شهر تشان یكی از شهرهای تابعه شهرستان بهبهان در استان خوزستان در جنوب غربی ایران است.
تاسیس
این شهر در سال ۱۳۹۱ تشكیل شد. بر اساس مصوبه دولت روستای مشهد، مركز بخش تشان پس از ادغام با روستاهای قاید فتحالله، چهاردهی عسگر، چهاردهی سهراب، ده ابراهیم، شهرك طالقانی، تل كهنه، آبلش، گلزار و مسیری از توابع همین بخش به شهر تبدیل و به عنوان شهر تشان نامگذاری شد.
محلهها
این شهر شامل منطقههای اصلی: «آبلش و كلگه زار و مشهد تشان و چهاردهی و حیات آبادمجیدی و حیات آباد خلیفه و تاكاییدی و پیرآباد و تل كهنه و شهرویی و ویسی و شه نظری و تورهای و آهنگران و شاه غالب و ثارالله و تنگ بن و وَرِزَرد و یوسفی و شهرك طالقانی و مورگاه و مسیری» و روستاهای «بجك و همهٔ سرجوشرها (عدالت، آزادی، قدس، بدر)» میباشد.
جمعیت
بنابر سرشماری مركز آمار ایران، جمعیت شهر تشان در شهرستان بهبهان در سال ۱۳۸۵ برابر با ۱۴٫۰۳۱ نفر بوده است. اما اكنون به بالای ۱۵٫۰۰۰ نفر رسیده است. حفر چاههای آب آشامیدنی و كشاورزی توسط آبفای بهبهان و گروهی سودجو در سالهای اخیر مزید بر خشكسالی كشاورزی تشان را فلج كرده است.
منطقهٔ تاریخی ـ گردشگری تشان (تشون)
بخش مركزی شهرستان بهبهان یعنی تشان از نظر موقعیت جغرافیایی تاریخی و دیگر ویژگیهای خاص خود در شهرستان بهبهان نقش برجستهای دارد. تشان در فاصله ۳۰ كیلومتری شمال بهبهان واقع شده كه از شمال محدود است به تنگ بَن، تل رش، بجك، كوه حاتم (با ارتفاع بیش از ۲۱۰۰ متر) و مرزهای ایلات طیبی و بهمئی و از جنوب به رشته كوه بدیل و حومهٔ بهبهان. از غرب به قسمتی از فرمانداری جدید التأسیس بهمئی گرمسیری (لیكك) و رشته كوه وَرِزرد (با ارتفاع بیش از ۷۸۵ متر از سطح دریا). خاك تشان بصورت مثلثی است كه در رأس آن ناحیهٔ بالیاوی (بالای آبی؟) در شمال؛ و قاعدهٔ آن با شیب ملایم به طرف پیرآباد و رودخانهٔ كم آب آن تا آهنگران ادامه دارد. در ضلع غربی، رودخانه ایست كه از ناحیهٔ قلات (كلات) بهمئی و چشمه سارهای ناحیهٔ لیكك از روستاهای سرجوشر (سر جوی شهر؟) گذشته و پس از پیوستن به رودخانهای كه از پیر آباد میگذرد قسمتی از زمینیهای حومه بهبهان را مشروب نموده بالأخره به رودخانهٔ مارون میریزد. ضلع شمال شرقی آن آبهای تنگ بن است كه قسمتی از نیازهای كشاورزان اهالی را تأمین مینماید. در مركز تشان نزدیك بقعهٔ امام زاده مشهد چشمهٔ آب خروشان شیرینی است كه در شكوفایی كشاورزی تشان از اهمیت خاصی برخوردار است.
روی هم رفته خاك تشان از بركت چشمه سارها و آبهای فراوان آن از نظر كشاورزی، به خصوص مركبات، غلات، برنج، گندم و حبوبات، سیفی جات و غیره، غنی و موجب رونق اقتصادی منطقه شده است. مناطق شهر تشان به ترتیب (از قسمت بالای لیكك بهمئی) عبارتند از روستای بالیاوی، روستاهای سر جوشر (بدر، عدالت، آزادی، قدس)، مسیری، درب مورگاه، كلگه زار، منطقهٔ آبلش (اولش، منطقهٔ شهری) و دو دهك اطراف آن، شهرك طالقانی، مشهد، شاه غالب، ثارالله تشان، تلكهنه، چهاردهی، تاكائیدیها، پیر آباد، حیات آباد و آهنگران و ویسی بزرگ و ویسی كوچك. تشان از نظر گردشگری به خصوص در فصل زمستان و بهار بسیار جالب و دیدنی است.
پیشینهٔ تاریخی
در خصوص نام تشان (تشون) داستانهایی بر سر زبانها است. با توجه به پیدایش گور شاهزاده عیلامی كتین (كیدین) هوتران و قدمت آن به هزاره دوم (پیش از میلاد) و ارتباط تنگاتنگ آن با شهر ارگان (ارجان، تلفظ عرَبی) و وضعیت جغرافیایی آن از نظر خاك و آب منطقهٔ تشان نیز هنگام و همگام با ارگان، آباد و از نظر اقتصادی ـ اجتماعی شكوفا بوده است تا جایی كه آثار به جای مانده در ناحیهٔ بجك، كلگه زار و آبلش و اطراف آن به تحقیق نشان از این گفتار است. وجود آتشكدهٔ قباد در ارگان و آتشكدهٔ خیرآباد (چهار طاق) به شماره ۳۷۱ ثبت آثار باستانی و اهمیت آب در ایران و باستان به خصوص در دوران زردشت، ماد، هخامنشی، اشكانی، ساسانی و وجود معابد آناهیتا الههٔ آب برفراز كوههای اطراف آن كه به نام قلعهٔ دختر معروف است این گمان را خلق كرده كه نام تشان از آتش و وجود آتشگاه یا آتشكده گرفته شده است. گفته میشود كه نمرود پادشاه بابل، ابراهیم خلیل (ع) را در این مكان در آتش افكنده است. اگرچه این افسانه دربارهٔ شهر «اور» كه در این زمان باغملك خوانده میشود بر سر زبان هاست. البته روستای دیبور (اُور) نیز در نزدیكی رامهرمز برسر راه بهبهان به همین نام و داستان بیان میگردد. طبری در تاریخ خود به نام تشان اشاره كرده كه اردشیر بابكان (ساسانی) پس از دستیابی به سرزمینهای خوزستان از این سامان گذشته و به پارس رفته است. محمد بن جریر طبری میگوید «آنگاه سوی فارس باز آمد و آهنگ پیكار نیروفرشاه اهواز كرد و از هرمزگان سوی ارگان و سار و طاشان (تشان ـ تشون) شد، پس به سرق(سوق ؟) رفت و از آنجا با جمعی از یاران خویش به نشست و بر كنار رجیل فرود آمد و شهر را به گرفت و شهر سوق الاهواز (اهواز كنونی) را بنیاد نهاد و با غنیمت فراوان سوی پارس بازگشت محمد میرك بن مسعود حسینی در كتاب ریاض الفردوس در صفحه ۱۱-۱۲ میگوید: «قصبهٔ تشان از مستحدثات شاهپور اول؛ و به دهدشت و بهبهان هر دو مقاربت دارد. بعضی بنای آن را به قباد پسر فیروز ساسانی منسوب میسازند و برخی این قول را ضعیف شمردهاند. و میگوید: در قدیمالأیام شهری معمور بوده و به خوبیها و انواع بودنیها آراسته و پیراسته بروزگار ملاحدهٔ اسماعیلی، خرابی تمام به حال آن بلده راه یافته، هوالی اش گرم و آبش از چشمه ایست كه منبعش در قریه مذكور است. لیمو و ترنج به وفور در آنجا به حاصل آید. بارون دُوبدو دیپلمات و سیاح روسی و عضو انجمن سلطنتی جغرافیای لندن كه در رشتهٔ تاریخ باستان مشرق زمین در انگلستان به تحصیلات عالی پرداخته بود در زمان محمدشاه قاجار و حكومت میرزا قدما طباطبایی بهبهانی به سال ۱۲۵۳ (قمری) به بهبهان آمده بود. او برای دیدن پیكرهای سنگی و آثار زیبای دوره اشكانی (الیمایی) تنگ سروك (سولك) از تشان گذشته و درباره آن چنین مینویسد. آثار خانهها، بازارها، ارگها و حمامهای متفرق در هر سمت و درختهای كهنسال، حكایت از آن دارد كه اینجا در ایام حكومت اتابكان لر بزرگ شهری وسیع و با منظر بوده است. معهذا بر طبق روایت رایج در میان مردم محل، تشان جایی است كه «نمرود»، پادشاه قدرتمند پیش از میلاد، ابراهیم را در كورهٔ سوزان انداخته است. در تایید این روایت نام تشان مقتبس از آتش را دلیل میآورد. دكتر احمد اقتداری استاد دانشگاه تهران در سفرنامه خود كه در سال ۱۳۵۶ خورشیدی از منطقهٔ تشان و بازماندههای آن و آثار آبلش و كلگه زار دیدن كرده مینویسد: «آثار شهر كهنهٔ آن همان شهر كهن پیش از اسلام به ز آمد كواذ (به ز آمد قباد، بهگواد، بهگباد، بهقباد؟) ساسانی است كه نویسندگان دوران اسلامی به آن اشاره نمودهاند میباشد و جایگاه آن در شمال شهر بزرگ ارگان نشان داده شده بود. در آذر ماه ۱۳۳۵ خورشیدی جهت افتتاح دبستانی عازم لیكك (مركز بهمئی گرمسیری، كه در آن زمان زیر مجموعه آموزش و پرورش بهبهان بود) با عدهای از اهالی عازم منطقهٔ مزبور شدیم. از راه حومه (حسینآباد و دودانگه) و روستاهای قنبری، گراب (آب گوگردی با خواص آب درمانی) و آل طیب به ناحیهٔ تشان رسیدیم. از حیات آباد خلیفه، آثار بسیاری از قلعهها، آسیابها و دیگر ساختمانهای فرو ریخته ـ كه حكایت از تمدن بالا و شكوفایی داشت ـ در میان درختان انبوه كُنار چنان نظر ما را جلب نمود كه بیاختیار به پرسشهایی پرداختیم و مردم منطقه دربارهٔ هر یك از آنها داستانها و حكایتهایی داشتند و نقل میكردند. سپس به روستای مركزی تشان یعنی مشهد رسیدیم. پس از كمی استراحت از راه كلگه زار مسیر را ادامه دادیم. واقعاً كلگه زار هنوز آثار باستانی و میراث گرانبهای بسیاری را در خود به یادگار و نگهداری كرده بود كه كاملاً بررسی و تحقیق دقیقی را طلب میكرد. شاید وجود آن همه آثار كه تا كنون حفظ شده بود به علت عدم استفاده اهالی جهت احداث جدید ساختمانها و اماكن مسكونی بود كه جمعیتِ كم و نبود جادهٔ ماشینی، آثار مزبور با تمدن ارگان به خصوص مناطق بجای مانده خوییز، تنگ تكاب، تنگ شیخ و خیرآباد به طور كلی، تنگ شیخ و بالنگستان هم خوانی داشت. آثار قلعهها، طاقها ساختمانها و برجهای مخروبه، آسیابها، تپههای مملو از ابزار و وسایل سفالی به جای مانده هنوز بررسی و كار كارشناسی علمی ویژهای را طلب مینماید كه امید است انجام گیرد».
