ریپورتاژ آگهی
روستای خلیفه محله

روستای خلیفه محله

مذهب مردم شیعه است ، همچنین این روستا در مجاورت شرق شلمانرود قرار دارد،شغل اصلی مردم این روستا كشاورزی خصوصا كشت برنج می باشد.نام دیگر خلیفه محله ،گلستان محله می باشد
  • 1400/12/07
  • استان : گيلان
  • شهر : رودسر
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : استان گیلان, رودسر-خلیفه محله در جنوب شهر شلمان قرار دارد و از توابع بخش مركزی رودسر می باشد
تلفن : 66059000-021

خلیفه محله در جنوب شهر شلمان قرار دارد و از توابع بخش مركزی رودسر می باشد و مذهب مردم شیعه است ، همچنین این روستا در مجاورت شرق شلمانرود قرار دارد،شغل اصلی مردم این روستا كشاورزی خصوصا كشت برنج می باشد.نام دیگر خلیفه محله ،گلستان محله می باشد. زمانی كه رضا شاه سفری به گیلان داشت و اسامی املاك ها را بررسی میكرد نام خلیفه محله بر مزاج آن خوش نیامد و دستور تغییر نام آن را داد كه خلیفه محله به گلستان محله تغییر یافت چون مردم محل و حومه اسقبالی ازین نام نكردند كه شاید این هم نوعی مبارزه با شاه بود و همچنان نام خلیفه محله باقی ماند.خلیفه یكی از بزرگان گبری بود كه در محل زندگی میكرد.

خلیفه محله یكی از آبادیهای بزرگ و پر رونق بود كه جز حاكم تخت محسوب میشد.این روستا در شرق شلمانرود قرار دارد. وسعت این روستای بزرگ از شمال به اراضی شلمان و از جنوب به كنده سر (چماقستان) و رودخانه شلمانرود و از مشرق به شالیزاریهای چماقستان و علی آباد و از مغرب سراسر به شلمانرود متصل میشد. از شمال توسط یك نهر بزرگ و باتلاقهای مشرف به شالیزار از شلمان جدا میگشت.خلیفه محله جز شاهراه اصلی شلمان به املش محسوب میشد و افراد منطقه و كشاورزان گلسفید،دریا كنار ،خالجیر ، شلمان محصولات خود را از روستای خلیفه محله به بازار املش عرضه می داشتند. در دوران گبری این روستا رونق خاصی داشت و بعضی از بناها خشتی همراه با كاشیكاریهای مدرن در آن زمان وجود داشت كه با كاوش و كنده كاری بعمل آمده این آثار به وضوح مشخص گردیده است .خلیفه نام بزر گ یا رئیس مردم ان زمان بود و بهمین دلیل این روستا را خلیفه محله نامیدند . پس از فوت خلیفه او را با احترام دفن كردندوبر مرزار او دو نگهبان گماشتند تا از اموالیكه بااو دفن كردندمحافظت نمایند.بعدهااین مردم به اسلام گرویدند و پس از مذهب زید نیز شیعه گشتند. با عقب نشینی دریا،شلمانرود طغیانهای وحشتناكی نمود وهر بارقسمت زیادی از روستای خلیفه محله را تخریب كرد و این روستا كوچك و كوچكتر شد،در یكی از این طغیان ها یكی از امامزاده های بالا دست نخریب گردید و ضریح آن كه چوبی بود پس از فرو كش كردن سیلاب در قسمت ساحلی خلیفه محله به گل نشست و همان جا زیارتگاه مردم محل شد با توجه به این كه قبلا در این منطقه مسجد و قبرستان قرار داشت و ضریح این امامزاده از احترام خاصی در بین مردمان خلیفه محله و حومه قرار گرفت.در مراسمهای مذهبی و عاشورا اهالی اطراف خلیفه محله همراه با مردم این محل بصورت گسترده شركت می نمودند بطوریكه مجمعه های طعام و نذورات خود را در این مكان می آوردند. مردم این محل شیفته اهل بیت بودند و در این رابطه از شهرت خاصی برخوردار بودند.دو نفر از امامزاده ها كه به این محل مهاجرت كرده بودند در اینجا فوت نموده گرچه از چگونگی هجرت و مرگ آنها اطلاعاتی در دسترس نیست اما آرامگاه این دو تن یكی در پایین خلیفه محله و دیگری در بالای خلیفه محله قرار دارد.امامزاده پایین محله این روستا را امامزاده غفور و امامزاده بالا محله را امامزاده ابراهیم می نامند.این روستا در اوج شهرت و آبادانی بر اثر زلزله شدید با خاك یكسان شد و هیچ اثری ازین محل و بازماندگان آن باقی نماند.گفته شده فقط دو خواهر بنام خاك سلیمه وباد لیلا اخرین بازماندگان این حادثه بودندكه پس از این حادثه به جنوبی ترین حاشیه محل پناه بردند. و پس از زلزله و وجود بیماری واگیردار باعث شد كه هیچ كس هیچ اثری از مردمان آن محل پیدا نكرد و خلیفه محله خالی از سكنه و ویران ماند . روح همه آنها شاد باد.

چگونه خلیفه محله ی بدون سكنه پراز ازدهام شد

جد مردمان خلیفه محله كنونی در روستایی بنام پشتاراه در قسمت غربی شلمانرود مشرف به شهر كنونی كومله زندگی می كردند .خانه های انها با فاصله از هم قرار داشت.شغل انها كشاورزی بود.اكنون ازاین روستا هیچ اثری پیدا نیست .اكثرمردم این محل با سواد بودند.برای یادگیری سواد اول سواد قران را فرا میگرفتند.بعضی از افراد روستای پشتاراه مردم خلیفه محله را میشنا ختندوبا انها رفت و امد داشتندوعده ای هم در این محل دارای املاك كشاورزی بودند .پس از انكه خلیفه محله ویران گشت و خالی از سكنه شد این محل برای چند سالی بحال خود رها شد .تا اینكه بیماری وبا به روستای پشتاراه رسید.عده ای زیادی را به كام مرگ فرستاد.افرادباز مانده میدانستند افراد فوت شده الوده به وبا می باشند.به همین دلیل تصمیم گرفتند روستا را ترك كرده وبه خلیفه محله كوچ كنند.این كوچ میبا یست از غرب شلمانرود بطرف شرق شلمانرودصورت میگرفت پس باید از عرض و بستر شلمانرود عبور میكردند.دراین هنگام شلمانرود در حال طغیان بودعده ای از كوچ كنندگان كه بعضی از انها خرد سال بودند غرق گشتندومصیبت دیگری به مصیبت انها افزوده شد.در این هنگام شا خه ای از رود خانه از وسط روستا عبور می كرد و خلیفه محله را به سه قسمت تقسیم كرده بود این سه قسمت ، بالا محله ، پاین محله ، سیم چور نام گرفت .سیم چور جزء پایین محله محسوب میشد.تعداد حدودا دوازده خانوار توانستند از رود عبور كنند .شش خانوار كه با هم نسبت فا میلی داشتند در با لا محله مستقر می شوند.شش خانوار دیگر كه با هم نسبت فامیلی داشتند در پایین محله مستقر می شوند. بدین ترتیب شكل جد ید زندگی در این روستا اغاز گردید.اربابان انها را به رعیت خویش دراوردند.
اربابان زمینها را بین رعایا تقسیم كردند.خانوادهایی كه از جمعیت بیشتری برخوردار بودند زمینهای بیشتری اجاره كردند.انها پر تلاش ظاهر شدند خیلی زودمحل را اباد نمودند.و به كمك اربابان و با بكار گیری از مردم روستاهای دیگر به روش بیگاری استخر بزرگ را ساختند.
در طول سالیان و به همان روش بیگاری دو استخردیگری بنامهای تازه سل وكوچك سل احداث كردند.این امر باعث شد خلیفه محله ای ها در نظر بغضی از افراد روستا های دیگر منفور گردند.برای پر اب كردن این استخرها نهر بزرگی از خلیفه محله تا خرشتم حفر نمودند تا اب را از شلمانرود به این محل انتقال دهند.بعدها بدلیل تغیر مسیرشلمانرود این نهر از خرشتم به پرابرود تغییر مسیر داده شد.این امر به پیشنهاد محمدكاظم صمد پور كه در ان زمان كدخدای محل بود صورت گرفت .انها بكمك گاو همراه وسیله ای بنام گاجمه همان گاواهن كه بپشت گاو بسته می شد شالیزارهای خود را شخم میزدند.

انها فرهنگ سواد اموزی را دراین محل جدید ادامه دادند .در منزل جد ملا محمد باقر كلاس درس تشكیل شد.این كلاس بیشتر به تعلیم قران تعلق داشت .اخرین ملایی كه تدریس میكرد ملا علیرضا نام داشت.البته باید از ملا صفروملا محمد رضا سرپرست هم یاد كرد.از ملا خانه ملا علیرضا درویش محمد رضا نوروزی پدیده گشت.او هیچگاه كلاس درسی تشكیل نداد.او با مطالعه ای كتابها وبیان انها در مجالس عروسی وشب نشینیهاومناسبتهای مختلف مردم را با اشعار و داستانهای شیرین اشنا می كرد .جا دارد از پهلوان قدیم خلیفه محله بنام میر زوبا یاد شود .او دارای پسری بود بنام رضا احمد خواه كه یكی از غواصهای بنام خلیفه محله بود واز این راه ماهیگیری میكردودر این راه هم غرق شد او تنها پسر خانواده بود.
مطالبی چند از هم خانوادهای خلیفه محله
بعضی از دوستان اسامیهایی را در وبلاگ خود قدیمی خواندند در حالیكه فقط نظر شخصی خودشان بود قسمتی از واقعیت بدین شرح میباشد
خانوادهای عسگری مرادی خانی شعبانی علیزاده عا قبتی اخگری افرادی هستند كه سه نسل ما قبل از نسل حاضر به خلیفه محله مهاجرت كرده اند واسماعیل زاده وحسن پور از دو نسل ماقبل به این محل مهاجرت نمو ده اندبجز مرحوم زنده یاد سید علی عسگری بقیه زنانشان خلیفه محله ای بودند. مرادی و عسگری از سیكارود علیزاده از باز ماندگان مبارزین ستار خان اسماعل زاده از كومله خانی وعاقبتی از اطراف گواه سرا وحسن پور از كورنده چاف شعبانی از اطراف املش واخگری از گلسفید به خلیفه محله مها جرت نموده اند.همه این افراد بسیار محترم وبا شخصیت بودند.روحشان شادباد.
تحقیقات در مورد تاریخچه خلیفه محله و روستاییكه قبلا دران زندگی میكردندادامه دارد .
نوه نجف از خلیفه محله


خلیفه داری چه شخصیتی بود

خلیفه مردی قوی هیكل ورزیده درشت اندام و پر زور بود وی موی سر و ریش و ناخن های بسیار بلندی داشت كه قیافه او را ترسناك جلوه میداد.خلیفه فردی مردمی بود واز شهرت خاصی برخوردار بود .همه روستاییان اطراف این روستا وحتی دورتر از این روستا خلیفه را میشناختند وبه همین دلیل این روستا را خلیفه محله میخواندند.خلیفه از ایین زرتشت پیروی میكرد .وقتی اسلام به گیلان امد یك شخص مبلغ دین اسلام از مذهب زید وارد خلیفه محله میشود وبا خلیفه قرار مجالست میگذارد .این جلسات چندین دور تكرار گشت وسرانجام خلیفه به دین اسلام گروید .قرار شد مسلمان شدن خلیفه طی یك مراسم عمومی اجرا شود .در ان روز فرد مبلغ كه اورا پیامبر مینامیدند وخلیفه بهمراه اهالی روستا در یك منطقه سرسبز در مجاورت رودخانه كه ان منطقه را صحرا مینامیدند تجمع كردند خلیفه در میان جمعیتی كه بدور او حلقه زده بودند مینشیند فرد مبلغ ایینه ای میاورد واز خلیفه میخواهد خود را در ایینه ببیند خلیفه تا انزمان خود را در ایینه ندیده بود وقتی كه خود را در ایینه میبیند از قیافه خود وحشت میكند وسر خودرا بر میگرداند .مبلغ از او میخواهد خودرا دوباره با دقت خودرا در ایینه ببیند .خلیفه این كار را انجام میدهد بادقت فراوان قیافه خود را در ایینه وارسی میكند وانگاه برای تغییر قیافه خود از مبلغ راه حل می خواهد .مبلغ كه به حرفه سلمانی تبهر داشته سر و صورت خلیفه را اصلاح كرده وناخنهای او را كوتاه میكند ودر رودخانه به او غسل میدهد ولباس تمیز میپوشاند وانگاه از او میخواهد كه خلیفه خود را دوباره در ایینه ببیند وقتی خلیفه خود را در ایینه دید از قیافه جدیدش خوشش امد و عشق او به اسلام بیشتر شد .در انروز بقیه افراد محل به طبعیت از خلیفه به دین اسلام گرویدند.این مطلب بصورت سینه بسینه نقل گشته واكنون ان را بتحریر در اورده ام از هرنوع غلط املایی جمله بندی از خوانندگان پوزش میطلبم زیرا هیچ تبهری در نویسندگی ندارم . باتشكر نوه نجف خلیفه محله ای

 

روستای خلیفه محله-Imefp7p3vA



روستای خلیفه محله-8mzEC5y6Af