از محله های قدیمی و اصیل رشت كه همچنان بافت خود را حفظ كرده محله استاد سرا رشت می باشد كه با قدم زدن در كوچه پس كوچه های آن خاطرات گذشته یادآور می شود . نام محلههای قدیمی رشت كه در سفرنامهها آمده است، معمولا بهمعنی شغل ساكنانشان بوده است مانند ساغریسازان، دباغیان، چلهخانه، چمارسرا، سرخبنده و استادسرا. این محلهها از تاریخ و بافت رشت در آن دوران خبر میدهند.محله استادسرا یكی از همین محلههای قدیمی رشت است كه یادگارهایی از سالهای پیشین این شهر دیدنی را در خود حفظ كرده است. این محله هم به خیابان معلم و باغ وطنآبادی راه دارد و هم به سبزه میدان، از یك سمت هم به خیابان سعدی راه پیدا میكند.
محله استادسرا چهار خیابان تنگ پرپیچوخم بهنامهای دبیری، استادسرا، میرزا كوچك خان و مهر شریف دارد كه با كوچههایی به خیابانهای اصلی وصل میشوند. خانههای كوچك و بزرگ تودرتو و بلند و كوتاه، این محله را پر كردهاند و جا برای پیادهها نیست. از لابهلای ماشینها رد میشوم و كوچهها را برای یافتن خانه یا آثاری از قدیم جستوجو میكنم. بنایی كه بیشتر از همه در این محله معروف است، خانه میرزا كوچك خان جنگلی است كه نماد اصلی شهر رشت هم شده است.
خانه میرزا كوچك خان جنگلی
خانه میرزا كوچك خان جنگلی از خانههای كهنسال محله استادسرا است و با گلدانها و ایوان زیبایش در مقابل چشم بازدیدكنندگان دلبری بیمثالی میكند. سقف سفالی و پلههای چوبی كه در زیر گامها صدای سالهای دور را در گوشمان زنده میكنند، در كنار حیاط سرسبزش اجازه بیتوجه ردشدن را به كسی نمیدهند.میگویند این محله پدری میرزا كوچك بوده و این خانه كه امروزه به موزه تبدیل شده است، محل تولد میرزا بوده است. ساختمان دوطبقه است و دو راهپله در دو طرف ایوان دارد كه به طبقه بالا میرسد. صدای جیرجیر چوبها و قطرات باران، موسیقی آرامبخشی ساختهاند و دلم نمیآید از آنجا بروم.

مسجد مستوفی
مسجد مستوفی در اوایل محله استادسرا در قسمت سبزه میدان قرار دارد. كتیبهای بالای محراب این مسجد هست كه نام فتحعلی شاه قاجار و تاریخ ساخت این بنا بر آن حك شده است. كاشیكاریها و گچبریهای خوشتراشی در این مسجد دیده میشود.در گوشه راست مسجد گلدستهای آجری و در شمال آن مدرسهای با شش حجره قرار دارد. در كنار مسجد هم تكیهای بوده است كه اهالی قدیمی خبر از تخریبش بر اثر گذشت زمان میدهند. مسجد مستوفی صبحها و ظهرها تعطیل است و فقط از بیرون تماشایش كردم.
خانههایی متروكه و تنها با سقف نیمهفروریخته و درهای قفلشده و باغی با دری بزرگ و كوچهای بنبست كه خانه باغی در پشت دیوار آجریاش پنهان شده، تنها چیزهایی هستند كه از گذشتهها به جا ماندهاند.
چند خانه با درها و پلاكهای دوران جوانیشان در كوچهپسكوچهها دیده میشوند و بقیه جای خود را به خانههایی امروزی دادهاند. سقف بعضی از همان خانهها هنوز سفالی است و چندتایی بهسبك خانههای شمال كشور با حلب پوشانده شدهاند. محلیهای قدیمی میگویند بهجز این چند مكان، جایی نمانده است. میگویند: «خانم، وقتی خانه و باغی به ارث میرسد جوانها میفروشند و خرابش میكنند. چیزی دیگر نمیماند.»
تمام سه مسیر منتهی به محله را میگردم تا شاید اشتباه گفته باشند و خانهای، دكانی از دیدشان مخفی شده باشد اما جز چند در قدیمی و خانهای دربسته چیزی نیست.

