“منصور ایوبی” جوان اهل روستای “كهریزه ایوبی” (گلی) از توابع شهرستان سقز با ترسیم نقاشی و طرحهای مختلفی بر روی درب منازل مسكونی اهالی این روستا ضمن زیباسازی روستا، جاذبه گردشگری كمنظیری خلق كرده است.ابتدای تابستان امسال بود كه یكی از آشنایان چند عكس از روستای “كهریزه ایوبی” (گلی) از توابع شهرستان سقز برایم فرستاد كه تصاویری از نقاشی و طراحی بر روی درب منازل مسكونی روستا را نشان می داد و خالق این آثار هم یكی از جوانان همین روستا بود.بازدید از این روستا را با توجه به مسافت زیادی كه تا سنندج داشت جزو برنامه هایم قرار دادم اما هر بار به دلایلی لغو میشد تا اینكه عزم خود را جزم كردم تا برای دیدن این تصاویر زیبا و تهیه گزارشی از خالق آن آثار به این روستا سفر كنم.
برای این سفر صبح زود و قبل از طلوع آفتاب دل به جاده زدم، برای رسیدن به شهر سقز، جاده پر پیچ و خم سنندج – دیواندره را كه حدود ۹۵ كیلومتر است طی كردم و در خروجی دیواندره برای خوردن صبحانه و كمی استراحت برای چند دقیقه ای توقف كردم.
یكی از جاذبه های خوب دیواندره چای دبش زغالی و سیب زمینی تنوری است كه در ابتدای صبح و خنكی هوا ناخوداگاه آدم را به سمت خودش جلب میكرد و با وجود اینكه شب قبل از سفر صبحانه را در كولهام قرار داده بودم اما نتوانستم از سیبزمینی تنوری كه با دوغ و كره محلی، سبزی و كمی فلفل و نمك نیز همراه بود بگذرم و با وجود اینكه چای هم داشتم اما چای تازه دم زغالی داخل كتری سیاه و استكانهای شیشهای مرد سیبزمینی فروش، طعم و بوی خاصی داشت.
پس از این توقف كوتاه، راهم را به سمت سقز (حدود ۱۰۰ كیلومتر) ادامه دادم و برای رفتن به روستای “كهریزه ایوبی” (گلی) باید از سقز هم به سمت بوكان در آذربایجانغربی ۳۵ كیلومتری و از بوكان هم به سمت جاده روستای “قهرآباد” مسیر را ۲۰ كیلومتر طی میكردم. سرانجام پس از طی مسافت حدود ۲۵۰ كیلومتر به ابتدای جاده روستای “كهریزه ایوبی” (گلی) رسیدم.
جاده اصلی و آسفالت این مسیر از روستای قهرآباد تا روستای ترجان هم ادامه دارد اما جاده فرعی روستای “كهریزه ایوبی” به طول چهار كیلومتر خاكی بود و سرعت خودرو را به حداقل رساندم تا گرد و خاك در جاده خاكی بلند نشود.
پس از چند بار توقف كوتاه در مسیر، حدود ساعت ۱۲ ظهر به روستای “كهریزه ایوبی” رسیدم و در همان ابتدای روستا بر روی تابلو برق روستا یكی از آثار این نقاش خوش ذوق را پیدا كردم كه طرحی از كارتون “میگمیگ” بود.

سرانجام هنرمند خوش سلیقه روستا را پیدا كردم كه در كنار درب یكی از منازل مسكونی روستا مشغول طراحی بود و در یك دست قلم مو و در دست دیگر یك قوطی رنگ داشت.
وی متولد سال ۱۳۵۸ است اما از روی چهرهاش كمی جوانتر به نظر می رسید، لاغر اندام و بسیار خوش صحبت و نكته دان بود و برای هر كدام از تصاویری كه در روستا كشیده بود، روایتهای متفاوتی داشت.
در تعامل با اهالی روستا نیز بسیار خون گرم و صمیمی بود و همه وی را به “كاك منصور” می شناختند، (كاك در زبان كُردی به معنی برادر بزرگ و برای احترام در كنار اسم كوچك به كار برده میشود) چند نفر از كودكان روستا در هنگام طراحی دور وی حلقه زده بودند و من هم مانند آنان از این همه خلاقیت در حیرت مانده بودم.
استاد منصور ایوبی گفت: از پنج سال قبل كار طراحی را روی درب منازل روستا شروع كردم و در ابتدا استقبال خوبی از این طراحی ها نمی شد و حتی برخی هم با كنایه و تمسخر در مورد این آثار حرف می زدند.
وی افزود: در دوران مدرسه هم علاقه زیادی به طراحی و كاریكاتور داشتم اما متاسفانه به دلیل شرایط خانواده فقط تا دوران راهنمایی تحصیل كردم و سپس برای كمك به معیشت خانواده درس و مدرسه را رها كردم

وی اضافه كرد: طراحی را از كسی یاد نگرفتم اما هر عكس یا تصویری را نگاه كنم می توانم آن را در ذهنم تجسم و سپس در اندازه های مختلف آن را دوباره طراحی كنم.
برای طراحی در روستا هیچ هزینه ای دریافت نمی كنم اما برخی اهالی روستا كه درخواست طراحی و نقاشی دارند رنگ مورد نیاز را برایم تهیه می كنند
این نقاش خوشسلیقه گفت: برای طراحی در روستا هیچ هزینه ای دریافت نمی كنم اما برخی اهالی روستا كه درخواست طراحی و نقاشی دارند رنگ مورد نیاز را برایم تهیه می كنند و طرح درخواستی آنان و یا طرحی را كه در ذهنم دارم پیاده می كنم.
وی افزود: تا كنون بیش از ۵۰ طرح مختلف را در روی درب منازل و مغازه های این روستا طراحی كردهام و اگر طرحی هم به هر دلیلی خراب شود آن را دوباره ترمیم می كنم.
این هنرمند سقزی آن روز كار طراحی روی درب را از صبح آغاز كرده و طراحی اثر رو به پایان بود. گرم صبحت با استاد منصور بودم كه دایه هاجر (دایه واژه ای كُردی به معنای مادر است) با پارچ آب و چند لیوان كه روی سینی قرار داشت از راه رسید.
نوشیدن آب سرد در این گرمای تابستان همانند آثار استاد منصور جذابیت خاصی داشت و پس از خوردن چند لیوان آب، كمی با فاصله از استاد منصور با دایه هاجر گرم صحبت شدم.
وی گفت: از موقعی كه كاك منصور در روستای ما نقاشی را شروع كرده، روستا زیباتر شده و بسیاری از اهالی دوست دارند كه وی این كار را ادامه دهد و ما حدود ۲ هفته منتظر بودیم كه نوبت طراحی درب خانه ما برسد.
استاد منصور در كنار طراحی های خود مطالب و جملاتی زیبا و با مفهوم را نیز بر روی درب خانهها مینوشت كه به قول خودش این جملات كوتاه طرح را تكمیل می كند.
“طوفانی شدن در رگ هر بادی نیست”، “شیفتگان پرواز را میل خزیدن نیست”،”پشت هر شكستی حكایتی دارد”،”هدفهای باشكوه دریچه ای به دنیای بیكران است” و”غرور، آغاز یك سقوط است”.

همراه با استاد منصور در كوچه های روستا و در میان خانه هایی با سازه های سنتی و مدرن می گشتیم و تصاویر مختلف را با هم تماشا می كردیم، تصاویر از تنوع زیادی برخوردار بود از لوك خوششناس، اسكو بیدو، رونالدو، چارلی چاپلین و حتی چگوارا نیز در طرح های وی وجود داشت و این تنوع آنقدر زیاد بود كه هر سلیقه ای را راضی می كرد.
یكی از اعضای شورای اسلامی روستا را در میانه راه دیدیم كه با تراكتور در حال رفتن به مزرعه بود، از وی در مورد آثار طراحی های استاد منصور سوال كردم كه گفت: این جوان یكی از با استعدادترین جوانان این منطقه است و همه اهالی دوست دارند كه بر روی درب منازل آنها طراحی كند.
مسعود میرانی افزود: از موقعی كه این طراحی ها در روستا صورت گرفته با وجود اینكه جاده دسترسی به روستا خاكی و نامناسب است اما مسافران و گردشگران زیادی از روستاها و حتی شهرهای مختلف برای تماشای این آثار به روستای ما می آیند.

وی اضافه كرد: خلاقیت استاد منصور اكنون روستای ما را به یك هدف گردشگری تبدیل كرده و اگر مسوولان امكانات بهتری به روستا دهند با استفاده از همین پتانسیل چند شغل جدید در این روستا ایجاد میشود.
هر بار همراه استاد منصور از كوچه های خاكی و میان خانه ها با دیوارهای كاهگلی روستا عبور می كردیم و بر پشتكار و خلاقیت این جوان روستایی غبطه می خوردم كه به عنوان یك جوان این قدر به زیباسازی محیط روستای خود اهمیت می دهد.
یكی از ویژگی های استاد منصور در روستا این بود كه هر جا لازم می دانست، از صاحب خانه اجازه میگرفت و طراحی را انجام میداد و در مدت بسیار كوتاهی پس از مناسب سازی بستر، كار طراحی را شروع می كرد.
برای من فرق ندارد خانه یك خانواده فقیر یا ثروتمند روستا باشد، اگر درب مناسبی پیدا شود كار طراحی را شروع می كنموی می گفت: برای من فرقی ندارد خانه یك خانواده فقیر یا ثروتمند روستا باشد، اگر درب مناسبی پیدا شود كار طراحی را شروع می كنم كه در بسیاری از موارد طرحی را كه ترسیم كردم برای اهالی روستا خوشایند بوده و رضایت دارند.

استاد منصور به همراه خانواده پدریاش به كار كشاورزی مشغول است و از این راه امرار معاش میكرد و در مواقع بیكاری و اوقات فراغت ورزش هم می كند و طبق گفته های خودش علاقمند رشته فوتبال و چند سالی هم مربی یكی از تیمهای فوتبال بوده است.
او و اهالی روستای “كهریزه ایوبی” انتظاراتی از مسوولان هم داشتند و از خبرگزاری ایرنا درخواست كردند كه به عنوان یك رسانه صدای مردم روستا را به گوش مسوولان استان كردستان برساند و مسوولان راه و شهرسازی جاده ورودی روستا را آسفالت و طرح هادی این روستا ۸۵ خانواری را تكمیل كنند تا امكان تردد اهالی روستا بویژه در نیمه دوم سال كه با بارش برف و باران همراه است تسهیل شود.
استاد منصور هم از گرانی و كمبود رنگ برای طرح های خود گلایه داشت و می گفت: اگر نهاد یا ارگان خاصی رنگ مورد نیاز را برایم تامین كنند ایده های بسیار زیبایی برای آراستگی این روستا در نظر دارم.
سرانجام نزدیك غروب بود با وجود اصرار تعدادی از اهالی روستا “كهریزه ایوبی” برای ماندن در روستا، اما به خاطر مشغله كاری نتوانستم در میان مردم خونگرم و مهمانواز این روستا بمانم و دوباره راه آمده را كه حدود ۳.۵ ساعت زمان برای پیمودن آن لازم بود، طی كردم اما قول دادم در قالب این گزارش مشكلات اهالی روستا را هم بیان كنم.