مشهور است كه مادر حضرت سجاد، شهربانو دختر یزدگرد، آخرین شاه ساسانی است. این امر از قدیم شهرت داشت، چنانكه به ابوالاسود دوئلی منسوب است كه سرود: «و ان غلاما بین كسری و هاشم/ لاكرم من نیطت علیه التمائم» (پسری كه از بین كسری و هاشم برخاسته، شایستهترین كودكی است كه برایش نظربند بیاویزند) با این حال در سالهای اخیر، درباره این نسبت تردید شده است
مشهور است كه مادر حضرت سجاد، شهربانو دختر یزدگرد، آخرین شاه ساسانی است. این امر از قدیم شهرت داشت، چنانكه به ابوالاسود دوئلی منسوب است كه سرود: «و ان غلاما بین كسری و هاشم/ لاكرم من نیطت علیه التمائم» (پسری كه از بین كسری و هاشم برخاسته، شایستهترین كودكی است كه برایش نظربند بیاویزند) با این حال در سالهای اخیر، درباره این نسبت تردید شده است.
خلاصه این نظرات را استاد مرحوم سیدجعفر شهیدی، در كتاب «زندگانی علی بن الحسین(ع)» (دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵، صفحات ۹ تا ۲۷) آورده كه میگوید داستان شهربانو را باور ندارد، چون قدیمیترین سند در این باره متعلق به سال ۲۹۰ است و بعد روایت «اصول كافی» را نقل میكند كه دختران یزدگرد را در زمان خلیفه عمر به مدینه آوردند، دختر به دیدن عمر چیزی به فارسی گفت، خلیفه عصبانی شد، مولا علی(ع) دخالت كرد و گفت دختران پادشاهان را نمیشود فروخت و از شاهزاده خواست خودش همسری اختیار كند. استاد محتوای این روایت را نقد كرده، دو ایراد تاریخی میگیرد كه اولا فتح خراسان در زمان عثمان بود و در ثانی قتل عمر در سال ۲۳ است و ولادت حضرت سجاد(ع) بنابر مشهور در ۳۸قمری. استاد روایات كتابهای بعدی را كه از وقع داستان در زمان عثمان گفتهاند، ساختهشده برای رفع ایرادها میداند و از نامه منصور دوانیقی در سال ۱۴۵قمری به عنوان سند رد این مطلب یاد میكند. در آن نامه منصور به محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع) كه ادعای امامت داشت، نوشته: «بعد از رسول خدا فاضلتر از علی بن حسین در خاندان شما نزاد و مادر او "اُمّ وَلَد" (كنیز) بود»، استاد شهیدی میگوید «اگر منصور دروغ نوشته بود، محمد سخنش را در دهانش میشكست و بدو پاسخ میداد».
در برابر این نظر، تحقیق دكتر احمد مهدوی دامغانی را داریم كه اثبات میكند مادر امام چهارم(ع) شاهزاده ایرانی است. دكتر مهدوی در رساله «شاهدخت والاتبار شهربانو» (ضمیمه شماره ۱۶ مجله «آینه میراث»، ۱۳۸۸، ۸۴ صفحه) ابتدا نقلهای ۴۷ كتاب كهن (هنمگی قبل از صفویه) درباره این موضوع را آورده و نشان داده كه در ۶منبع مادر امام "امّ ولد"، در یك منبع بانویی جوان (فتاه)، در دو منبع بانویی از سِند (سندیه)، در دو منبع دخترِ «نوشجانشاه» و در ۳۶ منبع دختر یزدگرد قید شده (كه در بعضی همراه با عبارت "امّ ولد" است، بعضی منابع مثل «تاریخ یعقوبی» هم قبل از ۲۹۰ مورد اشاره استاد شهیدی است). دیگر اینكه قبل از محققین معاصر، سه دانشمند شیعه (علامه حلّی، فیض كاشانی و علامه مجلسی) در وقوع ماجرا در زمان عمر شك كرده و آن را اصلاح كردهاند. بعد دكتر مهدوی درباره یزدگرد ساسانی و وقایع زندگی او تحقیق كرده و نشان میدهد كه دو دختر او (شهربانو و مرداوند=مروارید؟) در مرزهای شرقی خراسان (همان سِند) در زمان عثمان اسیر میشوند و خلیفه آنها را به عقد امام حسین(ع) و محمد بن ابیبكر درآورد كه خیلی زود و بعد از تولد فرزندشان درگذشتند. در كتابهای تاریخ، پسرخاله بودن حضرت سجاد(ع) و قاسم بن محمد، متواتر است. یك دختر یزدگرد (اَدرَگ) در زمان خلافت مولا علی(ع) اسیر شد كه داستانش در «وقعه صفین» و «اخبار الطوال» آمده. مولا با این دختر مهربانیها كرد و پسرش عبدالرحمن از راویان حدیث حضرت سجاد(ع) است. پسر یزدگرد، پیروز هم كه سالها مشغول جنگ و گریز با فاتحان مسلمان بود، دختری داشت كه در زمان حجاج اسیر شد و خلیفه اموی، عبدالملكِ مروان با او ازدواج كرد و پسرش، یزید بن عبدالملك هم خلیفه شد. برادرزاده یزدگرد هم سنجان نام داشت كه احتمالا اسم «نوشجان» از اینجا آمده. باقی آشفتگی روایات هم احتمالا از قاطی شدن این چند سرنوشت است. به اضافه اینكه امام حسین(ع) و عبدالله بن عمر هم در زمان خلیفه دوم، با دو دخترعمو ازدواج كرده بودند (حاصل این ازدواج حضرت، علیاكبرِ شهید است). دكتر مهدوی میگوید آن بخش از روایت درگیری شهربانو با خلیفه عمر هم میتواند با ماجرای قتل فیروزانِ ایرانی توسط عبیدالله بن عمر مرتبط باشد. وقتی به او گفتند چرا به جای قاتل خلیفه، بیگناهی را كشته، مدعی برنامهریزی برای این ترور شد. به یاد بیاوریم كه ادعای معاویه، خونخواهی عثمان بود و در همان زمان عبیدالله بن عمر در دربار اموی زندگی میكرد. میماند ماجرای "امّ ولد" كه دكتر مهدوی یادآوری میكند در قدیم این عبارت بار معنایی امروز را نداشته و مثلا ادیب و لغویِ بزرگ، مُبَرّد در كتاب «الكامل» خود از مادر امام چهارم ما(ع) هم با لفظ امّ ولد و هم دختر یزدگردشاه یاد كرده. مبّرد درباره حضرت سجاد(ع) چنین نوشته: «او كسی است كه شایسته نیست هیچ مسلمانی او را نشناسد.»