روستای پاكده بر روی تپه ؛ در دامنه و پای كوهی است كه آفتاب پشت آن كوه غروب می كند. از سه طرف منتهی به دره هایی می شود كه صدای خروش آب با برخورد به صخره ها دل و جان هر بیننده ای را به وجد می آورد اما این زیبایی در سن من چند سال بیشتر طول نكشید و حادثه ایی كه بعدا مفصل به آن خواهم پرداخت موجب خشك شدن بیشتر چشمه سارها و رودخانه ها شد و به طبع آن طبیعت سر سبز روستا به بیابانی خشك و لم یزرع مبدل گردید .
شهر همسایه شمال شرقی پاكده «جیرنده» است كه از آن می توان پاكده را به راحتی تماشا كرد . در غرب پاكده روستای «سنگرود» است ، كه با پاكده كمتر از ده كیلومتر فاصله دارد. در جنوب پاكده و در كنار رودخانه روستای كوچكی به نام «آسكابُن» است . در سه دهستان «فارب» ، «پیركوه» و «خُرگام» روی هم شصت و چند روستای بزرگ و كوچك كوهستانی قرار دارد، كه همگی جزء بخش«عمارلو»می باشد كه این بخش متعلق به شهرستان «رودبار زیتون » می باشد
آبادی از طرف شرق و غرب به وسیله راههای شوسه به روستاهای همجوار متصل می شود كه هر كدام تقریبا ۵ كیلومتر از آبادی ما فاصله دارند . راه شوسه برای اولین بار در ۲۰الی ۳۰سال قبل از تولدم به مدیریت آقای جوانبخت ، اهل روستای همجوارم و به كمك اهالی روستاهای مسیرراه شوسه با وسایل بسیار ساده مثل بیل و گلنگ احداث گردید و این مرد بزرگ با این كارعاقبت به خیری خود را نیز خریداری كرده چون مردم هیچگاه او را بخاطر زحماتی كه كشیده بود حتی پس از گذشت چندین سال از مرگش فراموش نخواهند كرد و همیشه دعای خیر خود را نثار این مرد بزرگ خواهند كرد. من هم یكبار دیگر و برای این كه نام ایشان در تاریخ به ثبت برسد به نیابت مردم از ایشان تشكر و قدر دانی می كنم و امیدوارم كه خداوند متعال بهشت برین خود را بر ایشان ارزانی نماید .
در سمت شمالی روستا به فاصله ۶الی ۷ كیلومتری ییلاقی قرار دارد كه به نام كبوتر چاك معروف است. در فصل تابستان اهالی برای چرای دامهای خود به كبوترچاك كوچ می كنند .آب و هوای كبوتر چاك در نوع خود بی نظیر است و هیچ مكان خوش آب و هوایی به خوشی آب و هوای این مرغزار نخواهد بود و با كلمات وتعاریف نمی توان طبیعت زیبای كبوترچاك را همانطور كه هست توصیف كرد . با ایستادن در بلندترین تپه آن مناظر تا شعاع ۵۰ كیلومتری قابل مشاهد است . رشته كوه البرز، كوه درفك ، جنگل های سر سبزاطراف ،تپه هایی با گلهای قرمز، گلهای آبی و گلهای زرد و خانه های شیروانی كه مثل قارچ از دل طبیعت سبزبیرون زده هر كدام به كمك هم به مناظر و طبیعت زیبای كبوتر چاك جلوه پاك و روح بخشی میدهد كه براحتی با گذشت ساعتی در دل این طبعیت می توان تمام درد و رنج چندین ساله خود را به باد فراموشی سپرد .
قبل از سال ۶۹ باغهای میوه و سبزه ها در همه جای روستا طراوت خاصی به روستا بخشیده بود . هر خانواده ایی كم و بیش دارای مزرعه ایی بود كه در آن میوه های فصل بهارو تابستان و پاییز یافت می شد . شلوغی و همهمه كار و فعالیت از دور نمایان بود . زمان در روستا كش دار بود و فرصت برای گفتگوهای دور و دراز برای همه یافت می شد . روستا با كار و تلاش به یك جامعه تولیدی تبدیل شده بود و با افزایش تلاش ، میزان تندرستی و سلامتی افراد زیاد شده و وقت برای زندگی كردن برای همه بسیار بود .سرسبزی و خرمی روستا در روح و روان بچه ها تاثیر بسزایی داشت و اكثر بچه ها بازی گوش و شاد بودند . پیش ازسال ۱۳۷۰ اغلب خانه های روستا قدیمی و از سنگ، گل ،خشت و چوبی كه از درختان ارسی كه در همان منطقه می روئید ساخته شده بود . خانه ای كه از آجر و سیمان و آهن ساخته می شد به تعداد خیلی كم به چشم می خورد . اغلب خانه های روستا پیش از سال ۷۰ به هم چسبیده و دارای حیات كوچكی بودند كه بوسیله حصاری محصور می شد. حتی برخی از خانه ها بصورت دسته جمعی در كنار هم بوده و یك حیات مشترك داشتند. اغلب خانه هایی كه به شكل دسته جمعی و در كنار هم بودند از یك قوم و خویش به شمار می رفتند . هر خانه دروازه ورودی چوبی داشت كه به نظر می رسید تمامی آنها به یك سبك و توسط افراد ی خاص ساخته می شد كه دارای سلیقه یكسانی در طراحی آنها داشتند ، چون تمامی دروازه ها دو لنگه ای بودند و بر روی یكی از لنگه ها یك درب كوچك هم برای خروج اضطراری تعبیه شده بود كه بطور جداگانه باز و بسته می شد . قطعه آهنی به شكل چكش كوچك با یك صفحه فلزی جهت تولید صدا و با خبر كردن اهل هرخانه بر روی آن درب نصب شده بود تا هر میهمانی با حركت آن و با ایجاد وتولید صدا اهل خانه را با ورود خود باخبر سازد . در چند سال اخیر یعنی بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۸۷ جمعیت روستای پاكده حول و حوش ۲۰۰ خانوار بوده ، بطوریكه قبل از زلزله سال ۱۳۶۹ جمعیت روستا بیشتر از سالهای بعد از ۶۹ می باشد . سالهای پس از۶۹ ، اوج مهاجرت جمعیت این روستا به شهرهای مجاور تلقی می شود و همین امر موجب شده تا جمعیت روستا به جمعیتی كهنسال تبدیل گردیده است . اگر چه وجود یكی از شركت های دولتی به نام شركت زغال سنگ تاثیر بسزائی در اشتغال جوانان داشته اما ورشكستگی و برچیده شدن این شركت در طی سالهای ۶۹ تا ۷۵ و همچنین خشك شدن چشمه ها و رودخانه های این روستا و از بین رفتن اقتصاد كشاورزی از جمله عوامل كاهش جمعیت و بخصوص جمعیت جوان روستا تلقی می گردد .