ورود همه آقایان به روستای آب اسك در روز ۱۳ اردیبهشت ماه ممنوع می شود این رسمی است كه زنان اهالی این روستا هر سال به مناسبت مراسم «برف چال» برگزار می كنند.مردم روستای آب اسك یك رسم ویژه ای در روزهای بهار و نیمه های اردیبهشت ماه دارند كه آن را به كرامات سید حسن ولی عارف و زاهد قرن نهم هجری نسبت میدهند. مردم روستای آب اسك معتقدند كه شجره سید حسن ولی از ۱۶ نسل به امام حسن عسگری(ع) می رسد. آنها معتقدند روزگاری چند سوار كه از اسك وش میگذشتند، با تجمع مردمی برخوردند كه بیل وكلنگ دست گرفته ومشغول انجام كاری هستند این رهگذران سوارههایی بودند كه بنا به گفته اهالی سیدحسن ولی وسیدحسن عالی جد مردم روستای نیاك و چند تن از همراهان او بودند. رهگذران احوال كار را از ایشان جویا میشوند، سید حسن ولی محل مناسب برای كندن گودال را با عصای خویش به مردم اسك نشان میدهد. مردم دامدار اسك به همراه سید حسن ولی به كندن مشغول میشوند ولی به هیچ سنگی برخورد نمیكنند.مردم از این عمل متعجب میشوند وآن را به عنوان كرامت ومعجزهای از طرف سید حسن ولی در نظر میگیرند. مردم اسك میگویند: سیدحسن ولی برای این روز نذوراتی در نظر گرفته كه باید هم از طرف مردم اسك و هم از طرف مردم روستای نیاك داده شود.مردم روستای نیاك باید در این روز نان و پنیر و گوشت به مردم روستای اسك دهند و از طرفی مردم اسك باید نذوراتی را تهیه كنند و در روز برف چال بین مردمی كه به عملكرد واجرای مراسم میپردازند توزیع كنند.در این روز زنان روستا برای مردان خود، آذوقه یك روز را تهیه كرده و همه مردان ۵ ساله به بالا را از روستا با سلام و صلوات و اسپند دود كنان بیرون می فرستند. آن زمان است كه آنها شروع می كنند به تغییر شكل دادن. هر یك نقشی بر عهده دارد. یكی از زنان كه از نظر جسمی قوی هیكل است، پادشاه روستا می شود و روی تاج و تختی می نشیند. دیگری وزیری است كه در سمت راست او نشسته و آن یكی نقش عروس و داماد را دارد. عده ای از زنان زرنگ روستا ماموران و سربازانی می شوند كه لباس های پسرانشان را به تن كرده جلوی در روستا می ایستند و اجازه نمی دهند كه مردی وارد روستا شود. سربازان دیگر مراقبند كه در خانه ای مردی پنهان نشده باشد. جز خردسالان و سالخوردگان.پادشاه و وزرایش به همراه اهالی دیگر روستا در این روز به عیادت بیماران رفته و از آشی كه از شب قبل بار گذاشته اند به آنها می دهند. شیرینی های زیادی در این روز توزیع می شود و پادشاه مقداری از آن را به خانه تازه عروسان می برد. عیادت از بیماران و سالخوردگان رسم همیشگی پادشاه در این روز است.در كنار این رسوم، آنها مولودی خوانی می كنند و قیمه برای ناهار می پزند و هر كسی در خانه اش جشن برگزار می كند اما بیشتر آنها نذورات خود را به میدان اصلی روستا آورده و در كنار زنان دیگر جشن می گیرند. آغاز و پایان این جشن ها هم به دستور پادشاه انجام می شود.در این میان اگر كسی قصوری انجام دهد و یا مردی به اجبار بخواهد وارد روستا شود یا توسط سربازان به سختی مجازات می شود و یا پادشاه دستوری برای مجازاتش صادر می كنند. زنان این روستا مصمم تر از هر كسی این نقش ها را بازی می كنند.از طرف دیگر مردان به دشت و كوه رفته و برف هایی كه از زمستان باقی مانده را در چاهی بزرگ می ریزند تا در فصل گرما زمانی كه دامها را به چرا می برند از برف آن استفاده كرده، آن را آب كنند و برای تغذیه دام و خودشان بهره ببرند.آنها هم در این میان بازی محلی انجام می دهند و از مهمانان و گردشگرانی كه به خصوص از آمل مهمانشان هستند، پذیرایی می كنند. تا شب كه به خانه برگردنند.گردشگران زیادی همه ساله به این روستا می روند. از همان اول پادشاه دستورات خود را به گردشگران هم می دهد. او حتما تاكید می كند كه هیچ یك از زنان گردشگر و حتی اهالی روستا حق فیلمبرداری و عكاسی از آنها را ندارد. این اصل و اقدام مهمی است كه اهالی روستا روی آن تاكید دارند.