مرتضی كوثری؛ ادبیات فرانسه و برنامهریزی گردشگری خونده، اون عاشق سفر كردنه و الویت اولش در زندگی همین امره و به قول خودش از این انتخاب خوشحاله و با تمام وجودش لذت میبره. مرتضی كولهگردی و هیچهایك میكنه تا به خوبی هزینههای سفرهاش رو پوشش بده و بتونه طولانیتر سفر كنه. اون بعد از بازدیدش از بیرجند تصمیم میگیره به روستای ماخونیك بره كه خیلی در موردش خونده و شنیده بوده، این روستا یكی از روستاهای عجیب ایرانه و به روستای كوتولهها شهرت داره. با ما همراه باشید تا روایت مرتضی رو از دیدن این روستای جالب بدونیم.
مرتضی از نحوهی شكلگیری این روستای عجیب و دیدنی كه فاصلهی كمی با افغانستان داره میگه: "روستایی كه اصالتا افغانان و فقط پنجاه كیلومتر با مرز فاصله داره و به سرزمین شگفتانگیز لیلی پوتهای ایران معروفه. داستان از این قراره كه حدود سیصد سال پیش یه فردی از افغانستان به دلایل نامعلوم همراه طائفه و خونواده خودش به این منطقه مهاجرت میكنه، كمكم روستا در حالی كه كسی از وجودش با خبر بشه گسترش پیدا میكنه."
اون دلیل كوتاه قامتی مردمان این روستا رو اینطور توصیف میكنه: "به خاطر نبود امكانات و مواد غذایی خبری از گوشت نبود و میشه گفت بهترین غذای مردم مخلوط كشك و شلغم و نون بوده، از طرفی دسترسی به اطراف هم خیلی سخت بوده (كه اگه خودتون بیاین متوجه میشین مسیر چقدر طولانی و پر از گردنهس) و خب همه این عوامل دست به دست هم داد تا مردم ماخونیك به دلیل فقر غذایی نتونن به اندازه افراد بالغ و معمولی رشد كنن كه البته وقتی از اهالی روستا علت كوتوله بودنشو سوال میكردم یه سریها میگفتن چون اهالی به خاطر ساخت خونهها مجبور بودن سنگها رو پشتشون بذارن و به اینجا منتقل كنن اینطوری شدن."
مرتضی به تعبیری، از برگشتن قد معمولی اهالی روستا ابراز خوشحالی میكنه و با گشتی در روستا از معماری جالب توجه و دیدنی اون میگه: "البته در حال حاضر خبری از كوتولهها نیست و به خاطر بهداشت و تغذیه و مسائل دیگه خوشبختانه همه قدشون معمولیه. از معماری منحصر به فردش هم نمیشه گذشت، جالبه بدونید خونههاشونم خیلی كوچولوئه و عجیبتر درهای ورودیش بود كه بعضیا به نیم متر میرسید كه دلیلش بیشتر به خاطر آب و هوای سرد منطقه بوده."

اون از تجربهی بازدید روستا با وجود بچههایی كه امكاناتی ندارن و با چهرههایی دوستداشتنی، به سختی میشه لبخندی رو توی صورتشون تشخیص داد میگه: "بازدید این روستا برام خیلی جالب و پر از تجربه بود، به خصوص كه از اول بازدید تقریبا نصف بچههای روستا دورمون جمع شدن و راهنماییمون میكردن و اما نكته غمگینش این بود كه این بچههای بیچاره هیچ امكاناتی نداشتن و خیلیاشون فقط و فقط تقاضای كمك پولی میكردن. بیشترشون حتی یك بار هم به نزدیكترین شهر كه بیرجند میشه نرفته بودن و نبود رفتوآمد باعث شده بود حتی قادر نباشن یه چیز ساده برای فروش درست كنن تا بهونهای بشه كه گردشگرها به طور غیر مستقیم كمك كنن بهشون."
به نظر مرتضی بازدید از روستاهای محروم مهمه، مهمتر از اون یاد دادن هنری به اهالی روستا برای درآمدزاییه و در این باره میگه: "پیشاپیش ازتون تشكر میكنم كه اولا از روستاهای محروم بازدید میكنین دوما سعی میكنین بهشون به جای كمك مستقیم یه هنری یاد بدین كه بتونه تو آیندهی اقتصادیشون نقشی هر چند كوچیك داشته باشه."
