ریپورتاژ آگهی
آیین قهوه‌خوری كهن خوزستان وارد زندگی روزمره شده است

آیین قهوه‌خوری كهن خوزستان وارد زندگی روزمره شده است

به گزارش اقتصادآنلاین، شهروند نوشت: جاده منتهی به اهواز بی‌چشم‌انداز است. برای یافتن جرعه آبی باید كیلومترها رانندگی كرد. از دور چراغی روشن می‌شود. یك فانوس برقی است؛ آویخته بر شاخه‌ای. در جاده‌‌ بی‌چراغ كه پرت و موات به نظر می‌رسد،
  • 1400/12/06
  • استان : خوزستان
  • شهر : اهواز
  • دسته : آداب محلی ایران
آدرس : اهواز
تلفن : 66059000-021

به گزارش اقتصادآنلاین، شهروند نوشت: جاده منتهی به اهواز بی‌چشم‌انداز است. برای یافتن جرعه آبی باید كیلومترها رانندگی كرد. از دور چراغی روشن می‌شود. یك فانوس برقی است؛ آویخته بر شاخه‌ای. در جاده‌‌ بی‌چراغ كه پرت و موات به نظر می‌رسد، مردی سرش را از شیشه تو می‌آورد و می‌پرسد: «عمو! اسپرسو نمی‌زنی؟»

زغال روی منقل پایه‌دار گُر گرفته و قهوه در قهوه‌جوش طلایی می‌جوشد. برای رانندگان شب‌زده‌ و خسته از جاده، چه توقفگاهی از این بهتر. جاده در محدوده دكه‌ بین‌راهی روشن می‌شود و سكوت بیابان، صدای زندگی می‌گیرد و هوا بوی قهوه.

– چای زغالی یا اسپرسو؟

– قهوه بریز دایی. خواب از سرمان بپره.

دو‌سال پیش سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) در كتاب داستان‌های گردشگری، قصه روستایی از ایران منتشر كرد كه مردم آن با احیای یك سنت قدیمی رونق دوباره‌ای به زندگی روستایی و بومی‌شان بخشیده بودند. روستای بردیه، از توابع شهرستان دشت آزادگان در خوزستان. ایده اصلی آنها احیای «مُضیف» بود. سازه‌ای حصیری از جنس نی و بوریا. جایگاهی برای میهمان‌پذیری به رسم عرب‌های خوزستانی آن هم با اجرای مراسم آیینی قهوه‌خوری سنتی.

قهوه‌جوش طلایی روی سیاهی زغال می‌درخشد. محمد فنجان كوچك را داده دست راننده‌ها. اسپرسوی غلیظ را سر می‌كشند. بعضی‌ها یك فنجان و بعضی چند تا. خواب از چشمان‌شان پریده. محمد، دكه‌دار بین‌راهی می‌گوید كه این قهوه را باید یكباره و در یك جرعه سر كشید: «نه عموجان! این با همه قهوه‌های عمرت فرق دارد. كم‌كم نمی‌شود. یك جرعه برو بالا و تمام. مسافران همین یكی را هم به زور می‌خورند.» تلخ مزه‌ای است جوشیده و ته‌مزه‌اش به ترشی می‌زند. غلیظ‌ترین قهوه‌ای كه ممكن است در نیمه‌شب جاده مسجد سلیمان به اهواز در انتظار رانندگان و مسافران خواب‌آلوده باشد.

محمد از دو‌سال پیش كنار بساط چای زغالی و خوراكی‌های دیگر دكه یك دله طلایی قهوه هم اضافه كرده. دله قهوه ظرف مسی اغلب طلایی‌رنگی است كه از دیرباز در زندگی روزمره و مراسم و مناسبات رسمی عرب‌زبانان خوزستان جایگاه ویژه‌ای داشته و به‌عنوان نمادی فرهنگی شناخته شده است. برای ساكنان خوزستان، شهرها و روستاهایش جوشیدن اسپرسو در دله‌های قهوه روی زغال‌های آتشین یك اتفاق روزمره است. پرسش و پاسخی درباره آن وجود ندارد، اما برای تازه‌واردها بساط قهوه‌خوری خیابانی كه در گوشه و كنار جاده‌ها، میدان‌های شهرها و حتی دكه‌های روستایی این استان پراكنده شده، تجربه‌ای از زندگی روزمره است كه تنها شاید در همین جغرافیا می‌توان آن را سراغ گرفت.

تا همین یك دهه پیش، پذیرایی با دله‌های قهوه و فنجان‌های بدون دسته‌ای كه به آن «فنیان» می‌گویند، مختص میهمانی‌ها و مراسم و مناسبت‌های رسمی بود و در خانه بسیاری از اهالی جنوب ایران با طرح و نقش و در اندازه‌های متفاوت یافت می‌شد، حالا اما این سنت با بخشی از تشریفات و آدابش، وارد فرهنگ و زندگی روزمره خیابانی شده است.

راننده‌ها حالا رفته‌اند و محمد یكبار دیگر قهوه‌جوش‌عربی را پرمی‌كند: «این‌جا مردم عادت دارند قهوه بخورند. مسافرها بیشتر مشتری چای زغالی می‌شوند، اما مردم خوزستان بیشتر طالب قهوه‌اند.»

كسی دقیقا به خاطر ندارد دله‌های طلایی قهوه از كی به بساط خرده‌فروشی خیابانی در خوزستان اضافه شده است. فرقی ندارد كجا، مسجد سلیمان، اهواز و آبادان، هر جا بساط چای و نوشیدنی‌ و خوراكی بر پا باشد، یك دله قهوه هم كنارش گذاشته‌اند. بعضی‌ها می‌گویند ۱۰سالی هست كه قهوه اسپرسو با این شیوه كنار خیابان عرضه می‌شود، اما برخی دیگر این زمان را كوتاه‌تر می‎كنند تا دو یا سه‌سال پیش. یكی از آنها «یعقوب» كه در مركز شهر اهواز كنار ویترین سیار سیگارفروشی، یك منقل پایه بلند دارد، با زغال‌های سرخ آتشین، دله‌های قهوه را به ترتیب قد و اندازه چیده: «۱۰‌سال كه نیست. نهایتش دو سه‌سال باشه. این دله‌ها در خانه همه جنوبی‌ها هست. وقتی برای دختران جهاز می‌دهند، حتما می‌خرند. مخصوصا عرب‌زبان‌ها. من یك‌سال است دله می‌گذارم. درآمدش بیشتر از چای است. از هر ۲هزار تومانی، ۱۵۰۰ تومانش سود می‌اندازد. الان خیلی زیاد شده. خوزستان همین‌طور است؛ وقتی یكی كاری می‌كند و جواب می‌دهد، همه همان كار را می‌كنند. اسپرسو الان جواب می‌دهد و همه گذاشته‌اند كنار بساط‌شان. دكه‌های جاده‌ای هم یك‌سال است كه می‌گذارند، آن‌جا راننده‌ها استقبال كردند.»

قهوه‌ای كه در بساط خیابانی سرو می‌شود، در نقاط مختلف خوزستان و مشخصا در شهر اهواز حالا با قیمت تقریبا ثابت ۲هزارتومان فروخته می‌شود، اما بعضی قهوه‌فروش‌ها در مناطق و خیابان‌های شمال شهر اهواز و محله‌هایی مثل كیانپارس، فنجان‌های كوچك اسپرسو را تا ۴هزارتومان هم می‌فروشند.

اسپرسو تهران چنده؟

حداقل ۱۰‌هزار تومان و شاید هم بیشتر البته در كافه‌ها.

۱۰‌هزار تومان! چه خبره.

حسین از آن قهوه‌خورهای حرفه‌ای است، خودش می‌گوید هشت‌دندانش را به‌خاطر قهوه از دست داده، «می‌بینی نمی‌خندم» و می‌زند زیر خنده. روزی سه بار كنار بساط یعقوب فنیان قهوه‌اش را پر می‌كند: «خدا شاهده این‌جا همه جا دو تومان است. جاهایی كه كلاس دارد و این حرف‌ها می‌گویند چهار تومان. شما چطوری تهران ۱۰تومان می‌دهید برای یك اسپرسو؟ این‌جا تازه اوایل ۱۰۰۰تومان بود و بعد ۱۵۰۰تومان، تازه شده دو تومان. دیگر بیشتر از دو تومان را منی كه معتادم به قهوه هم نمی‌دهم. چند وقت پیش همین مركز خرید جدید كیانپارس، اسپرسو گذاشته بود، ۴‌هزار تومان. می‌گفت قهوه فلان مارك را قاطی‌اش كردم. بهش گفتم عمو ما را سیاه نكن. همه جای اهواز نرخش همین است؛ دو تومان. گفت این قهوه‌اش فرق دارد. برزیلی است! گفتم چه فرقی دارد عمو، مگه نه این‌كه همه اینها دانه قهوه تاریخ مصرف گذشته‌اند؟ حالا ما هیچی نمی‌گوییم، این چشم‌ها را می‌بندیم. اما دیگه نه كه ۴‌هزار تومان بدهیم برای یك فنیان.» قهوه اسپرسویی كه به سبك عربی دم می‌شود، با اسپرسوهای رایج در كافه‌ها و قهوه‌های دیگر شهرهای ایران متفاوت است. قهوه‌ای است بشدت غلیظ با بوی تند و بسیار جوشیده، باب ذائقه خوزستانی‌ها و تلخ و لب‌دوز برای غریبه‌ها. قهوه‌فروشان خیابان‌های اهواز حالا یك ایده ابتكاری را هم به كار گرفته‌اند. ایده‌ای برای رقیق‌كردن قهوه‌های غلیظ. هر وقت قهوه‌ای كه روی زغال می‌جوشد، بیش از اندازه غلیظ شود، روی آن «شربت» می‌ریزند. شربت در این‌جا به معنای قهوه‌ای است كه پیش از این جوشانده شده و داخل ظرف دربسته‌ای (مثل ظرف خالی آب معدنی) نگهداری می‌شود: «اغلب می‌گذاریم یك روز بماند. قهوه را كه این‌طور بخوابانی بهش می‌گویند، شربت. هرچه بیشتر بماند كافئینش بیشتر می‌شود.»

آیین قهوه‌خوری خوزستانی فراتر از آنچه امروز در سطح شهر و دكه‌های خیابانی مشاهده می‌شود، با مجموعه‌ای از آداب و رسوم ویژه، در میهمانی‌های رسمی جنوب ایران به‌ویژه عرب‌زبان‌های ایرانی و حتی برخی مراسم تشریفاتی در سطح عالی دولتی در خوزستان -از جمله پذیرایی از برخی میهمان‌های خارجی- مرسوم بوده و هنوز هم متداول است. در قهوه‌خوری به سبك عربی استفاده از دله مرسوم است. دله‌ها همان ظروفی هستند كه در سفر اخیر ترامپ به عربستان خبرساز شدند. بیش از همه به دلیل این‌كه طراحی و شكل متفاوت این قهوه‌جوش‌ها مورد توجه ایوانكا ترامپ قرار گرفت و شیفتگی‌ او به این ظروف، سوژه شبكه‌های اجتماعی و عكس خبرگزاری‌ها شد. قهوه نخستین نوشیدنی است كه عرب‌ها پس از سلام و خوشامدگویی با آن از میهمانان خود پذیرایی می‌كنند. از قهوه برای پذیرایی از همه افراد قوم و میهمانان فقیر و غنی استفاده می‌شود.

قهوه‌خوری به سبك عربی با همین فنیان‌ها نه‌تنها در عربستان كه در نقاط مختلف خوزستان هم رایج بوده است. ۶‌سال پیش زمانی كه سازمان میراث‌فرهنگی و گردشگری در چهارمین همایش سراسری شورای سیاست‌گذاری ثبت آثار ملی، آیین قهوه‌خوری خوزستان و فناوری ساخت مضیف را به‌عنوان آثار معنوی استان خوزستان در فهرست آثار ملی ثبت كرد، خیلی‌ها هنوز نمی‌دانستند جنوبی‌ها چنین قهوه‌خورهای قهاری هستند: «بردیه را رفتی؟ سمت سوسنگرد. آن‌جا مضیف دارند، قهوه عربی را باید آن‌جا خورد؛ همچنین با آداب و تشریفات و برو بیا.»

چند سالی است مضیف‌ها بار دیگر در خوزستان پا گرفته‌اند. مضیف یكی از سازه‌های بومی دست‌سازی است كه در گذشته در شهرها و روستاهای خوزستان با كاركردهای فرهنگی و آیینی ساخته می‌شده كه این بار به‌عنوان یكی از جاذبه‌های گردشگری احیا شده است. مجتبی گَهِستونی، كارشناس میراث فرهنگی خوزستان معتقد است توجه به این آیین كهن و احیای مضیف به‌نوعی آیین قهوه‌خوری كهن خوزستانی را احیا كرده و دله‌ها را به نوعی به زندگی روزمره بازگردانده: «‌این یكی از اقداماتی بود كه زمان زیادی صرف آن شد. تعداد زیادی از عوامل محلی در این زمینه آموزش دیدند. الان جزیره مینو ۱۴مضیف دارد. در چغازنبیل دو مضیف داریم. تعدادی از مضیف‌ها نمایشی هستند، یعنی به‌عنوان یك نماد گردشگری ساخته شده‌اند، برای مثال مضیف‌های چغازنبیل بخشی از آنها فعال هستند و مراسم قهوه‌خوری در آنها برگزار می‌شود، مانند مضیف‌های روستای بردیه یا جزیره مینو.»

به‌ گفته او ابتدا مضیف‌ها به‌عنوان یك سازه بومی و فرهنگی شاخص مورد توجه قرار گرفتند و پس از آن مراسم قهوه‌خوری آنها هم ثبت شد و گسترش پیدا كرد: «قهوه عربی در فرهنگ خوزستانی‌ها بوده، اما الان گسترش پیدا كرده، هر جا می‌روید این قهوه را سرو می‌كنند، درواقع موجی ایجاد شد كه دامنه‌اش به كافه‌ها و رستوران‌ها و پس از آن دكه‌ها و خیابان هم رسید.»

در قدیم بیشتر خانه عرب‌های خوزستان مضیف داشت. مضیف در ندارد و رو به قبله است و میهمانان برای ورود باید كمی خم شوند. اصل سازه مضیف روی حفاری چاله‌ای است كه قرار است در آن قرار گیرد و ساخته شود. البته تنها افراد خاصی هستند كه می‌توانند مختصات هندسی این چاله‌ها را تعیین كنند و آن را به صورت دستی و نه با بیل مكانیكی حفر كنند. هرچه چاله مورب‌تر باشد، هلالی ستون‌ها و سقف بهتر شكل می‌گیرد. پس از كندن چاله و آماده‌سازی نی‌ها (به صورتی كه پوسته آنها باید جدا شود)، نوبت به تثبیت ستون‌ها در گودال‌ها می‌رسد كه آن را با ملات كاهگل محكم می‌كنند. برای هلالی كردنش روی هر ستون دو نفر بالا رفته و آن را شكل می‌دهند. تعداد ستون‌ها نیز فرد است و از سه تا ۱۹ ستون می‌رسد. پس از گذشت دو روز ملات ستون‌ها خشك می‌شود و نوبت به دیواره‌ها و سقف می‌رسد، سپس چیدمان وسایل داخلی آن با وسایلی چون فرش، متكاهایی برای تكیه زدن، منقل، صندوقچه، دله و فنجان‌های قهوه و سایر وسایل قهوه‌خوری، همین‌طور صنایع‌دستی محلی است.

این سازه‌های هلالی از جنس بوریا، درواقع محلی برای پذیرایی فاخر میهمانان و برگزاری آیین كهن قهوه‌خوری بوده. بسیاری از مضیف‌ها در دهه‌های گذشته از بین رفته یا تحت‌تأثیر پیامدهای جنگ هشت ساله عراق و ایران نابود شدند، اما در سال‌های اخیر و با رونق گرفتن بحث بوم‌گردی، برخی روستاها ازجمله بردیه كه روستایی است از توابع سوسنگرد، با احیا و معرفی مضیف و برگزاری این فرهنگ آیینی توانسته‌اند، گردشگران زیادی را جذب كنند.

یكی از مهمترین مراسمی كه در مضیف برگزار می‌شود، مراسم قهوه‌خوری است كه بعد از نهار برگزار می‌شود. در این مراسم كه آداب خاصی دارد، بعد از نوشیدن فنجان نخست، چنانچه تمایل نداشته باشید فنجان را تكان دهید. اگر این رسم را فراموش كنید، اجبار به نوشیدن فنجان دوم خواهید داشت. در مضیف‌ها چه در بردیه و چه دیگر مناطق خوزستان، رسوم قهوه‌خوری عربی شامل نوشیدن سه فنجان قهوه است. فنجان نخست را «الهیف» می‌گویند و فنجان دوم و سوم را به ترتیب «الضیف» و «الكیف».

قواعد و آداب دیگری هم هست، مثلا این‌كه قهوه در حالت ایستاده و درحالی‌كه میزبان كمی به جلو خم شده، تعارف شود. میهمان حق حمل دله را ندارد یا این‌كه در ضیافت‌ها در صورت بودن پسران، پدر نباید قهوه تعارف كند و رسم است كه بین برادران، برادر بزرگتر باید قهوه را تعارف كند.

پذیرایی قهوه از سمت راست مضیف شروع می‌شود. كسی كه قهوه تعارف می‌كند، فنجان را با دست راست می‌گیرد و میهمان هم باید با دست راست آن را بگیرید و بدون آن‌كه زمین بگذارد، قهوه را بنوشد. باورهایی هم در همین زمینه وجود دارد، مثلا خوزستانی‌ها معتقدند اگر كسی سه بار فنیان را بدون حركت به میزبان دهد و سه بار پشت سر هم قهوه بنوشد، یعنی این‌كه برای حل مشكلش نزد شیخ یا صاحب مضیف آمده تا مشكلش را حل كند. براساس همین باورها فنجان چهارم كه «السیف» خوانده می‌شود، پیام دیگری به میزبان می‌رساند، ازجمله این‌كه فنجان چهارم را می‌نوشند تا به شیخ یا ساقی بگویند در شادی‌ها و غم‌های او سهیم هستند و اگر جنگی پیش بیاید، جانی و مالی با او همراه می‌شوند. درواقع عقد اخوت را بعد از فنجان چهارم می‌بندند. همین آداب و سنن و آیین‌هاست كه قصه قهوه را در خوزستان گفتنی و شنیدنی كرده، ماجراهای یك فنجان قهوه‌ای كه حالا نه‌تنها در مضیف، بلكه سر چهارراه‌ها و گذرها، روی زغال گداخته می‌جوشد.

خیابان‌های اهواز البته هیچ شباهتی به مضیف‌های ساخته‌شده از نی و بوریا ندارد، اما اگر غریبه باشید و هوای اسپرسو به سرتان زده باشد، صاحبان بساط چای و قهوه زغالی به شما خواهند گفت در خوزستان قهوه‌خوردن با دست چپ را فراموش كنید: «دله را باید دست چپ بگیری، فنجون دست راست. اگر برعكس باشد و طرف شما عرب باشد، دعوا می‌شود، می‌گویند توهین كردی، اصلا فحش است.»

قانون تكان‌دادن فنجان قهوه (یا همان فنیان) این‌جا هم حاكم است و خیلی از مشتریان قهوه نخست را می‌خورند، فنیان را بدون حركت نگه می‌دارند و قهوه‌چی آن را دوباره پر می‌كند. بعضی‌ها هم فنیان را تكان می‌دهند، یعنی كه تمام.

در مضیف‌ها به كسی كه قهوه عربی را سرو می‌كند، ساقی می‌گویند، اما در خیابان از این خبرها نیست. در مضیف‌ها ساقی نمی‌گذارد میهمان به دله‌ قهوه دست بزند و این مسئولیتی است تنها در اختیار میزبان، اما در خیابان دله‌ها بین قهوه‌خورها دست‌به‌دست می‌شوند، میزبان و میهمان فرقی ندارد، اما بازهم بستگی دارد به كسی كه صاحب بساط چای و قهوه‌فروشی است. اغلب قهوه‌فروشان در خیابان وقتی مشتری خوزستانی عرب‌زبان دارند، كلیاتی از همان آداب و اصول مورد احترام خوزستانی‌ها را درباره قهوه‌خوری عربی به‌جا می‌آورند، اما برای مسافرها و دیگر مشتری‌ها موضوع آنقدرها هم سخت‌گیرانه نیست. بسته به این‌كه صاحب بساط چای و قهوه كیفش چقدر كوك باشد، برای بعضی‌ها قصه قهوه و دله را از اول با آب‌وتاب می‌گوید و آن وقت اسپرسو را تبدیل می‌كند به یك جاذبه گردشگری: «الان دیگر هر جا هر كه می‌گوید اهواز، همه می‌گویند وای از هوای اهواز، اما این شهر ما كه فقط هوای آلوده ندارد. اهواز شهر كارون و فلافل و اسپرسو هم هست (می‌خندد) این دله‌ها هم یك جور نماد است برای شهرهای ما. هیچ جای ایران دله نیست، اگر هم باشد مال خوزستان است. الان شنیدم در كرج یك نفر بساط قهوه زغالی گذاشته، پی‌جو شدیم، دیدیم از بروبچه‌های خودمان بوده، رفته اونجا دله هم برده.»

دله‌های قهوه در این‌سو و آن‌سوی خیابان برای جنوبی‌ها عادی شده و بخشی از زندگی روزمره آنهاست و برشی از فرهنگ زندگی و اغذیه خیابانی شهرهای‌شان، اما برای تازه‌واردها این قهوه‌جوش‌های طلایی سوال‌برانگیز، جذاب و متفاوتند، مخصوصا وقتی یكی از آنها را در ابعاد بزرگ ایستاده وسط میدان‌های شهر می‌بینند.

مهتاب یكی از آنهاست، مسافری در اهواز: «خیلی عجیب است كه این ظرف‌ها همه جا هستند. به نظرم اتفاق منحصربه‌فردی است. وارد یك شهر می‌شوی و می‌بینی سر چهارراه، وسط میدان‌ها و دكه‌های بین‌راهی اسپرسو می‌فروشند. در تهران جای اسپرسو خوردن در كافه‌هاست، اما این‌جا وسط خیابان. دیروز دیدم تندیس همین ظرف جنوبی قهوه (دله) را هم ساختند و گذاشتند وسط میدان شهر. اینها چه مردم قهوه‌دوستی هستند.»

میدانی كه او از آن حرف می‌زند، نشسته سر خیابان لشگرآباد. یكی از خیابان‌های معروف اهواز كه حالا محل تمركز و گردهمایی فلافل‌فروشی‌هاست و معروف به فلكه لشگرآباد. در یكی از ضلع‌های میدان یك ظرف قهوه‌خوری طلایی، نشسته بین شمشادها. ظرف دله قهوه به صورت نماد فرهنگی در دو نقطه دیگر از اهواز و همچنین در میدان ورودی آبادان و دیگر شهرهای خوزستان مانند شادگان، سوسنگرد، حمیدیه، خرمشهر و ملاثانی به شكل مجسمه‌های شهری ساخته در میدان‌های شهر نصب شده است.

چند‌سال پیش جمع‌آوری یكی از این نمادها، اعتراض‌های زیادی را به دنبال داشت. زمانی كه شهرداری آبادان نماد دله را از یكی از میدان این شهر جمع‌آوری كرد، با اعتراض مردمی مواجه شد كه از شهرداری می‌خواستند دله قهوه را به میدان شهرشان برگرداند. سرانجام شهردار آبادان اعلام كرد مجسمه دله ترك‌خورده بوده و به همین دلیل جمع‌آوری شده و به‌زودی دله قهوه دیگری جای آن را پر می‌كند. چندی بعد به جای آن مجسمه سیمانی، قهوه‌جوش(دله) دیگری این بار از جنس فلز طراحی و در یكی دیگر از میدان‌های آبادان نصب شد. اعتراض‌ها خوابید و مردم با مجسمه جدید عكس یادگاری گرفتند. حالا اما مسافران و گردشگران هستند كه با دله‌های قهوه و اسپرسوی زغالی عكس یادگاری می‌‎گیرند. مهتاب و همسفرانش با فنیان‌های كوچك و دله طلایی كه تا نیمه ‌رنگ سیاه زغال را به خود گرفته، یك یادگاری دسته‌جمعی می‌گیرند، عكس سلفی كه چند دقیقه بعد روی صفحه اینستاگرام پست می‌شود، اما برای كسانی كه این روزها در خیابان‌های اهواز، آبادان و مسجدسلیمان و دیگر شهرهای خوزستان قهوه‌فروشی‌های خیابانی را اداره می‌كنند اسپرسو و این دله‌های طلایی قهوه بیش از آن‌كه ایده‌ای برای جذب گردشگری و تلاشی آگاهانه برای نمادسازی در این زمینه باشد، ایده‌ای كارساز برای كسب درآمد بیشتر است. یكی از آنها یوسف است كه كنار بساط سیگارفروشی، قهوه هم بار گذاشته: «مردم خوزستان قهوه زیاد می‌خورند. هر چی اسپرسوفروش داریم وضع‌شان خوب است. بعضی جاها ماشالله روزی یك‌میلیون تومان سودش است. چندتا اسپرسو فروش هم داریم كه حالا عمده‌فروشند، تجار شدند، هم‌سن‌و‌سال خودم هستند، از همین راه شروع كردند و وضع‌شان خوب شد.»

بساط اسپرسوی زغالی در خیابان چه با دله‌های قهوه و چه قهوه‌جوش‌های برقی، هر چه باشد از نظر شهرداری‌ها سد معبر تلقی می‌شود و كاری معادل دست‌فروشی است، اما بیشتر قهوه‌فروشان شهر می‌گویند در سال‌های اخیر كسی كاری به كارشان ندارد: «كار نیست عمو! همه بیكارند. همین را هم جمع كنند كه مردم نان خالی هم ندارند بخورند. باز یك نانی از همین اسپرسو درمی‌آید.»

آنها چه بخواهند و چه نه، بخشی از چرخه معرفی و نمادسازی آیین قهوه‌خوری عربی در اهواز شده‌اند و تكرار دله‌های طلایی قهوه این سو و آن سوی شهر، به نوعی منجر به بازآفرینی و احیای این نماد آیینی در اهواز و شهرهای دیگر مانند آبادان و خرمشهر شده است. برای خودشان -جنوبی‌ها را می‌گویم- شاید نفس‌كشیدن در هوایی كه بوی تند قهوه اسپرسو می‌دهد و شكل و شمایل این قهوه‌جوش‌های عربی، عادت شده باشد، اما رفت‌وآمد و گذری در بازار بزرگ امام خمینی در اهواز نشان می‌دهد این ظرف‌ها برای گردشگران و تازه‌واردها آن‌قدر جذاب بوده كه بسیاری از آنها دنبال مراكزی هستند كه بتوانند یك یا چند دله، مثل همان‌هایی كه در گوشه و كنار شهر دیده‌اند را پیدا كنند و بخرند.

در بازار اهواز دله‌ها قیمت‌های متفاوتی دارند، بسته به اندازه، جنس و همچنین نوع ساخت. دله‌های ساده و بدون تزیینات را ۳۵ تا ۷۵‌هزار تومان می‌فروشند و نمونه‌های دیگر را كه تزیینات بیشتری دارند گران‌تر. دله‌هایی كه روی آنها قلم‌زنی شده از گران‌ترین نمونه‌ها هستند و برخی از آنها تا ۹۰۰‌هزار تومان هم فروخته می‌‎شوند. اهوازی‌ها می‎گویند، اینها ظروف كلكسیونی و خاص هستند و جنبه هنری دارند، برای مصارف روزمره باید از همان دله‌های ساده استفاده كرد و ظرف‌های قلم‌زنی‌شده را گذاشت در بهترین نقطه برای تماشا.

خوزستانی‌ها روی دله‌ها، ظرف‌ها و حتی آویزهای كوچك قلم‌زنی، تنها گل‌وبوته و طرح‌های هندسی نمی‌كشند، نخل‌ و قایق و كشتی می‌كشند با بادبان‌های افراشته. شاید تنها این ظرف‌های قهوه نیستند كه سوغاتی شهرهای دور و نزدیك می‌شوند. این قصه، راه و رسم زندگی خوزستانی‌هاست كه حالا همراه دله‌های قهوه از این‌جا سفر می‌كند تا شهر و دیار دیگری.

منبع: اقتصاد آنلاین

آیین قهوه‌خوری كهن خوزستان وارد زندگی روزمره شده است-CFveFxZQaI



آیین قهوه‌خوری كهن خوزستان وارد زندگی روزمره شده است-qJL6nHJOD3

آیین قهوه‌خوری كهن خوزستان وارد زندگی روزمره شده است-cfvmFBMU08