه خوان به پویایی آن انجامیده است .

امامزاده شاه نظر در شمال بهمنان، امامزاده عباس در جنوب وسید ابراهیم در جنوب شرقی آن از نگاه مردم چون نگهبانی از سه سو بهمنان را حراست می كنند .اعتقاد مردم به امامزاده شاه نظر بسیار ریشه دار است و افسانه های زیادی دراین باره نقل شده است.این افسانه ها كه واژه ی آزار در آن بسامد دارد می تواند بازتاب خاطره ی قومی وهمن از كوچ ناگزیرشان از برنت و امافت باشد .

یكی از آن جمله آن است كه سالی در آن سوی رودخانه بلای آزار بر مردم مستولی می شود . بلا پس از خرابی امیركلا به هیئت انسان به سمت بهمنان روانه می شود اما نرسیده به بهمنان پیرمردی نورانی عصازنان ظاهر می شود و با بلا وارد مجادله می شود . در این زمان دو پیرمرد نورانی دیگر می رسند . پیرمرد اول (امام زاده شاه نظر ) همراه دو پیرمرد دیگر (امامزاده عباس و سیدابراهیم ) به ضرب عصا بلا را متواری می كنند .

برخی این سه امامزاده را شاهان یا سرداران عهود گذشته می پندارند اما برخی قائل به شجره نامه برای این سه تن هستند . مثلا بر اساس یكی از شجره نامه ها امامزاده عباس یكی از غلامان امام موسی كاظم شمرده می شود . با توجه به مشرف بودن امامزاده عباس به قلعه و شكل مدور و برجسته بنای اولیه آن ،برخی نیز این بنا را از بقایا یا اجزای قلعه ی پایین دست آن می دانند .

قدمت آثار به دست آمده از بهمنان مطابق نظر باستان شناسان به عهد اشكانیان باز می گردد و عمر تمدنی این منطقه را به بیش از دو هزار سال می رساند . در جای جای بهمنان قبور گبری (زردشتیان ) را می توان كشف كرد . حتی منطقه ای در بهمنان به نام «گبری » معروف است . ولی باید دانست دفن اجساد نزد زرتشتیان گناه شمرده می شد ؛ چرا كه بر پایه باورهای زرتشتی به‌خاك سپردن مردگان باعث فساد در زمین و هم چنین ایجاد وحشت و گزند به امشاسپند سپندارمذ فرشته موكل بر زمین خواهد شد . پس گبرشمردن این به خاك سپردگان ، محل بحث است . البته كوزه هایی حاوی اجساد مردگان نیز یافته شد كه مهرآیین دانستن آنان محتمل تر است .

نزدیكی های امام زاده عباس ،در منطقه ی «زرات جا دره » بقایای بنایی مشهود است كه به زعم اهالی قلعه بوده است .شكل گرد و گنبدی آن این گمان را تقویت می كند . برخی می گویند این قلعه شامل سه تل بوده است و برخی دیگر این قلعه را شامل سه خزانه می دانند كه گنجینه های شاهی را در خود جا می داده است . از این رو بارها كسانی به سودای زراندوزی به حفاری و گوركنی بخت خود را آزموده اند . در تلفظ نام این منطقه نیز اختلاف نظر وجود دارد : برخی آن را« زرات جا» یعنی محل زراعت ؛بعضی «زیارت جا »یعنی محل زیارت؛عده ای «زیارت شاه» و برخی نیز آن را «زیارت چاه »می دانند . البته اگر از بالای قلعه به پایین نگاه كنیم بی شباهت به چاه نیز نیست .در حفاری های مختلفی كه به صورت غیرقانونی انجام شده است سنگ چین قلعه آشكار شده است . در گوشه و كنار قلعه كوزه شكسته های زیادی را می توان دید كه غارتگران فرهنگی با اطمینان به این كه كارشناسان میراث فرهنگی ككشان هم نمی گزد آن ها را به حال خود رها كرده اند .

شاهدی كه استقرار قلعه را در این مكان تأیید می كند منطقه ی پایین دست قلعه است كه قلوش نامیده می شود . قلوش را می توان مخفف قلعه ی لوش(در قلعه ) دانست . برخی قلوش را قلعه مستقل دیگری می پندارند . بقایای قلعه های دیگری نیز در اطراف بهمنان كشف شده است : كل بست، دروازوك ،قلك ، حسن بور و شاه كوه . كه از این میان شاه كوه و حسن بور از املاك سرخكلا محسوب می شود . در تاریخ طبرستان بارها از قلعه كیسلیان یاد شده است حتی وجه تسمیه آن به صورت كیه = (خانه) + سلیان (=فردی پناهنده به مازندران) ذكر شده است ؛اما مشخص نیست مصداق این قلعه كه مازیار و شاهان باوندی از آن استفاده می كرده اند كدام یك از این خرابه هاست: قلعه های چندگانه ی مذكور یا قلعه ی لاجیم ؟ محتمل آن است كه قلعه كیسلیان كه بنابر قول ابن اسفندیار در زمان ساسانیان ساخته شده با مشخصات قلك و حسن بور كه آجرهایی با ابعاد بزرگ و مربوط به دوره ی ساسانی در آن یافت شده ، مطابقت بیشتری دارد .

ویرانه های دهی نیز در شمال روستا در منطقه ای به نام اتراخون ده یافت شده است . در این منطقه سنگ نبشته ای به خط كهن (میخی یا پهلوی ) همچنین مجسمه ی عقابی كه نیمرخ رو به چشمه ی آن حوالی داشته دیده شده كه متأسفانه مورد دستبرد قرار گرفته است. دشاخ سنگ(سنگ دو شاخ) كه سنگ بزرگ دو نیمه ای بوده و انگار به دست انسان تراش داده شده و اعتقادات خرافی چندی نیز درباره آن رایج بود از آثار دیگر در همین حوالی است . در كمر سنگ نیز قطعه سنگ بزرگی در میان دشت خالی دیده می شود كه بنابر اعتقاد گذشتگان ،رستم آن را با فلاخن پرت كرده و به اینجا افتاده است . سنگ های تراشیده ای به شكل حیوانات مختلف نیز در فاصله ی بهمنان تا سرخكلا دیده شده است .

در جنوب بهمنان در منطقه ی «پیته » مخروبه ی یك روستا كشف شده است كه تا مزار سید ابراهیم امتداد داشته است . در منطقه ی سیدابراهیم نیز چهار دیوار بنایی كشف شده كه سر آن ۶ متر و ته آن ۸ متر بوده است . همچنین سنگی یافت شده كه عبارت «فریدون شاه » بر آن به خط عربی نگاشته شده بود .عجیب آن كه تنها شاه فریدون نام مازندران ،فریدون بن قارن (۲۲۴-۲۶۳ ه.ق )است كه در رستمدار فرمان می راند .

روبه روی پیته ، منطقه «میونك »قرار دارد كه در یك شعر رمزگونه به عنوان شهر میدونك از آن یاد شده است : «شهر میدونك ، اغوز كپینك ، د دره ی تك ، هفت تا خم تك به تك ». در این معما گونه، نهانگاه گنجینه ای كه شامل هفت خم بوده به رمز درج شده است .

آثار چند «دنگ سر» در مناطق «لیلم» ، «انجیر تپه »،«دنگ سر پلی» و «شاگرد نمازكرون » دیده شده كه حاكی زیست گذشتگان در این حدود است . معروف است كه قوم وهمن در ابتدای مهاجرت خود در انجیر تپه و عده ای نیز در« كردكلا» مستقر شده اما در اثر عواملی چون سوز سرما و برف و …محل سكونت خود را به محل كنونی منتقل كرده اند .

روستای بهمنان سوادكوه-59jQOTcDY6

آداب و رسوم مردم روستا چیز علی حده ای نیست و با دیگر روستاها یكسان است . اما در این میان چیزی كه برای نگارنده قابل توجه بوده رسم «سو وشن» است . سو وشن از نظر واژگانی اگرچه به معنی روشن كردن چراغ است ،بی شباهت به «سووشون »فارسی نیز نیست و از نظر محتوا نیز هم جهت با مراسم «سووشون» است. بهمنانی ها در عصر بیست وشش عید ماه برای مردگان خود سووشن می گرفتند . در این رسم موم را به روغن می آغشتند و به دور ساقه ی خشك « مهره» (نام گیاه) می پیچیدند و آن را به عنوان شمع در چهار سوی تشتی آب در« نال بن» (زیر پلكان) روشن می كردند و منتظر می ماندند «روح پاپلی» (پروانه ی روح )از آب میان تشت بخورد .گاه نیز این شمع را بر آستانه در خانه می آویختند و روشن می كردند .

زبان مردم این روستا مازندرانی است كه مانند دیگر مازندرانی ها خود آن را گلكی می نامند . برخلاف مردم اتو یا سی پی كه آخر كلمات را می كشند بهمنانی ها لهجه ندارند و مازندرانی را مانند مردم زیراب وپل سفید تكلم می كنند.

سوادآموزی از دیرباز در روستا با نشیب و فراز رایج بوده است : ابتدا مكتب خانه ای كه ملای ده ؛ سپس مدرسه ای كه یكی از باسوادان ده آن را اداره می كرده و آن گاه مدرسه ی « سپاه دانش» پاسخگوی نیاز مردم بوده است . پس از انقلاب مدرسه ی راهنمایی نیز در روستا تأسیس شد اما با مهاجرت تدریجی مردم به شهر هم اكنون هر دو مدرسه تعطیل و منهدم شده اند .

شمارافراد باسواد وسطح تحصیلات از گذشته تاكنون روبه افزایش بوده است . در گذشته سقف تحصیل حداكثر تا دیپلم بوده اما امروزه به سطوح عالی تحصیلی نیز رسیده است و این پیشرفت به خصوص برای كسانی كه به شهرهای بزرگ تر مهاجرت كرده اند بیشتر مقدور شده است .

مردم بهمنان در گذشته عموما ً دامدار بوده اند یا كشاورز. اما با افتتاح شركت زغال سنگ به اشتغال در آن شركت روی آوردند. محصولات كشاورزی در گذشته بیشتر شامل برنج ،گندم ، جو و گورس( ارزن) بوده اما امروزه تنها به برنج بسنده كرده اند . كشاورزی به صورت سنتی بوده اما اكنون كمابیش از دستاوردهای تكنولوژیك نیز استفاده می شود.

دامداری نیز صورت سنتی داشته و دامداران بیشتر ییلاق و قشلاق می كرده اند. از محصولات دامی پنیر، كره ،سرشیر و ماست سر و كاشی سر زبانزد است . در روزگار پیشین كه نظام ارباب رعیتی در روستاهای كشور برقرار بود، بیشتر روستاهای كسیلیان را یك ارباب مشترك اداره می كرده ؛ اما مردم بهمنان شاید به خاطر نوع معیشتشان كه متكی بر دامداری بوده است، تن به رعیتی هیچ اربابی نسپرده بودند .
محصولات باغی به ترتیب وفور بیشتر شامل اغوز (گردو)، هلی (آلوچه)، انجیر سیب، به و توت است. از میوه های جنگلی نیز می توان به كنس (ازگیل)،ولیك سیاه و قرمز ( زالزالك)، خرمندی (خرمالوی جنگلی)، تلكا(گلابی وحشی)،توت وحشی و تمشك اشاره كرد. البته گردو در جنگل نیز یافت می شود وخرمالو در باغ ها.

آب و هوای مناسب و امتزاج كوه و جنگل از گذشته تا كنون سبب رواج زنبورداری بوده است . نوغان داری نیز با وجود درختان توت در گذشته رایج بوده اما امروز نه از توت چیزی باقی مانده نه از نوغان داری . از صنایع دستی نیز اثری نمی توان یافت جز در خاطرات كهنسالان كه فلان گلیم می بافت و بهمان جاجیم . چادر شو ، شره ، پرزو ،پشلوار چوخا ،سفره ،رسن ،دستكش ،جرب از دیگر دوختنی ها و بافتنی های رایج بوده است .

نجاری در گذشته صنعتی جاری بوده است . پیش از تأسیس ذوب آهن، كار با اره كشان اشكوری كه تحت نظر پیمانكاران درختان را برای تهیه تراورس می بریدند ،شغل رایجی بوده است . این سابقه ی اره كشی مقدمه ای شد بر رواج درودگری و چوب پردازی در روستا . اما از این صنعت نیز اكنون چیزقابل ذكری باقی نمانده است .

تولید زغال چوب در مكان هایی واقع در جنگل موسوم به «كوره سر» از دیگر مشاغل رایج در گذشته بوده است كه با ملی شدن جنگل و كشف معادن زغال سنگ مردم نیز از این حرفه روی گردان شدند و به كار در شركت زغال سنگ البرز مركزی بسنده كردند .

از گیاهان دارویی می توان به ونوشه(بنفشه ) اشاره وبارهنگ را بر آن علاوه كرد . نعناع ،اوجی(پونه) ،انارجه اویه ، اوتره (تره آبی)نیز در شالیزارهای بهمنان به انبوه عطرافشانی می كنند. به گوشك ( قارچ) نیز گوشه ی چشمی می توان داشت .

از درختان هم غافل نباید بود . بیشه ی كوچكی از شار (شمشاد) جاده ی ورودی بهمنان را آذین بسته است . گفته می شود این شمار از شار در مازندران كم نظیر است و افسوس كه هر سال بیش از پیش از حجم این بیشه كم می شود . انجیلی ،افرا ،ازدار، لرگ، ،ممرز، مرس،موزی،نمدار ،توسكا نام های خاطره انگیز دیگری است كه دورتا دور بهمنان را گرفته اند و دورادور او را می پایند. فك (بید)را هم بر لب جوی در جای جای روستا می توان دید كه به هر بادی بر خود می لرزد . سناور (صنوبر) هم كه ره آورد آشنایی با شهر است و این درخت تناور اگرچه قیمت دارد ،چندان قدمتی ندارد .

حیات وحش اگرچه تنوع گذشته را از دست داده همچنان خودنمایی می كند :از شوكا(آهو) و اشكار گو (گوزن) گرفته تا خرس، یوزپلنگ، وراز(گراز ) و ورگ( گرگ ) كه برای ره گیری برخی از آن ها باید اعماق جنگل را درنوردید. اما شال(شغال ) چشته خورگوشه و كنار آبادی پرسه می زند و خی(خوك )نیز كه با زراعت و كشت دوستی دیرینه دارد !

پرندگانی نظیر (كوك) كبك ، تیرنگ (قرقاول)،تیكا و ایا (بلدرچین) نیز همچنان بر چمن ها و دامنه ها می خرامند یا بر شاخساران رعنایی می كنند و حرص شكارگران از پافشاری آن ها بر بقا نمی كاهد . كوركلاج (كلاغ )و چلچلا(پرستو) را نیز كه افسانه ها از خطر شكار در امان نگه داشته اند .

آب و هوای این روستا مانند زیراب معتدل و مرطوب است. با این تفاوت كه در زمستان سردتر و برف گیرتر است و البته در تابستان نیز خنكای آن دلنوازتر .

این روستا در گذشته جمعیت چندانی نداشته است . اما با افزونی جمعیت ، جاذبه های ی شهر دلربایی آغاز می كند؛افسون شهرنشینی چشم بندی می كند ؛نوگرایی دیرینگی ها را برنمی تابد؛ شوق ماندگاری كاستی می پذیرد و كم كم بهمنان می ماند وتا چشم كار می كند چشم اندازهای كم بیننده ، كوچه باغ های بی رهگذر ،نپارهای بی شوپه و فانوس های مرده . اكنون نیز تنها در ایام محرم یا موسم كشاورزی پذیرای جمعیت به شهر رفته ی خود می شود و در باقی ایام آنچه برجا مانده است عبارت اند از :شب ، سكوت ، جنگل .

منبع : سوادكوه آنلاین

روستای بهمنان سوادكوه-WvavCmr4Vo