مهدی بهرامی؛ بلاگر سفره و به ماجراجویی علاقه داره. تا الان كلی ایرانگردی كرده و از استانهای ایران بازدید، مهدی متولد شهریورماه ۱۳۶۹ هست و به عنوان كار آفرین و مدیر محصول فعالیت میكنه. كارشناسی ارشد تجارت الكترونیك و شعارهای جالبی مثل؛ "Travel, Money returns, Time doesn't"، "یا به اندازه آرزوهاتون تلاش كنین، یا به اندازه تلاشهاتون آرزو" و "هر لحظه آماده باشین، فرصتها منتظر نمیمونن" داره. مهدی به كشورهای مختلفی سفر كرده و در سفری كه به هند داشته از «بنارس» دیدن میكنه و روایت جالبی از جای منحصر به فرد داره، پس با ما همراه باشید تا از طریق مهدی بیشتر از بنارس بدونیم.
«بنارس» كه از شهرهای مهم و مراكز دینی، تاریخی و فرهنگی هند محسوب میشه در جنوب شرقی اوتار پرادش هند قرار گرفته. با ۱۵۵۰ كیلومتر مربع وسعت، شهر مقدسی در بین بوداییان به شمار میاد. مهدی با رفتن به این شهر، حس و حالی عجیب رو تجربه میكنه كه تا مدتها تحت تأثیر دیدهها و تجربیاتش بوده. اون درسی كه از حضور در بنارس گرفته رو اینطور توضیح میده: "واراناسی یا همون بِنارس، عجیبترین جایی كه میشد(حداقل تا اینجا) به چشم ببینم، هنوز هم بعد از چندین ماه نمیدونم تونستم هضم كنم اون مقدار تفاوت رو یا نه، درس بزرگ هند برای من این بود، نذار مكان زندگیت تورو به سمت این كه كیستی هدایت كنه، مسیرتو پیدا كن و حتی اگر نیاز بود برای راهی كه در پیش داری مكانت رو عوض كن، این تویی كه باید ببینی چی میخوای و دنیا اونقدر بزرگ هست كه جایی برای خودت بودن توش پیدا كنی. حكایت دیمیتری مویسینكو از واراناسی بهترین چیزیه كه میشه در مورد این شگفتی گفت، در مورد یكی از كثیفترین خودخواستههای دنیا، در مورد مكه هندوها، شهری كه همچنان برای من شهر مردگانه حتی اگر بگن نیست."

مهدی برای توصیف عجیبترین جایی كه دیده، حكایتی از اون فضاها رو نقل میكنه: "شهرهایی در دنیا وجود دارند كه گویی گرد شگفتی بر روی آنها پاشیده شده است. همه آنها، به نظر من، به نحوی در آسیا واقع شدهاند. مادامی كه در این شهرها به سر می برید به سفری ذهنی خواهید رفت؛ این مكانها تمام دانستهها، ارزشها و عاداتی كه بوی غرب میدهد را از ذهنتان پاك میكنند. گویی این مكانها متعلق به سیارهای دیگرند كه در آن همه چیز غیرقابل قبول و غیرعادی و در عین حال خیره كننده است، جایی كه مردمش مثل ما هستند، اما به نظر از كهكشان دیگرند. نمیگویم خوباند یا بد، فقط از جنسی دیگرند. اولین بار در كاتماندو بود كه چنین حسی را تجربه كردم، بار دوم در آنگكور و سومین بار، شهر واراناسی بود كه مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد.
اینجا، مردم برای مردن میآیند. پلههای سنگی، معابد متعدد و مكانهایی مخصوص سوزاندن، ۵ كیلومتر از خط ساحلی را تشكیل میدهند. برای بسیاری واراناسی جایی است برای نشستن به انتظار مرگ كه در برخی موارد ممكن است سالها و حتی دههها طول بكشد. هندوها بر این باورند كه اگر فردی در واراناسی درگذشت و در سواحل رود گنگ سوزانده شد دیگر هیچگاه وارد چرخه زندگی نمیشود و روحش به سعادت میرسد و هرگز به این جهان باز نمیگردد. این شهر با انرژی مرگ و انتظار برای مردن، روح گرفته است. اما هوای اینجا پر از شور و عشق و شادی هم هست. اینجا شهری زنده و پویاست."
