پدیده های طبیعی همیشه بهانه های خوبی برای دور هم نشینی و رسم و رسوم محلی بوده اند. بهانه هایی كه اگرچه بیشتر با بهار و تابستان گره خورده اند اما در این میان پاییز و زمستان هم سهم خودشان را در شاد كردن مردم داشته اند.
اهالی خمین در روزهای سرد پاییز و زمستان یك رسم جالب و متفاوت دارند. بعد از آمدن نخستین برف در برخی محلهها و روستاهای شهرستان خمین رسم بوده با لطایفالحیل و با روشهای تازهای كه شكبرانگیز نباشد كمی برف برای اقوام و آشنایان بفرستند.

برای مثال، برف را در بستهای میپیچیدند و در ظرف غذا میگذاشتند و به پسربچهای كه برنده آن بود، رموز اغفال طرف و گریختن بموقع را گوشزد میكردند. پسر اگر زرنگ بود با چهرهای حق به جانب سلام میكرد و میگفت: مادرم آش پخته، یاد شما بودیم، آنگاه ظرف را میداد و میگفت: بیزحمت ظرفش را خالی كنید.
اگر صاحبخانه ظرف را میگرفت، پسر پا به فرار میگذاشت و میگفت: باختید. صاحبخانه داد میزد بگیرش. اگر پسر را میگرفتند، صورت او را با دود یا زغال سیاه و او را رها میكردند. به هر حال بازنده باید یك آش رشته به فرستنده برف سور بدهد

این رسم همچنان معمول است و بویژه در روستای امامزاده یوجان خمین هنوز بین اهالی تازگی دارد. به باور كارشناسان مردمشناسی در پس انجام این رسم قدیمی، جهان بینی و فلسفه خاصی را در خود نهفته دارد.
بعضی این آیین را نماد بركت میدانند. انجام این آیین قدیمی بشارت و مژدگانی دادن به مردمی است كه اقتصاد آنان بشدت به بارش نزولات جوی وابسته بود و از راه كشاورزی، دامپروری و باغداری امرار معاش میكردند.
توجه به دگرگونی در فصول از دیرباز در تقویم و جشنهای ایرانیان باستان مورد توجه بوده، وابستگی زندگی گذشتگان ما به آب آنقدر ارزشمند بوده كه با بارش نخستین برف پاییزی مقداری ازآن را در ظرف ارزشمند قرار داده و برای اقوام هدیه میبردند. سنت برفی كردن تنها سرگرمی برای پدران و اجداد ما نبوده، بلكه میتوان آن را نوعی احترام به آب قلمداد كرد.
انجوی شیرازی در كتاب زمستان كه توسط نشر امیركبیر منتشر شده، روایت این رسم قدیمی را اینطور می نویسد:
«در استان مركزی همین كه برف اوّل بر روی زمین نشست، زنان آبادی كمی برف را در دستمالی محكم می بندند و به پسركهای هفت تا چهارده ساله می دهند و سفارشهای لازم را به آنان می كنند.

پسرك باید بسته را به منزل آشنا یا خویشی كه گفته اند ببرد و به كدبانوی خانه بدهد و در موقع باز كردن گره آن، فوری فرار كند، زیرا به مجرّد این كه گره باز شد و كدبانو دید كه توی بسته برف است، فوری پسرك را دنبال می كند. اگر پسرك را گرفت صورت او را با ته دیگ یا سرمه سیاه می كند. امّا اگر پسرك توانست بگریزد و موفّق به فرار شد، گیرنده برف باخته است. آنگاه فوری تهیه آش را می بیند و به خانه فرستنده برف رفته پس از اظهار تشكّر می گوید: «كارهایتان را كه كردید بیایید خانه ما آش بخورید!» امّا اگر پسرك گیر افتاد با صورت سیاه به خانه برمی گردد، آن وقت كسی كه برف را فرستاده فوری تدارك آش را می بیند.»