دستك در۱۴كیلومتری بندر كیاشهر، ۳۸كیلومتری آستانه اشرفیه، ۴۰ كیلومتری لاهیجان و ۴۴ كیلومتری شهرستان لنگرود و در كنار ساحل زیبای دریای خزر واقع شدهاست.
روستای دستك در كنار دریای خزر و در شمال شهرستان آستانه اشرفیه و لاهیجان و شرق بندر كیاشهر و در غرب شهرستان لنگرود قرار دارد.
فاصله ی روستا با شهرستان لاهیجان و آستانه اشرفیه حدود ۳۵ كیلومتر می باشد. این روستا از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به روستای محسن آباد و از شرق روستای دهنه سفیدرود و از غرب روستای لوخ و سلیم چاف منتهی می شود.
بخش بندر كیاشهر جزء شهرستان آستانه اشرفیه و دارای ۲۷ روستا می باشد. شاخه اصلی سفیدرود از كیاشهر عبور كرده و به دریای خزر می ریزد.
روستای دستك برای اطراف حالت مركزیت دارد و همه هفته روزهای یكشنبه، بازار محلی دایر است و از روستاهای اطراف ( لوخ ـ سلیم چاف ـ انبارسر ـ گیلده ـ محسن آباد ـ رودپشت ـ حسنعلی ده ـ دهنه سفیدرود ـ جیرباغ ـ امیرآباد ـ حسن بكنده و…….) به این روستا آمده و كالا و خدمات مورد نیاز را تهیه و عرضه می نمایند.
در این منطقه انواع برنج مرغوب كشت می شود كه نام آنها ذكر می گردد: حسن سرا (صدری)، هاشمی، موسی طارم، بی نام، خزری، سفید رود و اخیراً آمل، ۱۰۳۳، سنگ جو. در قدیم نیز انواع برنج: چمپا، حسنی، شای ریزی، شَل شَل، غریبه، بوبو كشت می شد.
این منطقه از نظر كشت، مرغوب ترین نوع برنج یعنی حسن سرا (صدری) و موسی طارم شهرت زیادی دارد. موسی طارم، گران ترین نوع برنج در ایران است.
یكی دیگر از راههای درآمد مردم منطقه ی ساحلی به خصوص دستك صید ماهی است، كه روستای دستك با دارا بودن چندین شركت تعاونی پره نقش اصلی در صیادی و فروش و عرضه به بازارهای داخلی و خارجی استان گیلان دارد.
******************
منطقه ی سرسبز گیلان دارای شهرها و روستاهای زیادی است و یكی از آنها دستك می باشد. روستای مورد نظر با اینكه از قدمت تاریخی طولانی برخوردار نیست ولی به سرعت پیشرفت نموده و امروزه حدود ۶۰۰ خانوار در این روستا زندگی می كنندبه علت وجود روستاهای همجوار و مركزیت یافتن روستا، مردم دارای درآمد بالایی هستند و سطح زندگی آنها نسبت به اطراف در حد بالاتری قرار دارد. از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز مردم روستا در سطح قابل قبولی هستند.وحدت و همبستگی در كارهای اجتماعی و اقتصادی عام المنفعه بسیار زیاد است.
در این نوشتار درباره ی سابقه تاریخی روستا از نظرات بزرگان محل به خصوص حاج قاسم علی اكبری و حاج حسن كشاورز ( دو تن از معتمدین محل) استفاده شده است علاوه بر آن چون نویسنده مطالب در روستای دستك ساكن است بسیاری از موارد را خود از نزدیك شاهد می باشد. چون روستای دستك جـزء بخش بنـدر كیاشهر و این بخـش نیز تابع شهرستان آستـانه اشرفیـه می باشد مختصری از جغرافیای تاریخی آستانه اشرفیه و بخش بندر كیاشهر نیز ذكر گردیده است. در مورد جغرافیای تاریخی بندر كیاشهر از نظرات چند تن از همكاران فرهنگی اهل كیاشهر استفاده شده است.
موقعیت جغرافیایی روستای دستك
روستای دستك بر كنار دریای خزر و در شمال شهرستان آستانه اشرفیه و شرق بندر كیاشهر قرار دارد. فاصله ی روستا با شهرستان لاهیجان و آستانه اشرفیه حدود ۳۵ كیلومتر می باشد. این روستا از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به روستای محسن آباد و از شرق روستای دهنه سفیدرود و از غرب روستای لوخ و سلیم چاف منتهی می شود. دستك جزء دهستان دهكاء و دهستان مذكور جزء بخش بندر كیاشهر می باشد.
بخش بندر كیاشهر جزء شهرستان آستانه اشرفیه و دارای ۲۷ روستا می باشد و این تعداد روستا در دو دهستان دهكاء و حومه كیاشهر تقسیم شدند. دهستان دهكاء با ۱۳ روستا و دهستان حومه كیاشهر با ۱۴ روستا،دو دهستان بخش بندر كیاشهر می باشند. شاخه اصلی سفیدرود از كیاشهر عبور كرده و به دریای خزر می ریزد. مزار دو امام زاده آقا سید ابوجعفر و آقا سید ذكریا در این شهر قرار دارد.
جغرافیای تاریخی روستای دستك
قدمت تاریخی روستا حدود دو قرن است و علت نام گذاری روستا به دستك به طور دقیق مشخص نیست ولی بزرگان دو نظر عمده را طرح می كنند و در اینجا به ترتیب اهمیت ذكر می شود.
می گویند بر روی رودخانه ی محل پل چوبی بود كه در دو طرف آن نرده های چوبی و بر روی نرده ها دستگیره هایی نیز قرار داشت كه دستگیره را می گرفتند و از روی پل عبور می كردند. آن دستگیره را به زبان محلی دستك می گفتند. عابران برای عبور از آن پل می گفتند دستك را بگیریم و به آن طرف ( روستای فعلی) برویم و به مرور زمان كلمه دستك برای روستای فعلی بكار برده شد و به روستای دستك معروف شد.
روایت شده در زمانهای قبل خانواده هایی وارد منطقه شدند و یكی از بزرگان خانواده بعد از كار نیمروزی به هنگام استراحت دست خود را به پهلوی خود زد و با خود فكر كرد، نام این محل چه باشد و به ذهنش رسید كه نام روستا دستك باشد چرا كه در زبان محلی به پهلوی انسان « تك» می گویند و چون دستش را به پهلو(تك) گذاشته بود كلمه دستك را برای محل سكونت انتخاب كردند. رابینو نیز نام روستا را دستك آورده و مقدار مالیات سالانه به دولت را ۷۵ قران ذكر كرده است.[۱۱] شاید در زمانهای قبل دسته ای كوچك از مردم اولین بار به این منطقه وارد شده كلمه دستك بكار برده شد یعنی دسته كوچك.
بیش تر بزرگان مورد پرسش نظر اولی را بیشتر مطرح می كردند و به نظر می رسد كه درست تر باشد اما مردمی كه اولین بار وارد این منطقه شدند بیشتر از نواحی كوهپایه ای لاهیجان و دیلم و سیاهكل و كوههای رودبار و نواحی سالیان خلخال بودند. علاوه بر آن از اطراف نیز مردمانی وارد شدند و در این روستا سكنی گزیدند. بنابراین اهالی روستا شامل گروههایی هستند كه از نواحی مختلف به روستا مهاجرت كردند.
زبان مردم گیلكی است كه با زبان مردم رشت تفاوت دارد و بیشتر شبیه زبان مردم لاهیجان و شرق گیلان است. در این روستا یكی از سادات محترم به نام آقا سید رضا مدفون است كه برای مردم دارای احترام زیادی است و مردم با نذورات و دعاها، بسیاری از حاجات خود را رفع می نمایند. از گفته بزرگان محل بر می آید كه این سید محترم دارای كراماتی بوده است چنانكه خلاف مسیر آب رودخانه را با بَلَم ( نَو) بدون استفاده از پارو طی می كرد.
روستای دستك برای اطراف حالت مركزیت دارد و همه هفته روزهای یكشنبه، بازار محلی دایر است و از روستاهای اطراف ( لوخ ـ سلیم چاف ـ انبارسر ـ گیلده ـ محسن آباد ـ رودپشت ـ حسنعلی ده ـ دهنه سفیدرود ـ جیرباغ ـ امیرآباد ـ حسن بكنده) به این روستا آمده و كالا و خدمات مورد نیاز را تهیه و عرضه می نمایند.
شغل و درآمد مردم روستا
در زمان های گذشته این روستا كاملاً پوشیده از جنگل بوده چنانكه پیران محل اذعان می دارند كه چند خانه بیشتر در این روستا نبوده و همه جا را جنگل پوشانده بود و عبور از جنگل برای یك نفرِ تنها ترسناك بوده است ولی با گذشت زمان و تلاش انسان برای درآمد بیشتر، جنگل و درختان رو به نابودی گذاشت و امروزه در این روستا جنگلی وجود ندارد. به جای جنگل مزارع كشاورزی جایگزین شد. این مزارع قبلاً بیشتر برای كشت كنف و سپس بعدها برای كشت برنج استفاده می شد. با توجه به مطلب فوق الذكر باید گفت شغل اصلی مردم روستا برنج كاری است و شالیزارها در خارج از روستا قرار دارد یعنی روستا از نوع مجتمع با جمعیت متمركز است. كشاورزان با پاشیدن جو در خزانه ( توم بیجار) كار برنج كاری را آغاز می كنند و سپس سبزه ی جو را كنده و در مزارع نشاء می كنند. در این موقع مزارع زیبایی خاص دارند و چشم هر بیننده را به خود جلب می كند. وجین مرحله بعد كار كشاورزی است و سپس به انتظار می نشینند تا مردادماه كه برنج را درو كنند و به خانه ببرند و پس از مدتی تبدیل به برنج سفید كنند و حاصل زحمات خود را به صورت طلای سفید ( برنج ) ببینند.
در روزگار قدیم كه مو تورهای آبكشی جهت رساندن آب به مزارع نبود مردم با وسایل ساده ای كه خود می ساختند به مزارع آب می رساندند، یكی از این وسایل دستگاه ساده ای بود به نام پاتنگ كه از آن برای آبیاری شالی زار استفاده می كردند كه شكل آن در صفحات آخر خواهد آمد.
در این منطقه انواع برنج كشت می شود كه نام آنها ذكر می گردد: موسی طارم، حسن سرا (صدری)، بی نام، خزری، سفید رود و اخیراً آمل، ۱۰۳۳، سنگ جو. در قدیم نیز انواع برنج: چمپا، حسنی، شای ریزی، شَل شَل، غریبه، بوبو كشت می شد.
این منطقه از نظر كشت، مرغوب ترین نوع برنج یعنی حسن سرا (صدری) و موسی طارم شهرت زیادی دارد. موسی طارم، گران ترین نوع برنج در ایران است و حتی می توان گفت در این زمان كیلویی۲۰ تا ۵۰ تومان گران تر از حسن سرا است.
رابینو در كتاب خود می نویسد محصول این منطقه (لاهیجان) برنج، ابریشم، توتون و كنف است كه در دهكده های ساحلی مانند كورانده، حسن كیاده، دستك و … به عمل می آید.[۱۲]
در زمان قبل كنف نیز كشف می شد و طریقه كشت و بهره برداری آن به این صورت بوده كه بذر كنف را در زمین می پاشیدند و پس از سبز شدن علفهای هرز زمین را می كندند و وقتی كنف به حد كافی رشد می كرد آن را از ته(با فاصله چند سانتی متر از زمین) می بریدند و ساقه ها را جمع كرده و به دسته های كوچك درست كرده و به زیر آب فرو می بردند(رودخانه، مرداب) و چند روز ساقه ها زیر آب می ماند و زمانیكه ساقه به حد كافی آب جذب می كردو خود را باز می نمود آنها را از آب بیرون آورده ساقه اصلی یعنی مغز ساقه را جدا كرده و دور می ریختند ولی پوست آن را (كه همان كنف بود) مورد استفاده قرار می دادند. امروزه كشت كنف در این روستا و روستاهای همجوار به كلی منسوخ شده است ولی در بعضی از نواحی اطراف لاهیجان و آستانه اشرفیه هنوز كشت می شود.
پرورش كرم ابریشم یكی دیگر از طرق درآمد و فعالیتهای اقتصادی مردم روستا است. معمولاً پرورش كرم ابریشم از اواسط بهار ( بیرون آمدن كرم از تخم) شروع و تا نیمه اول تیرماه ادامه دارد. كرمها كه از تخم بیرون آمدند و خیلی كوچك هستند توی جعبه های گٍلی و جدیداً چوبی قرار دارند. جعبه گلی(اكثراً با پهن گاو درست می شد) را به زبان محلی خاس گویند. نوغان از ابتدا كه به صورت پیله در می آید چهار خواب( به زبان محلی) دارند دو خواب اول در جعبه نگهداری می شود و سپس به تَلِمبار انتقال می دهند و در آنجا بزرگ می شود تا به صورت پیله درآید.
مردم پیله را می فروشند ولی در زمان قبل از پیله ابریشم بدست می آوردند. امروزه با ایجاد كارخانه ها و كارگاههای بزرگ از پیله، ابریشم مرغوب بدست می آورند اما در سالهای نه چندان دور روستاییان با استفاده از وسایلی كه خود می ساختند ابریشم به دست می آوردند. معمولاً كوره ای گٍلی درست می كردند و در درون آن آتش می افروختند در بالای كوره دهانه ای به اندازه قرار گرفتن یك تشت درست می كردند و تشت را در روی دهانه قرار می دادند و در آن آب ریخته و آب نیز بر اثر آتش گرم می شد. پیله را در آب تشت می ریختند پیله در آب قرارمی گرفت آب در آن نفوذ می كرد و راحت نخ از پیله بدست می آمد بعد نخ ابریشم را به دوك بزرگ ابریشم ریسی كه چهار پره داشت می بستند .
وقتی محور دوك می چرخید پره ها هم به چرخش در می آمدند و بنابراین نخ ابریشم روی پره ها جمع می شدند. دوك بزرگ ابریشم را مردم منطقه چَل می گویند. واحد اندازه گیری و توزین ابریشم در روستای دستك و منطقه در زمانهای قبل « مَن» بود كه شش كیلو بود.
واحد كوچك تر از « مَن»، « گِروانكه» بود كه هر ۱۵ تا ۱۶ گِروانكه یك « من » بود و معمولاً هر چهار « چَدوَر » یك گِروانكه بود و هر « چدور» صد گرم بود. این اوزان و واحدها توسط دستگاه ساده ای به نام قَپّان اندازه گیری می شد. اگر هر چدور صد گرم و هر چهار چدور یك گِروانكه بود می بایست ۱۵ گروانكه یك من باشد چون هر ۱۵ گروانكه شش كیلو بود ولی غالباً قپانهای محلی دقیق نبود بجای ۱۵ گروانكه ۱۶ گروانكه در نظر می گرفتند تا دقیق تر باشد.
یكی دیگر از راههای درآمد مردم منطقه ی ساحلی به خصوص دستك صید ماهی است. در اینجا تاریخچه صید ماهی در دریای خزر ذكر می گردد و سپس مسایل مربوط به صید ماهی در زمان فعلی ذكر می شود. « امتیاز صید ماهی در زمان میرزا آغاسی صدر اعظم محمد شاه قاجار به شخصی به نام عبدل از اتباع روسیه واگذار شد با بهای سالانه ۶۵۰۰۰ ریال كه این پیمان در سال ۱۲۶۹ در زمان امیركبیر لغو شد. پس از آن امتیاز صید ماهی به شخصی به نام ابراهیم خان دریابیگی به مدت چهار سال واگذار شد ولی به علت تاخیر در پرداخت قسط، قرارداد لغو شد و سپس امتیاز به لیانازوف روسی به مدت ۲۷ سال و بعدها به پسرش و سپس به وانتسوف روسی واگذار شد. در سال ۱۳۰۶ این قرارداد لغو و پیمان جدیدی بین ایران و شوروی برای ایجاد شركتی به نام شركت مختلط ایران و شوروی منعقد شد كه بر اساس پیمان به مدت ۲۵ سال امتیاز صید به این شركت واگذار شد. این پیمان در سال ۱۲ بهمن ۱۳۳۱ به پایان رسید و از این تاریخ به بعد شركت سهامی شیلات ایران عهده دار صید شد».[۱۳]
در این دریا صد گونه ماهی وجود دارد كه از ۱۵ تا ۲۰ نوع آن بهره برداری می شود. تعدادی از ماهیان از این قرارند: ماهی سفید، سوف، كفال، كپور، ماش، سیم، كلمه، اردك ماهی، كیلكا، شوك، ریزه كلی، شاه كلی،كلی سفید، سیاه كلی، ماهی آزاد، ماهیان استروژن (خاویاری)، (كه شامل اوزن برون، شیب ماهی، تاس ماهی، فیل ماهی می باشد)[۱۴]، اَسلَك، زردپِر(بینو).
علاوه بر ماهیان مذكور چند نوع آبزی دیگر وجود دارد كه به عنوان خوراك استفاده نمی شود مانند اسپیله و انواع كوچك و بزرگ آن، سگ آبی، در رودخانه ای نزدیك روستا یك نوع مارماهی نیز وجود دارد كه نویسنده این سطور خود شخصاً دیده است.[۱۵]
صیدماهی در دریای خزر به سه صورت وجود دارد:
۱) توسط شیلات
۲) تعاونی های پره دار
۳) دام گستر آزاد
صید توسط شیلات و تعاونی های پره با نظم و برنامه است و قلمرو صید آنها محدود و مشخص است ولی دام گستر آزاد با صید بی رویه نسل تعدادی از ماهیان را در خطر انقراض قرار می دهد كه یكی از مهمترین آنها ماهیان خاویاری می باشد. « واژه خاویار از لغت كاویاله Cavialaاست كه به وسیله جهانگردان یونانی و ایتالیایی به قاره ی آسیا آمده است و منظور از آن اَشپِل نمك سود شده ماهیان بوده است
تهیه خاویار از زمان ابراهیم خان دریابیگی در كنار دریای خزر رایج شد[۱۶]وامروزه یكی از اقلام صادراتی ایران به شمار می آید و درآمد زیادی برای دولت دارد ولی متأسفانه دام گستر آزاد با گذاشتن انواع دام در عمق آبهای دریا ،ماهیان خاویار(كوچك و بزرگ) را صید می كند و خاویار را به قاچاقچیان می فروشد و آنان نیز خاویار را در قوطی هایی با روش مخصوص آماده می كنند و از طریق مرزهای آبی جنوب و غرب كشور به خارج قاچاق كرده و با قیمت بالا فروخته و به كشور بازمی گردند. در این مورد متأسفانه تلاش شایسته ای صورت نگرفته است و عده ای بدون زحمت(قاچاقچیان) ثروتهای كلان بدست آورده و اكثر آنها به علت باد آورده بودن ثروت، به راههای انحراف كشیده شده و علاوه بر خود عده ای دیگر را با خود به انحراف می كشانند و به فساد جامعه می افزایند.
از وسط روستا یك رود كوچك عبور می كند در محل اسم خاصی برای آن نیست ظاهراً آب رود از مرداب نواحی اطراف تأمین می شود. روستاییان در این رودخانه با گذاشتن دام هایی كه به صورت سد كوچكی است و فقط یك راه عبور برای ماهیان قرار می دهند و درآنجا دام ماهیگیری تعبیه می كنند و ماهیان را صید می كنند. چنین وسیله ای را در اصطلاح محلی شلْ می گویند. سالی یا سلی و یا ماش نوعی دیگر از دام است كه با آن ماهی رودخانه را صید می كنند. دو روش اخیر در زمانهای قبل بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت اكنون نیز وجود دارد.
مردم روستای دستك و روستاهای مجاور در فصل پاییز (اواخر پاییز) و زمستان به صید مرغان هوایی می پردازند. دامها را به وسیله ی چوب بلند در هوا قرار می دهند و انواع پرندگان را صید می كنند. مردم با پاشیدن دانه و خوراك، مرغان را جذب نموده و پس از چند شب آنها را صید می كنند در روستاهای مجاور گاه در یك شب یك گروه از چند نفری ۳۰۰ تا ۴۰۰ مرغابی و پرندگان دیگر را صید می كنند و این راه درآمد دیگری برای مردم منطقه است.
پوشش گیاهی
همانطور كه ذكرگردید در این منطقه قبلاً پوشیده از انواع درختان و دارای جنگل وسیعی بود و همه جا پوشیده از سبزه و درخت بود ولی مردم جنگل را تبدیل به مزارع و شالیزار كردند. بعد از انقلاب اسلامی جنگل هایی نیز وجود داشت كه تقسیم اراضی شد( هیئت هفت نفره) و تمام جنگل از بین رفت و هم اكنون جنگلی در روستا وجود ندارد. علاوه بر آن پیشروی آب دریا عامل دیگری شد برای ازبین رفتن جنگل و مقدار اندك درختان انار وحشی و توسكا، پلت و … را ازبین برد. در هر صورت باید در این جا متذكر شد با همه ی این مطالب هنوز آثاری از سرسبزی در منطقه وجود دارد. به علت وجود رطوبت و دمای كافی منطقه دارای انواع درخت و گیاه می باشدكه ذكر می گردد.
انواع درخت: تبریزی، صنوبر، وی، لی، لَلَه كی، توسكا، انار وحشی، ازگیل وحشی و پَلَت. از گیاهان: سگ واش، چیگ واش، پُلخوم(پلم)، كِرم دارو، اَشكنه. موارد مذكور درختان و گیاهان منطقه می باشد. در این قسمت باید یادآور شد كه چند سالی است كه درختان « لی» در حال خشك شدن است ولی علت آن مشخص نیست.
مساكن
در روزگاران قدیم مردم با استفاده از چوب و گِل و كاه خانه های خود را می ساختند. در پوشش سقف خانه ها از گالی استفاده می كردند چنانكه رابینو می نویسد كه مساكن مردم گالی پوش است. در پاورقی كتاب مذكور آمده است كه گالی از ساقه برنج گرفته می شود و به آن كولش می گویند. باید گفت گالی با كولش فرق دارد. معنی را كه مترجم از كولش كرده درست است ولی برای گالی این تعریف درست نیست بلكه گالی یك نوع گیاه است و آنرا پس از بریدن خشك كرده و سپس جمع كرده و به دسته های كوچك می بندند و سپس با روش خاصی در لابلای چوب های سقف خانه قرار می دهند تا خانه را بپوشانند ولی امروزه خانه ها از سنگ و بلوك و آجر و سیمان ساخته شده است و در سقف خانه ها از حلب، سفال و ایرانیت استفاده می كنند.
۱ رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص ۳۸۶-۳۷۲
۲ رابینو، همان كتاب، ص ۳۷۳-۳۷۲
۳ رابینو، همان كتاب، ص ۳۷۳-۳۷۲
۴ تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، ص ۱۹۶
۵ تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص ۵۰-۴۶
۶ تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص ۵۰-۴۶
۷ تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص ۵۰-۴۶
۸ تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص ۵۰-۴۶
۹ تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص ۵۰-۴۶
۱۰ سرزمین و مردم گیل و دیلم، میر ابوالقاسمی سید محمد نقی، ص ۱۰۳
۱۱رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص ۳۷۷
۱۲ رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص ۳۵۲
۱۳ جغرافیای كامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص ۱۰۴۷
۱۴ جغرافیای كامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص ۱۰۴۹
۱۵ در نزدیكی روستای دستك روستایی است به نام رودپشت، در این روستا بر رود سدی بسته شد كه در آنجا مارماهی وجود دارد(در فصل بهار)
۱۶جغرافیای كامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص ۱۰۵۱
