بر طبق شواهد تاریخی بدست آمده،نخستین آثار هنری انسان به ۲۰۰۰۰ سال پیش تعلق دارد و بوضوح روشن شده است كه نه تنها هنرمندان ایرانی،بلكه هنرمندان سراسر این كرهء خاكی،در هركجا كه بودهاند،برحسب نیازهای زمان و مكان،نبوغ و استعداد خود را به اثبات رسانده و با بكارگیری هر وسیلهای كه در دسترس خویش داشتهاند به هنرنمایی پرداخته و در این راه،طرح و نقش خود را بر پهنهء هر سطحی كه جوابگوی نیاز درون آنان بوده نشاندهاند.آنان در ادوار تاریخی،به اثبات رساندهاند كه نه تنها از سطوح محدّب و مقعر كوزهها و كاسهها-در تركیببندی فرم و نشست تناسب دقیق اشكال نهراسیده و آن را مانعی فراراه خویش نپنداشتهاند،بلكه با كوتهنمایی اندامها چنین سطوحی را هماهنگ با طراحی و نقاشی خود نمودهاند.
بیتردید هنرمندان ایرانی نیز با آن گذشتهء بالنده كه حدود ۱۲۰۰۰ سال تمدن را بدوش میكشند بیهیچ پروائی هنر طراحی و رنگآمیزی خود را گاه به روی سنگ و سفال و گچ،گاه به روی چوب و شیشه و كاشی،و گاه نیز به روی پارچه و عاج و دیگر وسائلی كه سطحی هموار را برای عمل طراحی و نقاشی فراهم میساخت به نمایش در آوردهاند و در اختیار نداشتن بومهای نقاشی امروزی نمیتوانست چنین عطشی را در دل آنان خاموش نماید.بنابراین به هركجا و به هرچه نگاه میكنیم جای پای نبوغ هنرمندانی را میبینیم كه هیچگاه خود را بعنوان نقاش معرفی ننموده و مدعی چنین دستآوردی نبودهاند.
هنر حكاكی ایران كه در بستر زمان به تحولاتی شگرف میرسد،خود وسیلهء بیان دیگری است كه راه را برای كاربرد ارزشهای طرح و نقش میگشاید،همچنن زبان گویای دیگری است كه به زیباییهای نهفته در آثار ایرانی اشاره میكند.مهرهای استوانهای شكل هخامنشی كه متعلق به حدود ۳۲۰ ق.م است،نبوغ و استعداد آنان را در حك استوانههای دوار به اثبات میرساند.آنان با بهرهگیری از موم كه هم به جای سطحی زیرین،و هم به جای جوهر و رنگ بكار میرفت به ترسیم اشكال انسانی و حیوانی میپرداختند و تناسب اندام حیوان و انسان را كه در استوانههای دوار رعایت كرده بودند-با غلطاندن استوانهها به روی اشیاء و اسناد درباری-به صورت نقش برجسته(بارولیف) ارائه میدادند كه كوچكترین خللی در ترسیم اندازهها و نمایش عضلات،پوست،و البسهء پیكرههای نیم برجستهء انسانها و نقش گل و گیاه و دیگر شكلهای فیگوراتیو بوجود نمیآورد.این اشكال نیم برجسته قدرت نمایشی و سطوح تیره و روشن خود را زمانی عیان میساختند كه نور بر آن برجستگیها و فرورفتگیها میتابید.جا دارد متذكر شویم كه این همه دقت و ظرافت در اشیایی چنین ریز و كوچك گواه ذوق و سلیقهء هنرمندانی است كه با امكانات محدود حضور خود را در عرصهء هنر ایران اعلام داشتهاند.بویژه اینكه خوب میدانیم عمل كندن و حكاكی نمودن،دشوارتر از بكارگیری قلممو بر روی سطوحی صاف و یكدست است.از دیگر آثار بدست آمدهء تاریخی میتوان به ظروفی اشاره كرد كه متعلق به ۲۴۰۰ تا ۲۳۰۰ ق م است و در گور ملكه پویائی واقع در اور یافت شده است.این ظروف كه در نهایت ظرافت حكاكی گشته،از سنگ سبز رنگی است كه گمان میرفت در كولی واقع در هرپا، یعنی در وادی سند شكل گرفته است،امّا در قرن حاضر، به سال ۱۳۴۹ هـ.ش حفاریهای دامنهداری در تپه یحیی واقع در كرمان صورت پذیرفت و كارگاههای سنگتراشان از زیر خاك بیرون آمد كه سرشار از آثار حكاكی شدهء ناتمام بود؛سپس در نزدیكی آن،معادن متروك پیش از تاریخ پیدا شد و آزمایشهای فیزیكی و شیمیایی تأیید كرد كه سنگ سبز یاد شده از همان جنس سنگ اور و هرپا است.همچنین در حفاریهای تپه یحیی بتی سنگی بدست آمد كه پیشینه و عمر این صنعت و هنر را تا سال ۴۵۰۰ ق م نشان میدهد.این سنگ سبز را هنوز هم از این منطقه استخراج میكنند و به مشهد میفرستند و بدین ترتیب رشته پیوستهء هفت هزار سال تاریخ این صنعت و هنر محلی را از گسستگی و انحطاط میرهانند.بیتردید شواهد تاریخی موجود كه در این سرزمین یافت شده است گواه هنرآفرینی این هنرمندان بشمار میرود،بویژه اینكه انعكاس نقوش مطروحه را متعاقبا در دیگر آثار ایرانی شاهد هستیم.
هنرمندان ایرانی در ترسیم نقوش پارچههای قلمكار، با استفاده از قالبهای چوبی كندهكاری شده و با سود جستن از رنگهای طبیعی به هنرنمایی پرداخته و بخوبی توانستهاند صفحهء زرین دیگری را بر دامنهء هنرهای ایرانی بگشایند.هنرمند قلمكار گاه از طراحی و رنگآمیزی كاشیها و گاه نیز از دیگر هنرها ایرانی تقلید و یا الهام میگیرد،زیرا در ارائه بارههای اندیشه و تفكر كه در طراحی و رنگآمیزی اثرش بكار میبندد همان ارزشهایی را برمیگزیند كه در دیگر آثار ایرانی رخ نموده است.آنان درواقع از وحدت اندیشه سود میجویند و راه خود را از اسلاف خویش جدا نمیپندارند و این ارتباط و همبستگی را در گذر تاریخ حفظ و حراست نمودهاند.در این تصاویر شاهد بكارگیری نقوشی هستیم كه نه تنها در هنر كاشیكاری،بلكه در دیگر هنرهای ایرانی نیز بكار رفته است.
هرچند عمل حكاكی(گراوور)كه به عنوان چاپهای دستی در ایران مشهور است؛هنرمند حكاك را غالبا با محدودیت در تنوع رنگذاری مواجه میكند،و مشكلات فراوانی در رنگآمیزی آثارش بوجود میآورد، معذلك،زمانیكه او نیاز حضور رنگی را احساس مینماید،به هیچوجه از بكار بردن رنگ عاجز نمیماند.درواقع هنرمندانی كه با صبر و حوصلهء وصفناپذیر در سطوحی كوچك به ارائه پیچیدهترین طرحها میپردازند چگونه ممكن است از محدودیت و دشواری رنگذاری در حكاكی بهراسند؟جا دارد متذكر شویم،كه این هنرمندان حتی زمانیكه امكان رنگذاری در حكاكی را نداشته و با چنین تكنیكی آشنا نبودهاند، گاه اتفاق افتاده كه بعد از اتمام آثار خویش آنها را با رنگهای گوناگون آراستهاند.
از اولین آثاری كه توسط حكاكی به روی چوب ساخته و پرداخته شد،میتوان به كتاب قانون در طب و یا به كتاب نجات ابن سینا اشاره كرد كه به سال ۱۰۰۲ هجری قمری،مطابق با ۱۵۹۳ میلادی در رم شكل گرفت و چه بسا حضور چنین نمونههایی در ایران سبب رشد این تكنیك و هنر شده باشد.
در اروپا قبل از اینكه گراوور بهروی چوب متداول گردد،این عمل را بهروی سنگ انجام میدادند،ولی بهعلت سختی تراش سنگ و اشكال حملونقل آن -و بهعلت سنگینی و وزن زیاد-بزودی چوب جایگزین الواح سنگی گردید و بههمین مناسبت گراوور بهروی چوب نامیده شده است.طرز عمل نیز بدین ترتیب بوده كه ابتدا طرح تصویر را بهروی چوب ترسیم میكردند و یك یا چند متخصص این فن اطراف طرح مزبور را میتراشیدند تا بقدر كافی گود شود و تصویر یصورت برجسته درآی،سپس بهروی طرح، مركت مخصوص حكاكی قرار میدادند و نقش مزبور را بهروی كاغذ یا پارچه چاپ میكردند.پارچههای قبطی قرون چهاردهم،پنجم و ششم میلادی با همین اسلوب چاپ گردیده و نمونههای آن در موزهء لوور پاریس موجود است.در فرانسه برای اولین بار به سال ۱۳۷۰ میلادی گراوور بهروی چوب بكار ربرده شد؛لیكن در دورههای جدید كه موئاد تازهای اختراع گردید بجای چوب از اینولئوم استفاده نمودهاند.
درباره«چاپ سنگی»ایران یا«لیتو گرافی»نیز باید گفت:هرچند كه درواقع نقش بهروی سنگ حك نمیشود،امّا این تكنیك و هنر در زمرهء آثار گراوور مطرح شده و دامنهء وسیعی را در اختیار هنرمندان قرار داده است.در این روش،تصویری كه با مركب و یا رنگهای مخصوص لیتوگرافی بهروی سنگ ترسیم میشود،بطور معكوس بهروی كاغذ منتقل میگردد.
چاپ سنگی در ایران رونق بسزائی داشته و تمامی راز و رمزهائیكه در مینیاتورهای ایرانی دیده میشود،در كتابهای چاپ سنگی نیز مشاهده شده است.آثاری از این دست،اغلب اتفاق افتاده كه به دست صاحبلان ذوق و یا دارندگان كتاب و یا احتمالا بدست نگارگر لیتوگراف رنگآمیزی شده است.
از ابتداییترین نمونههای چاپ سنگی میتوان به كتاب حامل المتن جامع الشرحین كه متعلق ۱۲۶۵ هجری قمری و كتاب حبیب السیر كه متعلق به ۱۲۷۳ هجری قمری و یا به تذكرة الخطاطین كه به امتحان الفضلا نیز شهره است و متعلق به ۱۲۹۱ هجری قمری است و بسیاری دیگر از این دست اشاره كرد.نمونههای مطروحه،هرچند كه از رنگآمیزی بیبهرهاند.معذلك تمامی سجایای تذهیب كاری،تشعیر،تزئین و دیگر خصوصیات مینیاتورسازی ایران را در خود حفظ نمودهاند.
از اواخر نیمه دوّم سدهء سیزدهم هجری قمری،با به تصویر كشیدن سفرنامههای ناصر الدّین شاه بهعنوان روزنامههای وقت،چون روزنامهء سفر از تهران الی كربلا و نجف متعلق به ۱۲۸۷ هـ.ق و یا روزنامهء سفر به مدینه كه متعلق به ۱۲۹۴ هـ.ق است و یا با به تصاویر كشیدن كتبی چون كلیله و دمنه،یوسف و زلیخا،خمسهء نظامی و یا مجموعهء طلسم اسكندر،فصل دیگری در ترسیم كتابهای نفیس چاپ سنگی گشوده میشود .
از آنجائیكه چاپ سنگی در تكثیر كتب و تصاویر هنری مشكلات فراوانی داشت و به كندی صورت میگرفت،با ورود چاپ سربی و سرعت بیشتر در تكثیر،طریقهء تازهای به فن كتابت ایران افزوده گردید.یكی از روحانیون كه برای نخستین بار چاپ سربی را در شیراز بكار گرفت،میرزا احمد تبریزی است كه به میرزا احمد خوشنویس و همچنین به وحید الاولیاء شهرت دارد.وی در چاپ سنگی مهارت داشته و در سال ۱۳۲۶ هجری قمری با سفر به بمبئی،یك دستگاه ماشین چاپ به انضمام چرخ سوزنزنی و كاغذبری و صحافی كه با دست و پا كار میكرد خریداری و به شیراز حمل مینماید.وحید الاولیاء شاید از نادر كسانی باشد كه جهت حفظ دستآوردهای مذهبی و ادعیههای دینی تا چاپ سه رنگ،آبی،قرمز و سبز پیش میرود و گاه نیز از آبی،قرمز و بنفش در مجموعه آثار خود سود میجوید.
با گسترش هنر حكاكی در غرب،غالبا،نقاشان آن سامان به هنر گراوورسازی نیز توجه نموده و آثار ارزشمندی در حیطه حكاكی بهروی فلزاتی چون مس، روی و یا آلومینیوم بوجود آوردند.بطور مثال میتوان به آثار حكاكی آنتونیو پولا یوئولو(۱۴۳۱-۱۴۹۸ م)آندرئا (۱۴۳۱-۱۵۰۶ م)هنرمندان ایتالیائی،آلبرشت دورر(۱۴۷۱-۱۵۲۸ م)هنرمند آلمانی پتر،پل روبنس هنرمند هلندی و بعدها به آثار هنرمندانی چون گویا، دومیه و سپس به آثار نقاشانی چون ماتیس،پیكاسو و پراك اشاره نمود.با توسعه و تحول این فنون و سفر ماركو پولو و یا شاردن به ایران؛در هامبورگ گلستان سعدی و دیگر آثار شعرای ایران و یا سفرنامههای ماركو پولو و شاردن بهصورت«گراوور»به چاپ میرسد و نمونههایی از این دست را به ایران میفرستند كه مورد توجه درباریان و هنرمندان ایرانی وقت قرار میگیرد.
در عصر حاضر نیز حكاكی بهروی فلزات و استفاده از اسیدهای گوناگون در ایران رواج یافته و هنرمندان نقاش نیز اكثرا چون هنرمندان غرب به فراگیری حكاكی و استفاده از امكانات تكثیر و دیگر خصوصیات گراوورسازی در ارائه آثار خویش پرداختهاند.آثاری كه مرزه بهدست هنرمندان ایرانی و یا دیگر هنرمندان حكاك در جهان ساخته و پرداخته میشود از چنان تنوعی برخوردار است كه برای گروهی جای نقاشی را گرفته و در هر قسمت آن با تخصصی خاص بطور جداگانه به پیش میروند.هنرمندان اروپائی با گسترش روزافزون فنون حكاكی راه خود را از صنعتگران و متخصصین چاپ جدا كرده و دستاوردهای چاپهای دستی را كه گوتنبرگ مبتكر آن بود-جهت تكثیر آثار هنری-حفظ و حراست نمودهاند.
از هنرمندان عصر حاضر ایران كه در این زمینه به فعالیت پرداختهاند میتوان به عباس مصباحزاده، هوشنگ پزشكنیا،محمود جوادیپور،رضا فروزی، پرویز تناولی،رضا بانگیز،درخشنده زعیمی،ماركو گریگوریان،همایون مظاهری،ناهید حقیقت،ابراهیم احراری،نوریان،جعفر روحبخش،ژنا جلیلی و بسیاری دیگر اشاره كرد.
عباس مصبازاده بهروش حكاكی تیزابی (حكاكی بهروی فلز بهوسیلهء اسید)علاقمند میگردد و با سود جستن از خط به هنرنمایی میپردازد.اكثر آثاری كه او بوجود آورده،بهصورت منفی(نگاتیو)است.
یكی از آثاری كه وی به سال ۱۳۲۶ هجری شمسی به طریقهء حكاكی تیزابی ساخته و پرداخته، «بسم اللّه الرحمن الرحیم»میباشد كه بهصورت منفی ارائه داده است.این اثر كه با مركب سیاه بهروی كاغذ سفید شكل گرفته است.در تركیببندی خطوط ریز در كنار درشت و خطوط عمودی در تقابل با افقی و سرانجام در استتار خطوط مورب به فضاسازی و زیباییهای بصری ارزشمندی رسیده است كه یادآور تضاد بین نورو ظلمت و یا روشنایی و تاریكی است بویژه كه از نام خداوند و آیات قرآنی بهره جسته و از بكارگیری رنگهای مشعشع دوری نموده است.
ماركو گریگوریان با بكارگیری لیتو گرافی در رم به تجربههای خود میافزاید و آثار ارزشمندی را كه در مسیر شیوهء نقاشی اوست به جهان هنر ایران ارائه میكند. یكی از آثاری كه به سال ۱۳۵۱ هجری شمسی در رم و در حیطه لیتو گرافی بوجود آورد،حكایت از سیالیت قلم و چیرهدستی وی در این زمینه دارد. مروزه،با توجه به پیشینهء كندهكاری،حكاكی و چاپ سنگی(لیتو گرافی)در ایران-هرچند كه چاپ سنگی بهدلیل رونق انواع چاپ و به بازار آمدن ماشینهای مدرن به فراموشی سپرده شده،و از مسیر هنری خویش خارج گردیده-هنر حكاكی با تنوع بیشتری به حیات خود ادامه میدهد،زیرا در اثر ارتباط روزافزون ما با غرب و با گسیل داشتن و سفر نمودن هنرمندان ایرانی بهدیار فرنگ شاهد گسترش امكانات وسیعتری هستیم.جا دارد متذكر شویم كه اكثر هنرمندان یاد شده تحصیلات خود را در اروپا و یا آمریكا بهپایان رسانده و در بازگشت به ایران به تدریس این رشتهها،با تمام فقدانها و كمبودها-از قبیل در اختیار نداشتن دستگاه پرس مخصوص حكاكی(چوب،فلز و سنگ)و بویژه پرس لیتو گرافی كه هنوز هم این كمبود را حتی در دانشكدههای هنری تهران نیز میبینیم- پرداختهاند.
امید میرود روزی بتوانیم این كمبودها را كه با اندك تلاش و هزینه برطرف میگردد،از سر راه هنرجویان برداشته و شاهد شكوفائی استعدادهای آنان در این زمینه باشم.
در خاتمه قابل ذكر است،با توجه به تحولات صنعتی-هنری،و سرانجام گستردگی این مبحث كه در بستر تاریخ شكل گرفته است،بررسی بیشتر را-در دورههای گوناگون-به فرصتی دیگر موكول مینمائیم.
