روستای گازرخان نگین الموت
“گازرخان” یكی از مهمترین و نزدیكترین روستاها به قلعه الموت كه در سلسله جبال البرز واقع در ۱۵ كیلومتری معلم كلایه و ۱۱۰ كیلومتری شمال شرقی شهر قزوین واقع شده است.قلعه تاریخی حسن صباح در این روستا قرار دارد. جمعیت این روستا تقریبا۷۵۰خانوار و مذهب ساكنان آن شیعه و همه ساكنان آن بومی روستا بوده و به زبان تاتی صحبت می كنند.این روستا از شمال شرقی به قلعه حسن صباح، از شمال به كوه هودكان، از شمال غربی به روستای خشكچال، از غرب به تپه لیز و( غاری تله)، ازجنوب غربی به چپان، از جنوب شرقی به گله چالی سر وگرما گلو محدود میشود.
آب شرب مردم روستا از چشمه های اطراف تامین شده و رودخانههای فصلی از كوههای هودكان و شاتان سرچشمه می گیرد از دره های زیبای اغوزبن، خرازرو و دومكی می گذرد و از گرماگلو به طرف مزارع گزادشت سرازیر می شود.
این روستا دارای آب و هوایی معتدل میباشد كه در فصول مختلف سال طراوت وشادابی زاید الوصفی به روستا می بخشد.
مردمان آن نیز بیشتر به باغداری و دامداری اشتغال داشته و با تولید گیلاس، گردو، لبنیات و همچنین با گلیم بافی، چادر شب بافی و جاجیم بافی گذران زندگی می كنند.
در میدان اصلی ده كه قبرستان قدیمی روستا در آن واقع شده است در قدیم چهار درخت چنار كهنسال وجود داشت كه به علت بی توجهی مسوولین به وسیله افراد سودجو قطع شد و از آن درختهای كهن فقط ریشه یكی از آنها باقیمانده كه نظر هر بیننده ای را به خود جلب می كند.
میدان وسط روستا كه محل قبرستان قدیمی آن است، هنوزهم به نام همان درختها “چنار داركونه” خوانده میشود.
در سمت جنوب میدان و قبرستان، بنایی مركب از یك مسجد قدیمی و یك مقبره با بنایی مستطیل شكل كه از سنگ سیاه و ملاط گچ ساخته شده كتیبهای حاوی تاریخ تعمیر بنا كه به سال ۸۵۲ هجری قمری می رسد بر دیواره مقبره قرار دارد و با دری به اتاق مقبره باز می شود كه هجده قبر كه پوششی از گچ دارند، در كنار هم قرار گرفتهاند.
برخی معتقدند احتمال دارد بعضی از این قبرها آرامگاه برخی از سران و بزرگان فرقه اسماعیلیه باشد كه به هجده تن معروفند.
در دو طرف نمای خارجی دیوار این بنا، آثاری از باقیمانده دو برج مدور دیده می شود كه نشانگر وضع این بنا در گذشته است كه ملحقاتی داشته، ولی اكنون از بین رفته است.
گازرخان روستایی كوهستانی با بافت مسكونی متمركز و در شیبی تند استقرار یافته است از دور اگر به روستا نگاه كنید مشاهده می كنید كه روستا با صخره های سنگی محاصره شده است.
مناظر باغهای فراوان گیلاس و آلبالو و انواع میوه های دیگر در فصول بهار تابستان و پاییز، كوچههای پرپیچ وخم و خانههای قدیمی تابلوی زیبای در ذهن تداعی می كند كه خود الگویی اصیل از فضای روستایی قدیم است.
بیشتر خانههایش به صورت یك طبقه بنا شدهاند، ولی برخی از خانهها نیز دو طبقه هستند، مصالح بكار رفته در بناهای قدیمی شامل گل و خشت، چوب و سنگ است.
تصویر آرام بخش باغهای فراوان روستا و نیز شكوه و بلندی ارتفاعات اطراف آن به خصوص در فصلهای مساعد سال، هر گردشگری را مسحور و مجذوب خود میسازد.
در روستای تاریخی گازرخان آثار تاریخی متعددی از گذشتگان برجای مانده است كه از جمله آن ها میتوان به مقبره “امامزاده محمود” در ابتدای دامنه جنوبی روستا، “امامزاده محمد حنیفیه” در وسط روستا و “مقبره هیجده تن” را نام برد.
همچنین در این روستا بناهای قدیمی با ارزشی كه در جهت حفظ هویت تاریخی روستا اهمیت دارند نیز كم نیستند، این بناها عبارتند از خانه های منصوری، رشیدنایبی، سمیعی، زین العابدین و صفری از آن جمله میباشد كه به همت دكتر “حمیده چوبك” باستان شناس و مسوول پایگاه فرهنگی الموت از تخریب آنها جلوگیری شد.
در میان مردم روستای گازرخان احترام و توجه به ارزش های مذهبی و سنتی جایگاه ویژه ای دارد در اعیاد مذهبی و ملی، روستا غرق شادی و نشاط میشود.
در جشن های عروسی كه با موسیقی محلی همراه است، سرنا و دهل نواخته میشود و مردم به رقص محلی و دسته جمعی پایكوبی می پردازند.
در ایام سوگواری و به ویژه عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) نیز مردم روستا با تجمع در مساجد و تكیه روستا به عزاداری می پردازند.
پوشاك محلی مورد استفاده مردان روستای گازرخان تفاوت چندانی با شهرنشینان ندارد، اما لباس بانوان به ویژه زنان سالخورده كه بیشتر به لباس های محلی علاقه نشان می دهند، مشتمل بر پیراهن بلند، دامن چین دار، نوعی جلیقه و چارقد است.
غذاهای محلی روستای گازرخان شامل، فسنجان، آبگوشت، انواع آش، انواع كباب و انواع غذاهایی كه با سبزیجات درست می شود.
در فصل بهار نیز استفاده از سبزیهای كوهی مانند والك در غذاهای محلی، طعم و بوی مطبوعی به غذاها می دهد.
روستای گازرخان در ۱۱۰ كیلومتری شمال شرقی شهر قزوین از جمله روستاهای مهم منطقه الموت می باشد كه هر ساله گردشگران داخلی وخارجی زیادی از آن بازدید می كنند. گازرخان پر جمعیت ترین و بزرگترین روستای الموت است و الموتی ها از ان به عنوان نگین الموت یاد میكنند.
“كیاباغ دیمه”
“كیاباغ دیمه” در شمال روستای گازرخان رود بارالموت در كنار قلعه حسن صباح به زبان محلی به” كبغی دیمه” (به كسر كاف وفتح با) معروف می باشد كه فی الواقع همان “كیاباغ دیمه” است ُكه به مرور زمان تصغیروبرای سهولت تلفظ حروف آن در تداول عامه به شكل فعلی در آمده است .محل مذكور در ضلع شمال غربی قلعه الموت كه به باغ “كیا بزرگ امید رود باری “معروف شده ،واقع گردیده است.
كیا باغ دیمه شمالا اول به “كوگردن” دوم به” قبرستان قدیمی عهد حسن صباح”و سوم به “خرازرو”وشرقا به” قلعه گردن وچابن” جنوبا اول به “زیراگلو “دوم به”ِاشكِس” وغربا به “واجاری چال” محدود
گردیده است.
.
این محل متعلق به كیا بزرگ امید رود باری،از یاران ونزدیكان مورد وثوق حسن صباح وفرمانده ومحتشم قلعه لمبسرو دومین داعی وفرمانروای اسماعیلیه می باشد وپس از حسن صباح به حكم وصیت وی بر جای اونشست .اوچهارده سال ودو ماه وبیست روز بر نزاریان(۱) ایران وشام ویگر مناطق حكومت كرد،او سرداری با كفایت وداعی برجسته ودر علم كلام تبحر وافی داشت كه در سال ۵۳۲ در قلعه الموت در گذشت.كیا بزرگ امید، حسن صباح را امام وپیشوای خود می دانست ومانند حسن صباح به ظاهر شریعت توجه جدی داشت.وبا اهتمام كافی دنباله ی دعوت حسن صباح را گرفت.اوبا تدابیر متخذه وتمهیدات بكار گرفته شده تا هنگام مرگ بی دغدغه بر اسماعیلیان حكومت كرد.
Alamut Hasan Sabah Castle 2
حال كه از باغ صحبت می شود بد نیست به مطلبی كه در تاریخ تمدن ویل دورانت راجع به باغ حسن صباح آمده اشاره ای بشود:
به گفته ماركوپولو(۲) ، كه به سال ۶۷۰ ﻫ ق (۱۲۷۱م) از الموت گذشته بود ، پیشوای بزرگ فرقه ” حسن صباح” درپشت قلعه باغی(۳) مهیا كرده بود كه هر چه به اعتقاد مسلمانان در بهشت هست ، از زنان و دخترانی كه مردان لذت از آنها توانند برد ، در آنجا بود و كسانی را كه می خواستند به تبعیت فرقه درآورند بنگ می دادند و به حال بی خودی به باغ می بردند ، و چون به خود می آمدند به آنها می گفتند كه به بهشت آمده اند و چهار یا پنج روز در آنجا شراب و زن و غذاهای خوب سرخوش بودند . آنگاه دوباره بنگشان می دادند و از باغ بیرون می بردند . چون پس از بیداری از بهشت می پرسیدند ، جوابشان می دادند اگر از روی صمیمیت شیخ را خدمت كنند ، یا در راه خدمت وی جان بدهند ، به بهشت باز می گردند و همیشه در آن خواهند بود . جوانانی كه به این وضع راضی می شدند حشاش یعنی « حشیشی » عنوان داشتند و كلمه assassin انگلیسی ، كه به معنی قاتل است ، تحریف همین كلمه است . حسن صباح سی و پنج سال بر الموت حكومت داشت . پس از مرگ وی نیز تا مدتهای دراز این فرقه به پا بود و قلعه های استوار دیگر به تصرف در آورد و با صلیبیان پیكار كرد . به سال ۶۵۴ ﻫ ق ۱۲۵۶م ۱۲۵۶م) هلاكوخان مغول الموت و دیگر قلاع حشاشین را بگشود ، و از آن پس اعضای این گروه مورد تعقیب قرار گرفتند و به عنوان دشمن مردم به قتل رسیدندمع ذلك ، اسماعیلیان به صورت یك طایفه دینی باقی ماندند و به مرور زمان صلح طلب و محترم شدند . در هند و ایران و شام و آفریقا پیروان فرقه اسماعیلیه بسیارند كه به پیشوایی آقا خان اعتقاد دارند و یك دهم درآمد خویش را به او می دهند .
بهر روی “كیا باغ دیمه “منتسب به كیا بزرگ امید می باشد؛ دیمه را علامه دهخدا به روی ورخساره معنی فرموده است لیكن در گویش محلی روستای گازرخان الموت ،دیمه به زمین وجائی گفته میشود كه دارای شیب وغیر هم سطح وبه تعبیری آبریز داشته باشد .آن گونه كه از بقایای “كیاباغ دیمه “بر می آید از ارتفاع وبلندیهای آن به صورت واحد های مسكونی استفاده میشده ،وآثار بجا مانده وفونداسیون وپی های منازل كه در جای جای آن قابل مشاهده است؛ نیز این نظر را تایید می نمایدُ ،حتی یكی از ساكنان محل به نام آقای محبعلی فرجپور تنور گلی مرغوبی را هنگام كشت بهاره از حصه ملكی خودشان یافته وخارج نموده بود و با حمل آن به محل روستا در تنورستان منزل خود تعبیه نمود ومدت پانزده سال با آن تنور نان پختند ودر زمان بازسازی منزل خود تنور را شكستُند؛ لیكن درضلع جنوبی و جزء منتهی الیه كه ازشیب كمتری برخوردار است بعنوان باغ دومین خداوندگار الموت استیفای منفعت میشده است وبا تنبوشه های سفالی؛ آب آن نیز در فاصله ی نسبتآ نزدیكی در ضلع شمال غربی باغ از نقطه ای بنام چشمه” كلم باغ یا دره كلم باغ “تامین می گردیده است وبقایای این تنبوشه های سفالی نیزهم اكنون به وضوح قابل مشاهده ودسترسی است.
Alamut Nature 6
امروزه محل مذكور به صورت یال كوهی مانند تصاویر ارائه شده در فوق كه بی شباهت به شتری كه درحال جست بر روی دوپای خود می باشد؛ جلوه گر است واراضی شرقی یال در تصرف ورثه های” تلیم” و”جعفر”و…واراضی یال غربی در مالكیت ورثه های” حسین قلی” “خانعلی” وتپه فوقانی آن هم در حیطه ی مالكیت اختصاصی ورثه ” كمرخان” می باشد .ان شاءالله اولاد واحفاد این روان شادان اهتمامی بنمایند ؛ضمن احداث خان باغچه ،با غرس نهالهای مثمر وغیر مثمر ارزشمند، شكوه تاریخی این محل زیبا وچشم نواز را در مجاورت قلعه الموت احیاءنمایند.
Alamut Nature 4
پاورقی………………………………………………………………………………………………………….
(۱)حسب تاریخ ادبیات در ایران به كوشش ذبیح الله صفا (جلد ۲ ص ۱۶۸) -المستنصر بالله فاطمی دو فرزند داشت كه به نزارو المستعلی معروف بودندوهر دو مدعی جانشینی پدر بودند واز اینجا پیروان فاطمیه مصر بر دو دسته نزاریان ومستعلیان تقسیم شدند.دسته ای كه طرفدار امامت نزار گردیدند اسماعیلیان عراق وشام وقومس وخراسان ولرستان بودندودسته دیگر به امامت المستعلی معتقد شدندواسماعیلیان مصر وبلاد مغرب گردیدند،هر چند پیروان دوفرقه به اندك درحوزه های دیگر یافت میشدند.اما حسن صباح موسس فرقه صباحیه ایران یكی از پیروان نحله نزاریه است.
۲- مرحوم دهخدا در لغتناماش می فرماید:ماركوپولو. [ ك ُ پ ُ ل ُ ] (اِخ ) وی فرزند «نیكوپولو» و از مردم ونیز بود . پدر و عمویش (مافیوپولو)از راه آسیای صغیر و ایران به چین سفر كردند در آن زمان چین شمالی ، مغولستان و تركستان شرقی و ایران دردست جانشینان چنگیز بود. پولوها مدتی در پكینك (خان بالیغ آن زمان و پكن امروزی ) اقامت كردند و سپس به اروپا بازگشتند. پدر «ماركو» بار دیگر با پسر خود به چین رفت و بدربار «قوبیلای قاآن » راه یافتند و ماركوپولو طرف محبت قوبیلای قاآن قرار گرفت و مدت بیست سال از طرف این فرمانروای مغول مصدر مشاغل مهم حكومت ایالات چین و اداره ٔ گمرك و سفارت و غیره شد و در نتیجه ٔ آشنایی عمیق به احوال ممالك قوبیلای قاآن ، هنگامی كه به اروپا بازگشت در سال ۶۹۵ هَ . ق . شرح سفر خود را برای یكی از دوستان خود نقل كرد و او آنها را كه حاوی اطلاعات نفیسی راجع به احوال كلیه ٔ ممالك مغول درآن عصر بود منتشر ساخت . و رجوع به تاریخ اقبال و قاموس الاعلام تركی و فرهنگ فارسی معین و شدالازار شود.
۳- بر اساس قرائن وشواهد چنین باغی اگر دایر شده باشد یقینا درمقابل چشمه ی” یخچال دامكی” ویا “خرازرو” ویا “زهیر كلفی “كه با تعریف پشت قلعه انطباق دارد ؛باید استقرار داده شده باشد.
“گزادشت”
در جنوب شرقی روستای “گازرخان “پس از سربالایی “گزدره ” ودر شرق وپیرامون” امامزاده محمود گازرخان “پائین تر از قلعه تاریخی حسن صباح باغستانهای گیلاس در محلی به نام “گزادشت”قرار گرفته است وجاده دسترسی از روستاهای شترخان وبوكان به گازرخان وقلعه حسن صباح وروستاهای مجاور مانند خشكچال وتوان از میان این باغهای با طراوت می گذرد كه به بركت آب “تارولات”درختان گیلاس از دوطرف جاده سر برآورده وزیبائی با شكوه شكوفه های خودرابه رهگذران هدیه می نمایدوهم اكنون بهترین فصل شكار این لحظه ها و مناظر دل انگیز می باشد كه تعجب هر بیننده ای را به خود بر می انگیزد ومی توان گفت كه قطعه ای از باغهای بهشت از آن جدا ودر مكان فوق استقرار داده شده استُ شاید عكسهای ذیل بتواند اندكی از زیبائی وعظمت مورد بحث را القا نماید.(۲)
گنبد امامزاده محمود نیز چون نگینی برتارك این شكوفه های دل انگیز معصومیت ومعنویت خود را ارائه می دارد؛ این مناظر در پائیز نیز چنان تابلوئی را می آفریند كه شگفت انگیز است .
شایان ذكر است كه در آمد حاصل از گیلاس هم عمده ای در اقتصاد ومعیشت مردم روستای گازرخان را ایفا می نمایدوعمده سرمایه گذاریها وهزینه ها به این سمت وسو معطوف گردیده است.
هر كسی كه از كنار این باغستانها عبور می نماید وبا چشم بصیرت به مناظر پیرامون بنگرد،بی اختیار اشعار حكیمانه سعدی شاعر بزرگ پارسی گوی را به خاطر می آورد كه می گوید:
بامدادی كه تفاوت نكند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
