اگر شب هنگام از شهر نجف آباد به طرف خوزستان حركت كنی پس از طی مسافتی در حدود ۳۱ كیلومتر به شهری برخورد می كنی كه در سمت چپ جاده در بالای بلندی قرار گرفته و چراغهایش از دور نورافشانی می كنند و توجه هر رهگذری را به خود جلب می نماید ! اما این شهر در روز وجود ندارد ! چرا؟ چون كه روستایی بیش نیست ! بلی روستای شب هنگام نامش ورپشت است ،كه در ۳۱كیلومتری غرب نجف آباد و در ۷ كیلومتری تیران واقع در بخش مركزی از توابع شهرستان تیران و كرون قرار گرفته كه در حدود ۳۰۰۰سال قدمت دارد ، كه این تاریخ از آثار باستانی موجود در روستا تخمین زده شده است .
موقعیت جغرافیایی
این روستا در منطقه ای كوهستانی و معتدل كه در عرض ۳۲درجه و ۴۴دقیقه ی شمالی و در طول ۵۱ درجه و ۴دقیقه ی شرقی قرار گرفته ، بیشتر زمین های آن از تپه و ماهور تشكیل شده كه خود مشكلی است بزرگ ، در فصل زمستان بخصوص هنگام بارش برف كه عبور و مرور به سختی انجام می گیرد .
شاعری از روستای ورپشت
استاد علی خدایی فرزند نصراله به سال ۱۳۳۶ در روستای ورپشت از توابع شهرستان تیران و كرون تولد یافت . تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان رسانید وسپس جهت ادامه ی تحصیل راهی شهرستان های نجف آباد و اصفهان گردید و تحصیلاتش را تا اخذ مدارك فوق دیپلم ریاضی و لیسانس ادبیات فارسی ادامه داد و به خدمت اداره ی آموزش و پرورش شهرستان تیران و كروندر آمدو مدت سی سال به تدریس علوم ریاضی و ادبیات فارسی پرداخت و سرانجام در مهراه ۱۳۸۶ به افتخار باز نشستگی نائل آمد.
وی طبعی خوش و ذوقی پسندیده دارد به طوری كه در انواع مختلف قالب های شعری طبع والایی دارد او از سال ۱۳۷۹ تاكنوناز دبیران و اساتید انجمن ادبی سینای تیران محسوب می گردد. شعر زیر كه بیانگر واقعه ی عاشوراست از سروده های اوست :
زجور اهل زمانه چو عزم اطهر كرد وداع زاهل زمان و حج اكبر كرد
طواف نیمه تمام و نكرده حج تكمیل به قتلگاه شتاب و بقیه از سر كرد
تمام مكنت و هستی هر آنچه با خود داشت به راه مقصد پاكش همه میسر كرد
همان اخای اخای دلاور كه باشدش عباس زبس كه شجاع بودو یل امیر لشكر كرد
به راه مكتب و قرآن همه فدا گشته فغان و ناله كه این غم چگونه باور كرد
كسی كه دوش پیمبر مكان اوبودی مكان آخر او بین كه ارض احمر كرد
زشور عشق حقیقی كه در سرش سر جهان و هر چه در او هست به دیده اغمر كرد
نه آن كه پیر مظاهر به راه او جان داد برای نامه و امضا ز خون اصغر كرد
به راه عشق و حقیقت هر آنكه شد خالص قبا ز عشق و حقیقت خریدو در بر كرد
تراب پاك شهیدان كه این خدایی دید دلش اسیروخودش را گدای بر در كرد
سروده شده توسط استاد علی خدایی – بهمن ۸۳
شغل و حرفه
اكثر قریب به اتفاق جمعیت ۴۰۰۰نفری روستا به حرفه ی قالی بافی و از نوع كرك و ابریشم اشتغال داشته كه در گذشته از بازار بسیار خوبی برخوردار بود ولی در حال حاضر به ركود كشیده شده است به طوری كه ادامه ی این كار مقرون به صرفه نیست و لازم است كه اهالی به فكر شغل و حرفه ی جدید بوده و و حرفه ی گذشته را به عنوان یك هنر اصیل نگاه دارند .
درصد بسیار نا چیزی از اهالی هم به كشاورزی سنتی اشتغال دارند به طوری كه بزرگترین كشاورز این روستا نمی تواند مخارج سالانه اش را تامین نماید . تعدادی نیز به رانندگی كامیون و تعدادی نیز در شركت های لوله كشی گاز (عایقكار .راننده سایبوم .سرویس كار و …)خارج از روستا و تعدادی هم در اداره جات دولتی مشغول به كار هستند .
وجه تسمیه ی روستا
از نظر نام به چند دلیل نام این روستا را ورپشت نهاده اند كه ذیلا به چند مورد اشاره می شود :
الف – بنا به گفته و قول پدران و بزرگان روستا قوم اولیه ای كه به این سرزمین كوچ كرده و سكنی گزیده است ، از اقوام لر و ایل بختیاری بوده كه قلعه ای بر بالای تپه و برپشت سخره و سنگ بنا نهاده و در آن مسقر شدند و چون واژه ی برد به لهجه ی لری به معنی سنگ است كلمه ی برد پشت را از همین واژه گرفته اند ، به معنای این كه منازل و ساختمانها بر پشت سنگ ساخته شده است و به مرور زمان واژه ی برد پشت به ورپشت ابدال یافته است .
ب – همانطور كه در موقعیت جغرا فیایی اشاره گردید بیشتر زمینهای این روستا از ماهور و پشته تشكیل شده است و بنا به قولی پر پشت بوده كه باز كلمه ی پر پشت به ورپشت بدل گردیده است .
ج – گویند خانی اكثر روستاهای این منطقه را فتح و اموالشان را به غارت برده است و چون نوبت به این روستا می رسد با مقاومت و پایداری مردمش روبرو می شود وبه هیچ نحوی نمی تواند بر آنها فایق آید .به ناچار منصرف شده و می گوید چقدر این روستا بد پشت است و نمی توان بر آنها مسلط شد كه باز كلمه ی بد پشت به ورپشت تبدیل گشته است .