یكی از نماد های خوی آرمگاه و یادمان شمس تبریزی است. یادمان شمس تبریزی، خاطره عارفی نامی و بزرگی را زنده میكند كه در مسلك عشق، «مولوی» عارف و شاعر بزرگ ایرانی، را به عرش رسانید. در كنار این مدفن مناری بزرگ پوشیده از شاخ قوچ وحشی وجود دارد كه به برج شمس تبریزی معروف است. منار شمس تبریزی از بناهای منحصربه فرد منطقه است كه جهانگردان و گردشگران زیادی را به خود جلب می كند. هر ساله تعداد بی شماری از متصوفان برای انجام مراسم در جوار منار جمع می شوند.
منار
در فاصله سه كیلومتری مركز خوی استان آذربایجان غربی، در بین خانه های كوچه شمس تبریزی، در محله امامزاده، برجی از شاخ های قوچ به بلندی تقریبی ۱۴ الی ۱۵ متر دیده میشود كه به منار شمس تبریزی معروف است؛ آرامگاه شمس نیز در فاصله ۱۰ متری از مقبره قرار دارد.
اسناد و مدارك مختلف این بنا را به اشخاص متعددی نسبت داده اند، ولی در روایت های عامه و سفرنامه ونیزیان آن را به شاه اسماعیل اول صفوی نسبت داده اند، كه بعد از شكار یك روزه اش دستور داده كله قوچ های وحشی را در آن به كار برده و از همان كله ها و آجر مناری ساختند.
تصاویر مینیاتوری بجای مانده از مقبره شمس تبریزی در شهرستان خوی نشانگر این است كه در ابتدا ۳ مناره اطراف قبر شمس وجود داشته و تصویر این سه منار در كتاب بیان «منازل سفر عراقین» در دوره سلطان سلیمان امپراتور عثمانی در سفر به خوی و زیارت آرامگاه شمس تبریزی كشیده شده است كه مسیر لشكركشی وی را نیز نشان می دهد. (زیرنویس تاریخ ۹۴۲ قمری در آن كتاب آمده است). سال های بعد یكی از منارها خراب شده، اما سیاحان دوره قاجار و جهانگیر میرزا كه مطالبی در مورد خوی دارد و نیز در ترجمه كتاب آثار البلاد و اخبار العباد قزوینی از دو منار صحبت شده است. بنا به نقل معتمدین و پیرمردان محل حدود ۱۲۰ سال پیش یكی دیگر از منارها نیز تخریب شده و كنون فقط یكی از آنها باقیمانده است.
سبك معماری منار بسیار به بناهای دوره سلجوقی نزدیك است كه در بردسیر كرمان موجود است و به «میل قاوردی» معروف میباشد. این منار برجی استوانه ای شكل است و هیچ نشان و اثری از بقایای بنایی كه این منار در رابطه با آن باشد، به دست نیامده است. منار به صورت مجوف (میان تهی) بوده و پلكانی مارپیچی از ورودی منار كه در قسمت پایین آن قرار دارد، به انتهای منار و به قسمت مؤذن آن منتهی می شود كه روی به قبله دارد. پی و حدود ۵۰ سانتی متر از بنای قسمت تحتانی با سنگ ساخته شده است. بقیه منار از آجر ساخته شده كه در وسط آجرها كله های قوچ گذاشته شده و از نظر فرم به سه دسته تقسیم شده است، قسمت تحتانی و انتهای آن كه كوچك تر از بخش میانی است خالی، ولی قسمت میانی را با شاخ قوچ وحشی آرایش داده اند كه فلسفه وجود منار نیز وجود این تزئینات است و به عنوان یاد بود ساخته شده است. به قولی هدف از آن به احتمال زیاد نمایش قدرت پادشاه بوده كه در یك روز توانسته به قدری قوچ وحشی شكار كند كه از شاخ آنها تمامی سطح خارجی منار را تزئین كرده اند.
از خصوصیات ویژه این بنا نصب شاخ های قوچ وحشی روی بدنه خارجی منار است كه همراه با جمجمه حیوان به عنوان تزئین در منار نصب شده و در آجركاری و فرم آن هیچگونه تزئینات دیگر به كار نرفته است.

كنگره بین المللی شمس تبریزی
در آبانماه سال ۱۳۸۹ خورشیدی اولین كنگرهٔ بین المللی شمس تبریزی با حضور مولوی شناسان و شمس شناسان داخلی و خارجی در خوی و ارومیه برگزار گردید. این مراسم با حضور بیش از ۴۰ بازیگر معروف از خانه سینمای ایران همچون علی نصیریان، پرویز پرستویی، هانیه توسلی، حمید جبلی و... و آوازخانی های شوالیه ایران، شهرام ناظری، و خوانندگان دیگری چون مختاباد، سراج، سالار عقیلی و... و چهره بین المللی موسیقی آذربایجان، عالیم قاسیم اوف كلید خورد.
زندگی شمس
محمد بن علی بن ملك داد تبریزی ملقب به شمس الدین یا شمس تبریزی از صوفیان مشهور است كه در سده هفتم هجری میزیست. سخنان وی را كه در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گرد آوری كرده اند كه به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف شده است.
طبق نوشته ها «هیچ آفریده ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می پیچید».
شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل كرده سپس به سیر و سلوك پرداخت و در نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سله باف و پیر سجاسی، به كسب معرفت پرداخت. از میان كسانی كه شمس تبریزی از آنها تأثیر پذیرفته بود، شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحد الدین كرمانی و محی الدین ابن عربی در مقالات شمس آمده است.
ملاقات با مولوی
شمس تبریزی عاشق سفر بود و عمر را به سیاحت می گذراند، به روایت افلاكی «جماعت مسافران صاحبدل او را پرنده گفتندی جهت طی زمینی كه داشته است.» شمس تبریزی در ۲۶ جمادیالثانی ۶۴۲ به قونیه رسید. با مولوی ملاقات كرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرم خود مولانا را دگرگون كرد. در باب نخستین دیدار شمس با مولوی چنین آورده اند كه مولوی بر لب جوی سرگرم مطالعه بود. شمس به او رسید و پرسید: این چیست؟ مولوی در پاسخ گفت: قیل و قال، تو را با آن چه كار؟ در این لحظه شمس كتاب را گرفت و در جوی انداخت. مولوی بر وی پرخاش كرد. شمس دست خود را در آب فرو برد و كتاب را سالم بیرون آورد. مولوی در حیرت مانده پرسید: این دیگر چیست؟ شمس پاسخ گفت: عشق و حال، تو را با این چه كار؟
تا پیش از دیدار با شمس تبریزی، مولوی از عالمان و فقیهان بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود، و در چهار مدرسه معتبر قونیه تدریس می كرد و اكابر علما در ركابش پیاده می رفتند. با دیدار شمس تبریزی، مولوی دگرگون شد، لباس عوض كرد، درس و وعظ را یكسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. برای مردم قونیه مخصوصا پیروان مولانا تغییر احوال او و رابطه میان او و شمس تبریزی تحمل ناكردنی بود. عوام و خواص به خشم آمدند، مریدان شورید ند و همگان كمر به كین او بستند. شمس تبریزی بعد از شانزده ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ بی خبر قونیه را ترك كرد. اندوه و ملال مولوی را در بر گرفت.
سرانجام نامه ای از شمس تبریزی رسید و معلوم شد او در شام است. مولوی فرزند خود سلطان ولد را با بیست تن از یاران برای باز آوردن او فرستاد. شمس تبریزی در ۶۴۴ با استقبال باشكوه به قونیه بازگشت. محفل مولوی غرق شور و شادی و وجد و سماع شد.
اما شادمانی ها دیری نپایید، باز آتش كینه و تعصب بالا گرفت و رنج ها و آزارها به شمس تبریزی رسید. او با همه علاقه ای كه به مولانا داشت تصمیم به ترك قونیه گرفت. شمس چند بار این سخن را مكرر گفته بود كه این بار بعد از ناپدید شدن به جایی خواهد رفت كه كسی نشانی از او نیابد. به این ترتیب در سال ۶۴۵ شمس تبریزی بی آنكه كسی آگاه شود قونیه را رها كرد و راه سفر در پیش گرفت و هرگز كسی از وی نشانی نیافت.

