ریپورتاژ آگهی
روستای كاظم خوجه

روستای كاظم خوجه

روستای كاظم خوجه در حدود ۱۵ كیلو متری شمال شرقی شهرستان كلاله قرار گرفته است این روستا از نظر تقسیمات كشوری جزء دهستان آقسو بخش مركزی شهرستان كلاله می باشد . جایگاه استقرارو وضع طبیعی روستا كوهستانی می باشد
  • 1400/11/25
  • استان : گلستان
  • شهر : کلاله
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : استان گلستان, كلاله-روستای كاظم خوجه در حدود ۱۵ كیلو متری شمال شرقی شهرستان كلاله قرار گرفته است
تلفن : 66059000-021

روستای كاظم خوجه در حدود ۱۵ كیلو متری شمال شرقی شهرستان كلاله قرار گرفته است این روستا از نظر تقسیمات كشوری جزء دهستان آقسو بخش مركزی شهرستان كلاله می باشد . جایگاه استقرارو وضع طبیعی روستا كوهستانی می باشد و دارای آب و هوای نیمه مرطوب می باشد گویش محلی مردم روستا سیستانی می باشد مهمرین شاخصه مردم این روستا ولایت مداری و اردات خالصانه به اهل بیت می باشد.
گزارش سفر به كاظم خوجه

مخصوصا تپه های بلند وسرسبز.گندم زارهایی كه زیر پرتو خورشید رنگ دل پذیری داشتند. درّه های عمیق وبا شكوه كنار جاده وچشمه سارهای روان و….

چندكیلومتری از شهرستان كلاله كه گذشتیم در مكانی سرسبز دور هم نشستیم وناشتا میل نمودیم.درهنگام صرف ناشتا، عیدی اونق اشعار زیبای مسكین قلیچ را كه مربوط به جنگ گوگ تپه بود، با حس به خصوصی قرائت می نمود.واقعا به دل می نشست.باید بودید ومی دید.بعد از نیم ساعت استراحت به راه افتادیم. زیبایی مناظر غیر قابل توصیف بود .فیلمبردار كوچك ترین فرصتی پیدا می كرد فیلم می گرفت.چهار طرف واقعا زیبابود. خصوصایك مسئله خیالم را راحت كرده بود چون منطقه ی خودمان از لحاظ كشاورزی تعریف چندانی نداشت، با دیدن محصولات آنجا خوشحالی سراپای وجودم را فرا گرفت. هر چه به مقصد نزدیك تر می شدیم، هیجانمان بیشتر می شد. نا گهان جمعیّتی را در بالای تپه ای مشاهده نمودیم .مراسم شروع شده بود وما بعد از چند دقیقه ای رسیدیم.رفتیم جلو تر . در صف اول چند نفر از دوستان گنبدی را دیدیم. در كنار آنها نشستیم .قبل از این كه مراسم توجه مرا به خود جلب كند عكسی كه در جلوی تریبون زده شده بود توجه مرا جلب كرد.عكس پیرمردی روحانی رنج دیده با لباس وعمامه ی آراسته ،چهره ای مظلوم وپیامبر گونه داشت كه احساسم را شدیدا برانگیخت.

شاعران زیادی فراخوانده می شدند.ازانجمن شعر وادب شهرما، ستار سوقی ،عیدی اونق نازمحمد پقه دعوت شدند.بعد از قرائت اشعار توسط شاعران، فرماندار شهرستان كلاله سخنانی ایراد نمودند كه هیچ مناسبتی به حال مجلس نداشت. نشستن در زیر آفتاب سوزان با سخنان غیر مرتبط، سخت وخسته كننده بود. چند لحظه ای هم به سخنان دكتر عظیم گل – نماینده مجلس – گوش دادیم ،سپس با آقای نیازی به سوی نیازهای خود شدیم.بعد از صرف نهار قرار شد به راه بیفتیم .در راه به هدف اصلی كه زیارت مرقد مسكین قلیچ بود، آمدیم.

مقبره ی عارف دربالای كوه قرار داشت كه مشرف به روستای كاظم خوجه بود ولی روستا تا بالا بالا هاخزیده بود.بیش از نیمی از اهالی روستا برادارن سیستانی بودند رسیدیم به جایی كه ستاره درخشان ادبیات تركمن به زیر خاك افتاده بود ومسكینانه به ما می نگریست . همین كه چشمم به مقبره اش افتاد،مو در بدنم سیخ سیخ شد .گریه ام گرفت .راستش اگر دوستان نبودند قطعا به خاك می افتادم وباهاش درد دل می كردم. كلبه ای حدودا در دو متری او ساخته بودند ودر آن زندگی می كردند. وكلبه ای دیگر كه الاغی در كنارش خریت می كرد. دعایی برای شادی روح آن مرحوم توسط آخوند ایزدی قرائت شد. با زحمت تمام ازش جدا شدیم. در هنگام وداع تصویری از آن عارف بزرگ در ذهنم مجسم شده بود. روی مزارش زانوی غم بغل كرده بود ومسكینانه به گریه افتاده بود .با یك دست اشك هایش را پاك می كرد ودست دیگر را به نشانه خدا حافظی تكان می داد. دلم كباب شد. مطمئنم روزی فرا خواهد رسید كه الاغ ها پا به دره خواهند كشید وستاره ما در بلندای افتخار سوسو خواهد زد وبر خلاف سخنش خودش:

غریب لیق دا سوزیم هیچ كیمه یوغماز غارداش ناظار ایلاب دوست مانگا با غماز

یعنی :درایام فقر حرفم مورد اعتنای كسی نیست ودوست وبرادر از من گریزانند.

باعث افتخار حد اقل ما قوم تركمن ها خواهد شد.

سوار مینی بوس شدیم. حسّم نسبت به اوبیشتر شد . او متاسفانه آنقدر مسكین بود كه حتی در روز مرگش آنطور كه نبیره هایش می گویند،فقط سه نفر اورا به خاكسپاری برده بودند .بی خودی نبود كه لقب خود را مسكین قلیچ نهاده بود .چهره مظلومش را هرگز فراموش نمی كنم.امیدوارم در سال های آتی مراسم با شكوه تری جهت تجلیل وگرامیداشت آن مرحوم برگزار شود تا خدمات ارزنده ی ایشان به ادبیّات تركمن از یاد وخاطره ها محو نشود. در هنگام بازگشت مناظر ،دیگر غمگینانه به نظر می رسید. به شهرستان كلاله كه رسیدیم در منزل آقای عطا برزین لحظه ای جا خوش كردیم وچای خوش طعم را نوش جان كردیم.

چون در جمع دوستان مخصوصا شعرا بودیم سفر خسته كننده نبود به شهرمان كه رسیدیم از جمع دوستان تا دیدار بعدی خداحافظی كردیم.امیدوارم با همین جمع صمیمی سفری دیگر به نقاطی دیگر داشته باشیم. انشا الله

 

روستای كاظم خوجه-BTGTeeiR7D