اتابك از شنیدن این موضوع خشمگین شد و دستور داد سه تن از محافظین مخصوصش كه از نیروهای ویژه و قابل اعتماد وی بودند برای یافتن امام زاده عبدالله (س) راهی كوههای منگشت شوند. و دستور داد كه بعد از دستگیری، امام زاده عبدالله (س) را كشته و سرش را از تنش جدا نمایند و بند از بند بدنش جدا نموده و هر تكه از بدنش را به یك دیار بفرستند و سرش را برای رویت كردن به نزد اتابك بیاورند تا عبرتی برای سایرین باشد. اتابك به تمام ولایات نامه داد كه هر كس این امام زاده را دید دستگیر و تحویل سه نفر مأمور ویژه دهد و مژدگانی دریافت كند. خبر به گوش امام زاده عبدالله (س) می رسد و مردم نیز كه از قساوت و سنگدلی اتابك خبر داشتند از ترس جان خود نمی توانستند امام زاده را حمایت كنند. امام زاده عبدالله (س) وقتی دید كه مردم از حكومت می ترسند از آن دیار بیرون رفت و هر جا كه رفت دید قبل از او خبر دستگیریش به گوش مردم رسیده و به طرف كوههای منگشت به راه افتاد.و ماموران هم روستا به روستا در تعقیب او بودند.

امام زاده عبد الله (س) به روستایی نزدیكی كوه منگشت رسید.گرسنه وتشنه شده به روستا رفت.اما مردم روستا از ترس ماموران حكومتی نتوانستند ازامام زاده استقبال نمایند امامزاده عبدالله (س) آن روستا را ترك وبه سمت كوه منگشت حركت نمود ودرحال بالا رفتن ازكوه بود تا اینكه به خانه ای در بالای كوه رسید.

امام زاده عبدالله (س) ازاسب پیاده شد.برآن خانه وارد گردید وسلام كرد .پیرزنی باتقوا وخداترس صاحب خانه بود از خانه اش بیرون آمد ،وقتی رخسارنورانی ومبارك امام زاده عبدالله را دید فهمید كه این چهره ی نورانی آدمی عادی نیست باید آدم بزرگی باشد امام زاده را اكرام واحترامش نمود وبه او عرضه داشت:پسری دارم به روستا رفته  اما می آید شما استراحت كنید  تا پسرم بیاید به امام زاده عبد الله (س) آب وغذاومكان واستراحت داد.

وقتی پسرش آمد دید اسب سیاه وقشنگی آنجاست به مادرش گفت:این اسب ازآن كیست؟ پیرزن گفت:این اسب متعلق به فرد بزرگواری است كه مهمان ماست به او آب وغذا  ومكان استراحت دادم واكنون درحال استراحت است.پسربه محض شنیدن این خبر وازطمع جایزه خوشحال شد ودردل گفت:اتابكان برای سر این مرد جایزه تعیین نموده اند.مادررا اغفال نموده وبه سوی ماموران اتابك رفت.مامورین اتابك كه درروستا به دنبال امامزاده عبدالله می گشتند رابا خبرنمود.پیرزن گفت:پسرم او مهمان ماست نكند دست از پا خطا كنی اما پسر مادررا فریفت وباوعده جایزه نیت شیطانی خودرا عملی نمود وبه روستا برگشت وسه مامور اتابك را كه به تازه به روستا رسیده بودند را پیدا نمود وطلب جایزه كرد، اول امام زاده راتحویل بده  تا به تو جایزه بدهیم. پسرگفت:اواكنون درخانه ماست ودرحال استراحت است،آن سه مامور سواراسب شدند وسریعا خود رابه آن خانه رساندند.

ازصدای شیهه اسب جاسوسان ،امام زاده عبدالله (س)خبردارشد كه ماموران اتابك به نزدیكی اورسیده اند وسوار براسب شد ومحل راترك نمود اما مسافتی را طی نكرده بود كه ماموران اتابك اورا محاصره نمودند وباسنگدلی وقساوت امام زاده تنها،غریب و مظلوم را به شهادت رسانده وسرمبارك فرزند پیامبر را از بدن جدا نموده دربغچه ای چرمی نهاده وبه سوی درباراتابك حركت نمودند ماموران اتابك درراه به شوشتر رسیدند شوشترازشهرهای مهم آن زمان بود و درمسیر امارت اتابك قرارداشت.زمانی كه مامورین درشوشتر به دنبال محلی برای استراحت می گشتند به جهت راه زیادی كه پیموده بودند بسیار خسته شدند لذا برای استراحت وارد كاروانسرایی شدند كه متعلق به پیرزنی بود كه یك پسرداشت، به پیرزن گفتند:ای پیرزن به ما غذا و جای استراحت بده  ما ازمامورین خاص اتابك هستیم  وبرای او گنجینه ارزشمندی داریم شب را اینجا می مانیم سحرگاه ما را بیدا كن  كه بسیار عجله داریم.پیرزن به آنها غذا داد وسپس آنها به خواب رفتند .نیمه شب پیرزن دید درون اتاق آنها نوری است وگویی كه نور به آسمان ساطع می گردد . اوشگفت زده شد وبه خود گفت:من كه برای اینها غذا نیاورده بودم  ونور چراغ نیز این چنین نیست به داخل اتاق شد دید نور از درون بغچه چرمی بیرون می آید.بغچه را باز نمود  و سرمبارك ونورانی امام زاده عبدالله را مشاهده نمود كه چهرهای معنوی ومظلوم دارد ودید آن سر مبا رك نورانی است،  دانست كه سه مامور فردی پاك وبزرگواری راشهید نموده  وسر مبارك آن را به نزد اتابك می برند  اشك از چشمان پیرزن جاری شد و گریه نمود وگفت :خدایا چطور اینها دلشان آمده این فردروحانی را كه چهره مباركش نورساطع می شود را به قتل برسانند.

بغچه چرمی رابیرون آورد وپسرش را صدا زد كه نامش ابراهیم بود و به او گفت :ابراهیم تو تنها پسر من هستی ، آیا یك مادر بدی رابرای فرزند خویش می خواهد یا خوبی را؟ ابراهیم با تعجب جواب داد : خوب معلوم است خوبی او را می خواهد ، پیرزن گفت : پسرم دراین بغچه چرمی سر فردی قراردارد كه از چهره او نور ساطه می شود ومرغان آسمان دور این سر می گردند . مطمئنا سرمبارك فردی از نوادگان رسول الله (ص)است.آیا مایلی ایثار نمایی شهید گشته تا من سر تورا ببرم  وجای این سر بگذارم ،من نمی خواهم این سه نفر این سر مبارك را باخودشان ببرند .ابراهیم جواب داد:مادر جان هرچه صلا ح می دانی انجام بده .سپس پیرزن با دلی اندوهناك وجگری سوخته با نیتی الهی و والا سر فرزند را از تن جدا نمود  وبه جای سر مبارك امام زاده در  بغچه چرمی  گذاشت وسحرگاه آن سه نفررابیداركرده  وآن سه مامور با عجله بیدار شدند وبه سرعت بغچه چرمی را برداشته  وبراه افتادند .پیرزن سرمبارك رابا عطر وگلاب تطهیر نموده ودرمحل امام زاده عبد الله  فعلی درشهر شوشتر دفن نمود وبعد بالای جنازه غرق بخون ابراهیم به سوگواری پرداخت وپیكر پسرراتشیع نمود واین فرزند ومادرفداكار به ننه سر بخش وابراهیم سربخش معروف گردیدند كه منظورازسربخش :فدا كننده سر است.آرامگاه ننه بخش جنب سر مبارك امام زاده عبدالله  واقع درشهرستان شوشتراست وابراهیم سربخش هم به فاصله 100 مترازآنها  بخاك سپرده شده است . اما اتابك  قبل از ورود سه مامور مطلع شد  كه خبر چین ها اشتباهی به او گفته بودند وامام زاده عبدالله فردی روحانی وبدون سپاه بود .وجهت تیلیغ دین اسلام به این دیار سفر كرده بود .وقتی سه مامور آمدند  ازآنها سئوال نمود  كه آیا امام زاده سپاه داشت آنها گفتند:نه واتابك با تاسف متوجه شد كه اشتباه بزرگی نموده است وسریع قضاوت كرده است.هم اكنون بقعه امام زاده عبدالله ،درجنوب شهرشوشتر برفراز تپه ای واقع است، كه مشرق به شهر وپل لشكر وباغ های اطراف می باشد.این بنا مشتمل برصحن ، ایوان ورودی ،رواقها،حرم،گنبد گلدسته ها ضریح، تزئینات معماری وكتیبه هاست  كه دردوره هی مختلف  مورد مرمت وبازسازی  قرار گرفته اند باتوجه به اسناد تاریخی بنای اولیه بقعه از آثار دوره المستنصر بالله  خلیفه عباسی است كه درقرن هفتم هجری (629ه ق)تجدید بنا گردیده است.ورودی اصلی بقعه درضلع شمالی بنا قرار دارد  وتزئینات داخلی بنا شامل كتیبه های سنگی وگچبرهایی به سبك سلجوقی وصفوی است كه نمونه ی زیبای آن  گچبری سردر و سقف ایوان ورودی می باشد . بقعه دارای گنبد دوپوش بوده كه پوش بیرونی بصورت پلكانی وپوش داخلی  به شكل عرقچین است .این بقعه درقدیم دارای مهمان خانه ،مدرس(مدرسه)،مطخ،كتاب خانه ،منازل خدمه وطلبه ،باغچه ، طویله و اوقاف مفصل بوده است كه به مرور زمان از میان رفته اند.برطبق روایات بدن مبا رك امامزاده عبدالله (س)،درمكان دیگری موسوم به امام زاده عبد الله (س)درمنگشت فعلی صیدون دفن گردیده و درمكان امام زاده عبد الله (س)شهرستان شوشتر سرایشان دفن شده است ، كه امروزه محل زیارت عاشقان آن حضرت می باشد.