گوبی مغولستان، ثار هند، صحرای غربی مصر. همه قدرتمند، متروك و با ابهت هستند. اولین نگاه به بیابان در میدلت بود. شهری كه از نظر استراتژیك بین صحرا و كوههای اطلس قرار دارد. پس از روزها حضور در شهرهای امپراتوری مراكش، فرار از مدینههای شلوغ و ورود به دنیایی مملو از باغهای زیتون و آسمان صاف احساس شگفت انگیزی است. بعدازظهر در دهكدهای محلی پر از بچههای خجالتی و خانوادههای بربرشان قدم میزنید.توصیف احساس نزدیك شدن به یك بیابان برای كسی كه قبلا آن را ندیده است، دشوار است. شما میتوانید آنچه را كه میبینید توصیف كنید. خشك شدن چشم انداز، قهوهای شدن زمین و ناپدید شدن آرام درختان و درختچهها و نشانههای حیات. قبل از این، ناگهان تپهها ظاهر میشوند. دریایی از امواج طلایی كه به نظر میرسد آغاز و پایانی ندارد. شما میتوانید تصاویر را نشان دهید و كلمات بنویسید اما به تصویر كشیدن احساس آن سختتر است. شاید این یكی از آن چیزهایی باشد، مانند دیدن اقیانوس برای اولین بار، كه باید خودتان آن را تجربه كنید.
گوبی مغولستان، ثار هند، صحرای غربی مصر. همه قدرتمند، متروك و با ابهت هستند. اولین نگاه به بیابان در میدلت بود. شهری كه از نظر استراتژیك بین صحرا و كوههای اطلس قرار دارد. پس از روزها حضور در شهرهای امپراتوری مراكش، فرار از مدینههای شلوغ و ورود به دنیایی مملو از باغهای زیتون و آسمان صاف احساس شگفت انگیزی است. بعدازظهر در دهكدهای محلی پر از بچههای خجالتی و خانوادههای بربرشان قدم میزنید.
كصبای قدیمی، یك قلعه شنی بزرگ و در عین حال فرسوده در انتهای روستا قرار دارند. در عوض، خانوادهها خانههای خود را در میان مزارع سبز و رودخانهای كوچك بازسازی كردهاند.

پس از صرف صبحانه سنتی در پنكیك، با خوردن پنیرهای محلی، عسل و البته یك قوری چای نعنای شیرین، حركت به سمت تپههای شنی را آغاز كنید. اولین ایستگاه یك مغازه چای فروشی برهوت كنار جاده است. جایی كه كودكان در جاده غبارآلود روستای خود ژست میگیرند و ماشینها جلوتر میروند و در دیواره سنگی ناپدید میشوند كه در نهایت به كوههای اطلس تبدیل میشود. در این زمان از سال، گرما قابل كنترل است، اما آسمان آبی روشن ثابت است كه بی پایان بالای جاده به نظر میرسد.
در واقع، بیابان محل كنترل است و هیچ نمونهای از آن بیشتر از اینجا در بزرگترین صحرای جهان وجود ندارد. محل تنهایی و گرمای شدید. با این حال، محل موسیقی، داستانها، فرهنگها و سنتها نیز هست. در حالی كه یك سفر كوتاه ممكن است مناظر گسترده و آسمان بزرگ را نشان دهد، این افراد هستند كه این مكان را به خانه میرسانند كه تنها كسانی هستند كه می توانند صحرا را درك كنند.
به اردوگاه كه میرسید یك گروه از چادرهایی كه در اطراف فضاهای جمعی قرار دارند وجود دارد. در آنجا از شما با چای پذیرایی میكنند. در غروب خورشید ستارهها بیرون میآیند و پس از صرف شام، موسیقی در كنار یك آتش گرم و دراز كشیدن زیر یك پتوی نرم و دیدن ستارههای چشمك زن شما را به خواب فرو میبرد. اما در اواسط شب با سكوت بینظیر بیدار خواهید شد.
عشایر كه میدانند كه هر یك از ستارهها در راه شیری چیست؟ افرادی كه میدانند كدام راه را برای دعا در طلوع آفتاب و راهی برای راه رفتن شترها به تمدن و سیگنال تلفن انتخاب كنند. این برخورد كوتاه ما با این افراد بود كه ساحرا را خیلی بیشتر از هر صحرای كه قبلا دیده بود، ساخته بود. در حال حاضر، من میتوانم تلاش كنم كه این احساس را از طریق عكسها و ملودی تحسین كنم.