با توجه به اینكه مقاله در مورد صنعت – هنر پارچه بافی در دوران سالامی است، در مقدمه صرفا اشاره ای كوتاه به پیشینه این هنر می شود. در مورد قدمت بافندگی ابن خلدون دانشمند قرن ۸ ق.ق چنین آورده است: ” از آنجا كه صنعت بافندگی بسیار كهن می باشد، عامه مردم آن را به ادریس كه از اقوام پیامبران است نسبت می دهند و چه بسا كه تحسین سازنده آن را هرمس می دانند.
سرزمین ایران از نظر دیدگاه پیشینه تاریخ بافندگی و نیز پیدایش و تكامل روش ها و ابزارها و تولیدات نساجی در تاریخ صنایع ملت ها،ر بی همتاست. موقعیت جغرافیایی ایران و پدیده های اجتماعی ایران همواره موجب آن بوده كه این صنعت نه تنها از ایده های نوظهور مردم ایران بهره گرفته، بلكه تاثیر فرهنگ های مختلف چین، مصر و بین النهرین كه پیوندشان با یكدیگر از طریق ایران انجام گرفته، در گسترش این صنعت نقش عمده ای داشته است.
بنا بر شواهد باستان شناختی، كهن ترین شیوه این صنعت، در ایران حصیربافی بوده، چنانكه در دوره بز مرده كه دوره قدیم تپه علی كش دهلران است و تمدن آن مربوط به ۷۵۰۰-۶۷۵۰ پ.م است، آثاری از حصیر با شیوه بافت یكی از رو و یكی از زیر به دست آمده كه جهت فرش كردن اطاق ها و یا پوشش سقف ها استفاده می شدند.
علاوه بر این دوك های نخ ریسی كه باعث زایش صنعت بافندگی شد دركهن ترین جایگاه های باستانی ایران مانند تپه زاغه در دشت قزوین به دست آمده اند، شایان ذكر است كه ابتدای استقرار در مكان مذكور به اواخر هزاره هشتم و اوایل هزاره هفتم پ.م می رسد.
از دوره ایلام نیز پارچه ابریشمی با تكنیك بافت بسیار پیشرفته از ارجان به دست آمده كه در موزه ملی ایران نگهداری می شود. قدمت این پارچه به اواخر قرن هشتم پ.م می رسد.علاوه برآثاری چون پارچه و یا ابزار بافندگی، آثار دیگری چون نقوش مهرها، مجسمه ها و نقوش برجسته كه جامه ابر پیكرهای انسانی مجسم ساخته اند، منابع مهمی جهت بررسی پارچه بافی در دوران مختلف محسوب می شوند. به عنوان مثال نقوش برجسته تخت جمشید و یا نقوش كاشی های لعابدار شوش، علاوه بر نوشته های هرودوت و گزنفن، منابع ارزشمندی جهت شناخت صنعت پارچه بافی در دوره هخامنشی به شمار می روند.پارتیان نیز در زمان اقتدار خود نساجان ماهری داشتند. در این دوره ابریشم از چین به ایران وارد می شد و پس از بافت، پارچه ها به كشورهای دیگر صادر می شد.
از دوره ساسانی كه یكی از باشكوه ترین ادوار هنری ایران است، تعداد قابل توجهی پارچه ابریشم به جا مانده كه درموزه ها وكلیسا های اروپایی نگهداری می شوند. در این دوره پارچه بافی ایران به ویژه ابریشم بافی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و شهرهای شوش، شوشتر، جندیشاپور و ری دارای معتبرترین كارگاه های پارچه بافی بودند. بنابر اعتقاد برخی از مورخین، علت رونق این كارگاه ها به ویژه كارگاه های خوزستان، وجود هنرمندان بافنده ای بود كه شاپوردوم درپی حمله خود به روم آنها را به ایران آورد و در شهرهای مختلف خوزستان اسكان داد و در پی این استقرار، بزرگترین كارگاه های حریر بافی دراین مراكز دایر شد.
پارچه بافی در دوران اسلامی
بررسی در مورد صنعت – هنر پارچه بافی ایران در دوران مختلف اسلامی، به لحاظ وجود نمونه ها ی مختلف پارچه و همچنین بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و سفرنامه ها كه منابع مهمی در این خصوص به شمار می روند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، با بررسی این آثار و منابع می توان پارچه های این دوره را از نظر تكنیك بافت و اسلوب های تزئینی و مراكز بافت طبقه بندی نمود. با توجه به این ویژگی ها و مشتركات موجود آنها در دوران مختلف، پارچه بافی ایران از قرون اولیه اسلامی تا پایان دوره قاجاریه به سه دوره كلی تقسیم می شود:
۱- قرون اولیه و سلجوقی تا حمله مغول.( قرن اول تا پایان قرن ششم ه.ق)
۲- دوره ایلخانی و تیموری( قرون هفتم تا نهم ه.ق)
۳- دوره صفویه تا پایان قاجار ( قرون دهم تا سیزدهم ه.ق)
پارچه بافی ایران از قرون اولیه اسلامی تا حمله مغول
نمونه هایی چند از پارچه های ابریشمی مربوط به این دوره در موزه ها و مجموعه های خصوصی دنیا موجود است و علاوه بر این چند نمونه از این پارچه ها كه مكشوف از ری ( بزرگترین مركز پارچه بافی ایران در دوره مذكور) هستند. در موزه دوران اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می شوند كه به لحاظ اصالت می توان ازآنها به عنوان شاخصی جهت ویژگی های بافت وتزئینات در مورد سایر پارچه های منسوب به این دوره استفاده كرد. افزون بر این موارد در اكثر متون تاریخی و جغرافیایی و سفرنامه های هم زمان، هرجا كه به سیستم اقتصادی و بازرگانی ایران اشاره شده، پارچه به عنوان یكی از مهم ترین تولیدات ایران و از اقلام مهم صادرات معرفی شده است، كه دلیل بر پیشرفت و توسعه این صنعت در دوران مزبور است.
با استناد به منابع مختلف می توان اظهار داشت كه كارگاه های پارچه بافی در شهر های شوش، شوشتر و جندیشاپور كه از زمان ساسانیان شهرتی ویژه درتولید انواع پارچه های ابریشمی داشتند، پس از اسلام نیز فعالیتشان تداوم یافت و پارچه های بافته شده در این كارگاه ها شهرت جهانی یافت. در زمان امویان پارچه های ابریشمی شوش مورد توجه خلفا بود چنانكه د ردیوان قیس الرقیات، شعری در مورد عبدالعزیزبن مروان آمده كه در آن به وصف حرمسرای او و الیه زنان وی پرداخته و چنین توصیف نموده كه پارچه البسه زنان وی از ابریشم های شوش به رنگ قرمز با راه های سفید است. در زمان عباسیان نیز خلفا به خزانه داران خود امر می كردند كه پارچه های بافت شوش را جهت استفاده شخصی خلیفه نگه دارند و از آن مصرف دیگری نكنند و این درست مقارن با زمانی است كه بغداد دارای بزرگترین كارگاه های پارچه بافی، به ویژه طرازبافی بود، با این وصف خلفای عباسی خواهان پارچه ها و طرازهای بافت شوش بودند.
اصطخری نیز در مورد پارچه بافی خوزستان آورده:” از شوشتر جامه های دیبای گرانمایه خیزد و از آن كسوت خانه كعبه سازند” ابن فقیه نیز می گوید:” مردم شوش و جندی شاپوریان و شوشتر مهارت خاصی در بافت انواع پارچه های ابریشم و دیبا دارند.”
خراسان نیز در این زمان دارای كارگاه های معتبری بود و در این بخارا معروفیتی ویژه داشت. در تاریخ بخارا آمده است: در بخارا كارگاهی بود میان حصار و شهرستان كه در آنجا پارچه جهت خلیفه می بافند و زندیه نیز یكی از حومه های بخارا است و آنچه از آن خیزد، آن را زندینجی گویند كه كرباس می باشد.
ری نیز یكی از معروف ترین مراكز بافت پارچه های ابریشم در دوره ساسانیان و پس از اسلام بود كه ویژگی آن در تولید نوعی پارچه ابریشم دو رو ( دو پودی) بود. پس از اسلام این نوع پارچه معروف به منیررازی، ( پارچه دوروی منسوب به ری) و از شاخص ترین پارچه های قرون اولیه اسلامی و سلجوقی گردید. خصوصیت این پارچه در تكنیك بافت آن است كه هم زمان دو سری پود های نقش اند از دو پشت و روی پارچه نقشی یكسان را با رنگ مخالف زمینه به وجود می آورند. دو نمونه با شیوه فوق در موزه دوران اسلامی موجود است كه از ری به دست آمده است. یكی مربوط به اوایل اسلام و دیگری مربوط به دوره آل بویه ( قرن چهارم ه.ق) است. مورخان و جغرافی نویسان به كرات به پارچه منیر اشاره كرده اند. از جمله اصطخری كه در بیان كالاهای وی گفته:” از ری جامه نرم منیر خیزد.”
در دوره سلجوقی، ری علاوه بر بافت پارچه مذكور به بافت پارچه ابریشم با تكنیك معروف به ” رنگ و نیم رنگ” شهرت داشت. نقوش و زمینه این پارچه دارای رنگ یكسان است و فقط شیوه بافت و نحوه به كارگیری پود هاست كه نقوش را براق و برجسته می سازند.(یك نمونه ابریشم با شیوه مذكور مكشوف از ری در موزه دوران اسلامی موجود است.)ایالت فارس نیز در این قرون دارای كارگاه های پارچه بافی معتبری بود. ابن حوقل در این مورد می گوید:” در شهر های مختلف فارس پارچه های طراز چند رنگ خاص سلطان تهیه می شود.
لازم به ذكر است طراز به پارچه ای اطلاق می شود كه دارای حاشیه كتیبه ای بود و كلا به خط و كتابتی كه نساجان بر پارچه می بافتند و یا دوخته دوزی می كردند طراز گفته می شود و به همین سبب این پارچه های كتیبه دار معروف به طراز بودند.
پارچه های طراز به ویژه در زمان خلافت امویان و عباسیان از نظر سیاسی ارزش خاصی داشت و به عنوان یكی از نشانه های قدرت پس از خواندن خطبه و ضرب سكه محسوب می شد و خلفا و پادشاهان آن را به حكام و سران به عنوان بخشیدن قدرت هدیه می دادند. مضامین كتیبه های طراز اغلب شامل نام و یا شعارهای خاصی بود.
علاوه بر بافت طراز، در فارسی پارچه های دیگری نیز تهیه می شود. از جمله در فسا پارچه های زربفتی بافته می شد كه نام شاه با رنگ سبز و آبی درآن بافته می شد. و در شیراز نوعی پارچه لطیف جهت تهیه قبا و در سینیز پارچه های لطیف كتانی معروف به ” قصب”و نوعی پارچه معروف به سینیزی تهیه می شد.
نقوش و طرح های تزئینی پارچه های این دوران ااكثراً به شیوه و اسلوب ساسانی بود، به ویژه طرح های مدور با مربع كه مانند قابی نقش مایه ها ی اصلی را كه عبارت بودند از نقوش جانوری و گاه انسانی و موجودات افسانه ای در بر می گرفتند. از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم ه.ق علاوه بر نقش مایه های مرسوم كتیبه نگاری برروی پارچه ها به خصوص در حواشی رایج شد كه عمدتاً شامل دعا و ثنا و ضرب المثل ها بود. در قرون اولیه اسلام خطوط بافته شده بر پارچه ها خط كوفی ساوه با حروف نسبتا كوتاه بود ولی در دوره سلجوقی خط كوفی به شیوه تزئینی درآمد.
یكی از شیوه هایی كه در دوره سلجوقی جهت تزیین پارچه استفاده می شد، نقاشی روی پارچه بود. علیرغم عقیده عده ای كه معتقدند نقاشی روی پارچه پس از حمله مغول و به دلیل ورود كالاهای چینی از جمله پارچه های نقاشی شده چینی به ایران رایج شد؛ ولی نقاشی به وسیله قالب و مهر بر روی پارچه گویا قبل از حمله مغول، در دوره سلجوقی مرسوم بوده. دركتاب جوامع احكام النجوم كه راجع به صنایع و حرف و آداب و رسوم اشاراتی دارد، آمده است:” اگر زهره و مریخ در مكان عمل بود، مولود رنگرز بود كه كرباس مهر كند و می توان چنین استنباط كرد كه شیوه كار به صورت تهیه پارچه های قلمكار بوده است.
از انواع دیگر پارچه هایی كه در متون ذكر شده و می توان گفت نمونه هایی از پارچه های زربفت و دوخته دوزی است. پارچه سقلاطون است كه به معنی پارچه ابریشم آمیخته به رشته های فلز طلاست و دیگر پارچه مثقل كه با الیاف زر وسیم روی آن دوخته دوزی می شود.
پارچه بافی در دوران مغول و تیموری
با حمله مغول به ایران بسیاری از مراكز صنعتی- هنری از جمله كارگاه های خوزستان و ری از میان رفت. در واقع از زمان چنگیز تا حكومت غازان خان در سال ۶۹۴ ه.ق دوره ركود هنری بود؛ ولی غازان خان به تشویق و حمایت وزیر دانشمند خود، رشید الدین فضل اله زمینه های ایجاد مراكز علمی و هنری را فراهم ساخت و در این زمان تبریز كانون هنری شد و بسیاری از هنرمندان جذب این مركز شدند و كارگاه های معتبر پارچه بافی در این شهر دایر شد و انواع پارچه خای زربفت و مخمل در این جا تهیه می شد كه ماركوپولو و ابن بطوطه به آن اشاره كرده اند.
علاوه بر تبریز در شهرهای یزد و شیراز پارچه های حریر و در كرمان زردوزی روی پارچه ابریشمی رواج داشت ودر طبرستان نیز انواع پارچه های پشمی و ابریشمی تهیه می شد.
یزد به بافت نوعی پارچه زیبای ابریشمی معروف به یزدی معروفیت داشت كه میان بازرگانان خریدار بسیار داشته است.در نیشابور نیز پارچه های حریر و كمخا بافته می شد كه به هندوستان صادر می گردید.به طور كلی بافت پارچه های نفیس و قیمتی در دوره مغول بسیار رایج بود و معروف است در سال ۶۲۹ مردم تبریز برای او گتای خنیمه ای بسیار گرانبها و زیبا از اطلس زربفت تهیه كردند.
شایان ذكر است كه علاوه بر منابع فوق كه اشاراتی به اواع پارچه و مراكز بافت دارند. در دهه ۱۹۷۰ میلادی طی حفریات علمی از نجیر در ۸۰ كیلومتری جنوب كرمان، ۸ قطعه پارچه به دست آمد كه با توجه به سایر آثار یافت شده در این مكان متعلق به دوره ایلخانی هستند، البته این پارچه ها به دلیل فرسودگی زیاد دارای نقوش واضخ و مشخص نیستند. ولی الیاف آنها و روش بافت مورد آزمایش قرار گرفته و مشخص كرده این پارچه ها اكثرا از الیاف پشم و ابریشم و شیوه تابیدن الیاف آن شیوه رایج ایرانی یعنی تابیدن چپبه راست به فرم (z) است و بنابر قول نوسنده در كارگاه های كرمان بافته شده اند. در یك نمونه از این پارچه ها آثار فلز مشاهده شده كه مبین كاربرد الیافی است كه روكش فلز داشته است ( گلابتون) به هر صورت این پارچه های مكشوف به عنوان شاخص جهت تاریخ گذاری پارچه های منسوب به ایلخانی از نظر شیوه بافت و نوع الیاف بسیار حائز اهمیت است.
در قرن نهم ه.ق، همزمان با حكومت تیموریان قسمت های شرقی ایران ایران از سایر نقاط كشور آباد تر بود و خراسان بزرگ كه قبل از این هم در صنعت پارچه بافی شهرت داشت، اعتبار بیشتری یافت، به ویژه شهرهای سمرقند و هرات كه در زمان تیمور و جانشینانش از مهم ترین مراكز بافت پارچه های نفیس بودند. یكی از دلایل عمده توسعه صنعت نساجی در این دوره انتقال بافندگان كشورهای چین و شام بود كه تیمور آنها را به ایران آورد و مورد حمایت و تشویق خود قرار داد. در این زمان در شهر های یزد و اصفهان و كاشان و تبریز نیز انواع مختلف پارچه بافته و به كشورهای دیگر صادر می شد. ویژگی تبریز در این زمان بافت پارچه های ابریشمی و پنبه ای بود.
به طور كلی از دوره ایلخانی و تیموری تعداد كمی پارچه بافی است كه اكثر آنها منسوب به این دوره هستند. به همین جهت، علاوه بر منون تاریخی و جغرافیایی نقوش و صحنه های نقاشی های مینیاتور و همچنین نقوش سفالینه های هم زمان به ویژه سفال های زرین فام كه به نحوی جامه و ابر پیكر نقوش انسانی مشخص كرده اند از منابع مهم جهت بررسی به ویژه در مورد نقش مایه ها و طرح های تزئینی پارچه ها محسوب می شوند.
براساس بررسی ها انجام شده از منابع مختلف می توان اواع پارچه های این دوره را در چند گروه طبقه بندی كرد:
۱- انواع پارچه های ابریشم، شاده و یا منقوش( حریر)
۲- پارچه های زربفتی
۳- پارچه های نقاشی شده با مهر و قالب كه در این دوره به دلیل ورود پارچه های نقاشی شده چین به ایران، تولید آن در ایران نسبت به دوره سلجوقی بیشتر رواج یافت.
۴- انواع پارچه های دوخته دوزی شده با الیاف زرو سیم و ابریشم.
۵- پارچه مخمل كه ابن بطوطه آن را به عنوان كمخا گفته است و كمخا در لغت به معنی پارچه منقوش و مخفف لغت كم خواب است و چنانكه می دانیم پارچه مخمل به دلیل داشتن پرز دارای خواب است.
نقوش و طرح های تزئینی پارچه های این دوره نیز بنابر نمونه ها ی منسوب و همچنین بررسی و مقایسه سایر آثار هم زمان می توان به چند شیوه تقسیم كرد:
۱- نقش مایه های كاملا ایرانی كه اكثرا نشان دهنده تداوم اسلوب های اوایل اسلام و به ویژه دوره سلجوقی است كه اكثرا دارای مفاهیم ادبی و حماسی ایرانی است.
۲- نقش مایه هایی كه ملهم از هنر چین است؛ مانند به كارگیری نقش اژدها و سیمرغ.
۳- شیوه ای تلفیقی از هنر چین و ایران.
۴- پارچه های زربفتی كه با شیوه ای خاص شبیه كار خاتم تزئین شده اند؛ یعنی تزئینات بسیار ظریف هندسی با الیاف فلز در بافت.
۵- كاربرد كتیبه بر روی پارچه به ویژه با خط ثلث شیوه چینی.
لازم به ذكر است از ویژگی های مهم هنری در دوره ایلخانی و به خصوص تیموری نزدیكی برخی از هنرها به یكدیگر است كه این امر به دلیل تشكیل كانون های هنری و تجمیع هنرمندان رشته های مختلف در این مراكز بود و در این دوره نقش مایه های پارچه ها بسیار نزدیك و مرتبط با نقاشی مینیاتور شد.
پارچه بافی در دوره صفوی و پس از آن
قرون دهم و یازدهم ه.ق را به جرات می توان عصر طلایی پارچه بافی در ایران دانست. در این زمان انواع پارچه های ابریشم، زربفت، مخمل، شال، قلمكار و انواع دوخته دوزی روی پارچه در كارگاه های معتبر شهر های اصفهان، یزد، كاشان، قم، كرمان، هرات، مشهد، تبریز و رشت تهیه می شد؛ كه هر یك از این مراكز در تهیه نوع و یا انواعی از پارچه معروفیت داشتند وآن را صادر می كردند. از آنجا كه دوره صفوی اوج هنر پارچه بافی ایران است و علاوه بر منابع مختلف نمونه های قابل توجهی از انواع پارچه مربوط به این دوره در موزه ها و مجموعه ها موجود است و می توان با استناد به آن در این بخش به شرح مختصر هر یك از انواع آن پرداخت.
زربافی
زری بافی یكی از هنر های ملی ایران است با پیشینه كهن كه در دوره صفوی از نظر توع تكنیك بافت، نقش و رنگ به اوج زیبایی رسید.اصولا به پارچه ای كه در بافت آن الیاف گلابتون به كار رفته باشد؛ زری یا زربفت می گویند. گلابتون نیز نوعی الیاف است كه مغز آن ابریشم بسیار ظریف است كه روكشی از الیاف فلز طلا یا نقره دارد كه به دور نخ ابریشم پیچانده می شود.
نساجی با الیاف زرو سیم از دوران باستان در شرق رواج دشته است. دركتاب اوستا نیز از فرش های طلایی نام برده شده و در كتاب های باستانی چین از البسه پادشاهان ایرانی با بافته های زرین و سیمین یاد شده است.
اصطلاح زركشی در ادبیات ایرانی نیز مربوط به شخصی است كه تارهای طلا و نقره را می كشد و جهت تهیه الیاف گلابتون آماده می سازد. پارچه ها ی زربفت از نظر تكنیك بافت تقسیماتی دارند ولی وجه مشترك همه آنها در به كارگیری الیاف گلابتون در پود های نقش انداز است.
۱- زری اطلسی: این نوع پارچه زری بسیار ظریف و لطیف است و در بافت آن نسبت به سایر الیاف پود، گلابتون كمتری استفاده می شود( یعنی ممكن است در میان ۱۰ پود نقش انداز فقط ۲ یا ۳ پود گلابتون باشد)
۲- زری دارایی كه بر عكس زری اطلسی الیاف گلابتون نسبت به سایر الیاف پود بیشتر است و بنابراین پارچه های ضخیم تر و سنگین تر می شود.
۳- زری حصیری كه بافت آن نسبتا درشت و بعضاً اریب مانند است.
۴- زری لپه بافت پشت كلاف. در این نوع زربفت، نقوش روی پارچه به طور برجسته شبیه گل دوزی روی پارچه نمایان است و در پشت پارچه نیز الیاف پودهای نقش اند مشابه پشت پارچه های گل دوزی شده، رها و مشخص هستند.
با تمام تنوع نقوش در پارچه زری دوره صفوی، می توان آنها را تحت چند مكتب هنری طبقه بندی كرد.
۱- شیوه ای به ابتكار غیاث الدین علی نقش بند كه ویژگی دیگر این هنرمند و شاگردانش به كارگیری طرح محراب بود. یك پروژه زربفت نفیس با طرح محرابی از وی در موزه دوران اسلامی موجود است كه بر حاشیه آن دعای صلوات بر چهارده معصوم به خط ثلث جلی بافته شده و درون گل های معروف به شاه عباسی كه داخل طرح محراب نقش شده اند به خط كوفی عبارت (عمل غیاث نقش بند) بافته شده است. مركز اصلی شیوه غیاث و شاگردانش شهر یزد بود.
۲- اسلوب رضا عباسی و شاگردانش در طراحی پارچه كه همان مكتب اصفهان است و ویژگی آن استفاده از نقوش انسانی به حابت طبیعی با خصوصیات ایرانی است.
به دلیل تشكیل كانون هنری اصفهان در زمان شاه عباس اول و تجمع هنرمندان مختلف در این كانون بسیاری از هنرها من الجمله نقاشی و پارچه بافی به هم نزدیك شدند. از این شیوه نیز نمونه ای پارچه زری اطلسی با نقوشی به شیوه مكتب اصفهان با امضای معین مصور درموزه دوران اسلامی موجود است.
۳- مكتب هنری تبریز، به این ترتیب كه طراحی پارچه به هنرمندان مكتب تبریز سفارش داده می شد و در كارگاه های یزد و كاشان بافته می شد. بنابراین می توان آثار را تحت عناوین تبریز- یزد و تبریز- كاشان نام گذاری كرد.
پس از دوره صفوی در قرون ۱۲ و ۱۳ ه.ق هیچگونه ابداع و نو آوری از نظر تكنیك بافت و یا اجرای شیوه ها صورت نپذیرفت و به این ترتیب سیر نزولی خود را طی كرد. فقط در اصفهان نوعی پارچه زری معروف به ناصری گلی بافته می شد. میرزا فتحعلی خان صاحب دیوان زمانی كه حكمران اصفهان بود حمایت بسیاری از این صنعت كرد.
مخمل
مخمل نوعی پارچه ابریشمی یا نخی است كه یك روی آن دارای پرز است. تفاوت مخمل با سایر پارچه ها در این است كه علاوه بر الیاف تارو پود، الیاف پرز هم دارد كه در واقع همان خواب مخمل را تشكیل می دهند.آنچه مسلم است بافت مخمل درایران پیشینه ای كهن تر از دوزه صفوی دارد، ولی تكامل فن مخمل بافی و تهیه منسوجات مخملی به این شكل كه امروز می شناسیم در عصر صفوی شكل گرفت و زادگاه آن را باید كاشان دانست.
ولی در قرن چهارم ه.ق در كازرون مندیل های مخملی تهیه و صادر می شده ویا در همین زمان در وصف شهر ساری آمده كه درآ« جامه خاوخیز تهیه می شده و خاوخیر یا خاوجیز در لغت به معنای نوعی پارچه پرزدار است.لاجوردیان اكبر،( مهم ترین مراكز تولید مخمل در ایران)
و چنانكه می دانیم این ویژگی در پارچه مخمل وجود دارد. به هر ترتیب در دوره صفوی در كاشان به وسیله مهارت استادان این فن مانند محمد خان و اسماعیلكاشانی پارچه هیا مخملی كه هر یك شاهكار هنری بود؛ بافته شد. در بافت مخمل شیوه ای توسط هنرمندان این شهر تحت عنوان ( مخمل گل برجسته) به وجود آمد كه بافندگان این فن با كم و زیاد كردن پودها و طول گره ها درخشش و گودی را در مخمل به وجود می آورند.
علاوه بر كاشان، دراین دوره در شهرهای یزد و اصفهان نیز مخمل بافته می شد و در یزد نوعی مخمل به رنگ عنابی سیر با نقش گل های ساقه بلند طلایی بافته می شد. از انواع دیگر مخمل كه مركز اصلی آن كاشان بود؛ مخمل موج دار است كه این عمل یعنی موج دهی روی مخمل با ابزار چوب معروف به ( ابزار موج دهی ) به وسیله موج كار( شاگرد بافنده) انجام می شده، به این ترتیب كه پس از اتمام بافت، پارچه مخمل از دستگاه بافندگی پایین آورده و روی تخته موج دهی قرار داده و به وسیله تعدادی ابزار چوبی آن را موج می دادند. موج كار این ابزار را روی مخمل فشار داده و به این ترتیب حالتی سایه روشن یا به اصطلاح موج روی پارچه ایجاد می شد.
شال بافی
شال در لغت به نوعی پارچه اطلاق می شود كه از پشم تهیه می گردد. شال هایی را كه با نقوش بته جقه و شاخ گوزنی و یا طرح محرمات تزیین می شوند شال ترمه می گویند. طرز تهیه پارچه شال به این ترتیب است كه ابتدا نخ های پشمی را كه به وسیله دوك رشته اند، در دستگاه مخصوص می بافند و پس از پایان، پارچه را در آب گرم خیسانده و با دست و پا مالش می دهند تا ضخیم شود.قدیم ترین نمونه های باقی مانده از شال مربوط به دوره صفوی است كه رنگ های آبی و قرمز بیش از سایر رنگ ها درآن به كار رفته است. كرمان مركز اصلی تهیه پارچه هیا شال بود كه جهت تهیه آن از پشم بزهای كرمان كه سفید و مانند ابریشم بود استفاده می شد.
در یزد نیز پارچه شال بافته می شد كه مرغوبیت شال های كرمان را نداشت. جامه هایی راكه از شال ترمه تهیه می شد، شاهان هنگام سال نو به عنوان خلعت به حكام ایالات هدیه می دادندو نشانه آن بود كه حاكم یك سال دیگر هم در محل حكمرانی خود باقی است. شال دیگری در كرمان معروف به سلسله تهیه می شد كه زمینه آن ساده و نقوش به وسیله سوزن و الیاف پشمی روی آن دوخته می شد.در دوره قاجاریه امیر نظام در تشویق این صنعت بسیار كوشید وسعی كرد تا مرغوبیت سال های كرمان را به پایه شال های كشمیری برساند ولی پس از او تشویقی از این صنعت به عمل نیامد.
قلمكاری
ایجاد طرح و نقش رنگی به وسیله باسمه و یا قالب روی پارچه در سده چهارم پ.م در هند به وجود آمد. در كارنامه ها و اسناد چینی نوشته شده كه از سال ۱۴۰ پ.م این نوع پارچه از هند به چین وارد شد. این شیوه سپس به اروپا رفت ولی روش آن با شرق متفاوت بود؛ چنانكه در اروپا مواد رنگی را با نوعی چسب مخصوص آمیخته و به پارچه منتقل می كردند. این ماده به پارچه نفوذ نمی كرد و فقط روی آن ایجاد نقش می كرد.اما در شرق نقاشی روی پارچه به وسیله قالب انجام می شد و بنابراین تارو پود پارچه را رنگ می كرد.چنان كه گفته شد این شیوه در دوره سلجوقی و ایلخانی رایج بود. مراكز عمده تهیه پارچه های قلمكار در دوره صفوی شهرهای یزد، همدان، اصفهان بودند و اصفهان به عنوان مركز اصلی تاكنون به تولید پارچه معروف است.
پارچه های قلمكار از نظر شیوه به چهار نوع تقسیم می شوند:
۱- قلمكار معمولی كه با قالب های چوبی روی پارچه نقش اندازی می شود. این قالب ها از تنه درخت گلابی یا زالزالك تهیه می شوند و پس از كنده كار ی نقوش موردنظر روی آنها، جهت نقش اندازی با رنگ روی پارچه مورد استفاده قرار می گیرند.
۲- قلمكار قلمی كه عبارت از پارچه هایی است كه روی آن آیات قرآن و دعا و احادیث با خطوط مختلف ماند كوفی، نسخ، ثلث، غبار نوشته می شود؛ نمونه ای از این نوع قلمكار به قلم یوسف الغباری و مربوط به دوره صفوی در موزه دوران اسلامی موجود است.
۳- قلمكار زرنگار كه نوعی نقاشی روی پارچه با قالب و به وسیله رنگ طلایی است، به این ترتیب كه طلا را در تیزآب حل كرده و جهت رنگ اندازی نقوش از آن استفاده می كنند.
۴- قلمكارهندی كه نقوش آن اكثراً به شیوه نقش مایه های هنری است.
هنر دوخته دوزی یا به عبارتی قلابدوزی نیز با شیوه های مختلف در دوره صفوی در شهر های اصفهان، كاشان، رشت و تبریز انجام می شد. با استناد به نمونه های باقی مانده از این دوره و دوره قاجاریه می توان شیوه های استفاده شده را به انواع گلابتون دوزی و ابریشم دوزی، نقده دوزی، پیله دوزی، فتیله دوزی، رشتی دوزی، بخارا دوزی، سلسله دوزی و آجیده دوزی تقسیم نمود.
لازم به ذكر است كه پیشینه این هنر ظریف به قرون قبل از دوره صفوی برمی گردد؛ تا جایی كه برخی از مورخین حاشیه لباس های شاهان ساسانی را در نقوش برجسته، روش دوخته دوزی روی پارچه شناخته اند. در دوران اسلامی، چنانچه ذكر شد یك نوع طراز با حاشیه كتیبه دار به روش دوخته دوزی تهیه می شد و یا پارچه معروف به سقلاطون كه نوعی زردوزی است و درمتون مربوط به قرون سوم و چهارم از آن نام برده شده است. علاوه بر این در خوزستان نیز نوعی پارچه در قرون اولیه اسلام به روش دوخته دوزی به نام سوسن كرد یا سوزن كرد تهیه می شد.