پرستشگاه بُتِگوران یا معبد هندوها یكی از آثار تاریخی شهر بندرعباس است كه در مركز شهر در خیابان امام خمینی، روبروی بازار روز قرار دارد. ساختمان این معبد، در سال ۱۲۱۰ (قمری) در زمان حكومت محمدحسنخان سعدالملك حاكم وقت بندرعباس، از محل جمعآوری هدایای هندوها، توسط تجار هندی ساخته شدهاست. طرح این بنا از معماری پرستشگاههای هندی متأثر است.
بت گوران كجاست:
پرستشگاه بَتگوران یا نیایشگاه هندوها یكی از ساختمانهای تاریخی بسیار زیبا و منحصر بفرد شهر بندرعباس است. این ساختمان در خیابان امام خمینی، روبروی بازار روز قرار دارد. ساختمان این نیایشگاه، در روزگار قاجار و در سال ۱۲۱۰ قمری و در روزگار فرمانروائی محمد حسن خان سعدالملك فرمانروای محلی بندرعباس، با پول و هدایای هندوهای كارگر در جزیره قشم، هرمز و بندرعباس و بازرگانان هندی ساخته شدهاست.
اساس ساختمان این معبد عبارت است از یك اتاق چهارگوش میانی كه بر روی آن گنبدی قرار گرفتهاست. سبك معماری این گنبد را مقرنسهای پیرامونی آن نه تنها از دیگر گنبدهای موجود در سواحل خلیج فارس، بلكه از گنبدهای سراسر ایران متفاوت میسازد. طرح این بنا كاملاً از معماری معابد هندی متأثر است.
ساختمان اتاق معبد و محراب در قسمت شمال معبد واقع شده و دور اتاق معبد نیز از طاقچه و قابهای كور ساخته شدهاست و دورتا دور اتاق معبد نیز ۴ راهرو وجود دارد كه در گذشته زوار به دور آن زیارت میكردند. داخل راهروها حجرههای كوچكی است كه برای طلبههای مكتب برهمنی در نظر گرفته شده و داخل برخی از اتاقها نقاشیهای مذهبی دیده میشود كه یكی از مهمترین آنها خدای فلوت زن به نام كریشنا است.

این نیایشگاه هر چند برای نیازهای هندوهای مقیم شهر بندرعباس ساخته شد اما میتوان گفت كه یكی از ساختمانهای مهم ارتباط فرهنگی و هنری میان ایران و هند نیز بوده و هست. پیروان مكتب برهمنی یعنی كسانی كه به خدایان برهما، ویشنو و تسیوا باور دارند جمع بزرگی از ملت هندوستان را تشكیل میدهند. چنین پیداست كه سبك معماری این نیایشگاه بر پایه باورمندی از خدایان ویشنو و شیوا پرستان شمال هندوستان بودهاست. "سه فرقه مهم میان هندوها عبارتند از: ویشنوان (پرستندگان ویشنو)، شیوان: (پرستندگان شیوا) و شاكتیان (پرستندگان الههٔ استوپاهای بودائی در محراب معبد و در تزئینات این معبد (بندرعباس) دیده میشود.
ساختمان اتاق معبد و محراب در قسمت شمال هند واقع شده و دور اتاق معبد نیز از طاقچه و قابهای كور ساخته شدهاست و دورتا دور اتاق معبد نیز ۴ راهرو وجود دارد كه در گذشته زوار به دور آن زیارت میكردند.
داخل راهروها حجرههای كوچكی است كه برای طلبههای مكتب برهمنی در نظر گرفته شده و داخل برخی از اتاقها نقاشیهای مذهبی دیده میشود كه یكی از مهمترین آنها خدای فلوت زن به نام كریشنا است.
از داخل راهرو غربی راه پلههای مارپیچی وجود دارد كه به سمت بالا است و به بام معبد منتهی میشود كه ساق معبد است و با جرزهای پس رونده كه الهام از معماری ایرانی است تشكیل شدهاست كه ۴ نورگیر در ۴ طرف این فضای چند ضلعی روی جرزها و جود دارد و گنبد عظیمی با لایههای ذوزنقهای و تزئینات آیین هندویی دیده میشود. همچنین اطراف و در ۴ طرف گنبد حدود ۷۲ برجك مخصوص هندویی وجود دارد كه در وسط گنبد میله بزرگی قرار گرفته كه در حقیقت محور زمین و آسمان را نشان میدهد.
در قسمت ضلع شرقی گنبد نیز تالار بزرگی وجود دارد كه تالار اجتماعات بوده و در این تالار نقاشیهای مختلفی به چشم میخورد كه هر كدام از آنها بیانگر فلسفه خاصی از اعتقادات مختلف مردم هند است. معبد هندوها ۱۱۶ سال پیشساخته شد و یكی از نقطههای مهم ارتباط فرهنگی و هنری بین ایران و هند است كه باید حفظ شود و متأسفانه به علت عدم توجه گذشتگان غالب نقاشیهای آن از بین رفته و بنا هم به علت مصالح ساخت موجود و تغییرات آب و هوایی با وجود مرمتهای پی در پی هنوز آثار ویرانی در آن به چشم میخورد.
چگونگی ساخت معبد بتگوران:
این معبد برای نیازهای هندوهای مقیم شهر بندرعباس كه از سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴ هـ / ش سكونت داشته و به كارهای تجاری میپرداختند ساخته شد كه یكی از نقطههای مهم ارتباط فرهنگی و هنری میان ایران و هند است. هندوها پیروان مكتب برهمنی (كسانی كه به خدایان برهما، ویشنو و تسیوا معتقدند) هستند و این معبد بنابر تحقیقات به عمل آمده متعلق به خدایان ویشنو است. در هند اغلب معابد برهمنی، سنگی است، معبد هندوها در بندرعباس طبق موقعیت جغرافیایی در زمان ساخت از لاشه سنگ، ملات گل و ساروج، سنگهای مرجانی خاك و گچهای ضخیم ماده و گچ لویی استفاده شدهاست.
بت گوران جز آنچه از تاریخ حضور هندوها برای گفتن دارد، روزگاری خانه كودكی و جوانی ابراهیم منصفی، شاعر و آوازهخوان شناختهشده هرمزگانی بود. معبد، نهنگِ تنهای دور مانده از دریاست و آوازی شبیه این ترانه منصفی در گلو دارد: «مَوا برم تنها بَشُم/ تنها فقط با سایَه خو/ ساعت تلخ رفتِنِن/ مه خوب اَفهمُم غایَه خو»*

بَت گوران، نهنگِ تنهای بندر:
«بت گوران»، پرستشگاه هندوها، بُغ كرده در گرمای بازار روز بندرعباس. سالها پس از بازگشت هندوها، تصویر بازمانده خدای «كریشنا» رنگ باخته، گچهای دیوارها ریخته و طرح ساعتی كه عقربههایش همیشه روی وقت نیایش تنظیم بود، به سفیدی میزند.
«معبد هندوها»، بازمانده ٨٧ ساله، نهنگ تنهای بندر است. در گوشهای از خیابان، پاساژهای شلوغ و ساختمانهای بلند دورهاش كردهاند و جز اندك گردشگرانی كه به هوس خوردن غذای محلی از حیاطش میگذرند، میهمان چندانی ندارد. معدود تندیسها در سكوت معبدی كه اكنون فقط گنبد و چند نقاشی دیواریاش اصالت گذشته را دارند، بست نشستهاند.
اكنون ٨٧سال بعد از آنكه بازار هندوها در بندرعباس از رونق افتاد، نقاشیهای روی دیوار كمرنگ شده و تغییر رنگ داده و گچها ریخته. پونزها توی دیوارها فرو رفتهاند و اتاقهای سمت شرقی در محاصره نیروهای یگان حفاظت میراثفرهنگی است؛ صورت معبد، صورت سالهای پیشش نیست.
گمشده در شلوغی پاساژها
معبد هندوها چندین و چند ویترین دارد كه با گردنبندها و دستبندهای هندی، مجسمههای ساختهشده از عاج فیل و ظرف و ظروف پر شده است؛ هیچكدام آنها تاریخی نیستند. مامور یگان حفاظتی كه در معبد نگهبانی میدهد، امیدی به رسیدگی به بنا ندارد.
«این سیتی سنتری كه اینجا رفت بالا چه بود؟ آن پاساژ ستاره جنوب چطور توی آسمان سبز شد؟ چرا كسی جلوشان قد علم نكرد؟ همه فقط تماشا كردند كه معبد وسط این همه شلوغی گم بشود.» بازمانده تنها، در محاصره ساختمانهای كوتاه و بلند است و گمشده میان بازار روز بندرعباس، رستورانها و آبمیوه فروشیها.
اما چطور درحالیكه میشود در بنایی كه تاریخ بلندی از حضور هندوها در ایران دارد و روزگاری خانه ابراهیم منصفی، هنرمند سرشناس هرمزگان بوده، تنها به فروش صنایعدستی بسنده كرد؟ اینها مگر بهخودیخود جاذبهای برای كشاندن گردشگران به بندرعباس و بت گوران نیست؟ یا مگر نمیتوان مركزی جداگانه بهعنوان خانه صنایعدستی بندرعباس به پا كرد؟ مدیركل میراث هرمزگان اینطور بیان میكند: «مشتركات زیادی بین فرهنگ بومی مردم بندرعباس و فرهنگ هند وجود دارد و این در صنایعدستی هم پیداست.»
یادی از «رامی» در معبد
«وقتی پدر و مادر ابراهیم منصفی از هم جدا شدند، او پیش پدربزرگش رفت كه نگهبان معبد هندوها بود. ابراهیم، تا ١٨ سالگی آنجا بود و البته در رفتوآمد به بستك و میناب، محل زندگی پدر و مادرش. سند محكم دراینباره عكسهایی بازمانده از حضور منصفی در معبد است. اصلا حضور در معبد باعث شد او تحتتاثیر مكتب هندوها نام «رامی» را بر خود بگذارد.»ابراهیم منصف هیچ وقت نمیخواسته آدم معروفی باشد. در اتاقش میخوانده و ضبط میكرده، ولی الان همه او را میشناسند.
«میخوام برم تنها بشم/ تنها فقط با سایهام/ ساعت تلخ رفتنه/ من زمان رفتنم را خوب میدانم»/ بخشی از ترانه «نهنگ» ابراهیم منصفی