قیز قالاسی (قلعه دختر میانه ) در ۲ كیلومتری شمال پل دختر (۱۸ كیلومتری جنوب میانه) واقع شده است و یكی از آثار تاریخی مهم میانه به شمار می رود . این قلعه بر روی صخره بزرگ و قلل تیز، در بالای كوههای قافلانكوه واقع شدهاست. شكل عمومی آن كثیرالاضلاع غیرمنتظمی است كه درههای عمیق و قلههای تیز قافلانكوه را زیر پوشش خود قرار دادهاست. این بنا با آجر و سنگ ساخته شده و بلندی دیوار (باروی قلعه) اطراف آن به ۴ متر میرسد. این قلعه دارای یك دروازه و یك راه خروجی به ارتفاع سه متر میباشد كه راه خروجی آن بیشتر به راه فرار شباهت دارد و به تخته سنگها و پرتگاههای خطرناك منتهی میگردد. قلعه دختر، ۱۶ یا ۲۴ برج دیدهبانی مخروبه دارد كه ۸ برج آن بر رودخانه قزل اوزن مشرف است.
در میان قلعه، دو منبع آب به ابعاد ۱۵*۱۰ متر و ارتفاع ۱۰ متر وجود دارد كه آب آن به وسیله برف و باران تامین میشدهاست. دو ضلع قلعه از صخرههای طبیعی و یك ضلع آن از سنگهای تراشیده شده تشكیل یافتهاست. علاوه بر آن چاههای زیادی نیز در قسمتهای مختلف قلعه وجود داشته كه در مواقع حساس از آب آنها استفاده میشدهاست. در زمان حكومت شاه عباس صفوی، این قلعه محل تجمع و استراحت راهزنان و اشرار بوده كه باعث ناامنی منطقه بودند. به دستور وی دیوارهای قلعه تخریب شده. برخی تاریخ بنای قلعه و پل را نزدیك به هم (قرن ششم) ذكر میكنند ولی برخی دیگر از مورخان، ساختمان قلعه را به یكی از پادشاهان ساسانی (اردشیر دراز دست) نسبت میدهند.

تاریخچه قلعه دختر
بعضی از مورخین ساختمان بنا را به اردشیر درازدست (پسرخشایارشاه هخامنشی) نسبت میدهند. درحالی كه در تابلویی كه اخیراً از طرف سازمان میراث فرهنگی در ابتدای ورودی نصب شده، تاریخ بنای قلعه، قرن هفتم هجری، نوشته شده است . ولی با توجه به پایههای ساخت قلعه و مصالح به كار برده شده تخمین به اوایل دوره ساسانیان نیز زده میشود.
به علت سرقت یا از بین رفتن كتبیه قلعه كه در سردر ورودی اصلی قلعه نصب بوده و هنوز هم جای آن پیداست. تاریخ دقیق آن مشخص نیست و در این رابطه افسانههای پیرامون قلعه و پل دختر، كه احتمالاً این نوع نگرش ریشه در فرهنگ مردم این خطه از میهنمان دارد، حقیقت و واقعیت تاریخی آن را پوشش داده است.
دستور تخریب قلعه را شاه عباس صادر كرده است به دلیل اینكه پناهگاه سارقین قطاع الطریقی بود كه بر این كوهستانها استیلا داشتند. باستانشناسان بزرگی در قرنهای گذشته از میانه عبور كردهاند و این قلعه را ستودهاند و از اقدام شاهعباس در تخریب قلعه گله كردهاند. این قلعه از وسایل ایمنی و آب انبار برخوردار است و در آن كلیه تدابیر لازم برای زندگی طولانی در داخل این آن فراهم بوده است. چشم انداز زیبای این قلعه، مناظر چشم نوازی را به وجود آورده است.

معماری بنا
با توجه به آثار بهجامانده، ظاهراً قلعه در سه طبقه ساخته شده كه در اثر گذشت زمان و خرابیهای به بار آمده، سقفهای چوبی كه هنوز هم آثار و سوراخهای تعبیه چوب در دیوارهای قلعه، بخصوص در قسمت كناری ورودی اصلی بهطور مشخص دیده میشود، به داخل قلعه فروریخته است.
این قلعه به شكل كثیرالاضلاع غیر منظم از سه قسمت تشكیل میشود:
الف: دیوار بیرونی كه قطورتر از دیگر قسمتها بوده، بهوسیله ۲۴ برج دیدبانی از قلعه پاسداری میشد. ۸ برج آن بر رودخانه قزلاوزن مشرف است.
ب: دیوار داخلی كه این دیوار حافظ قسمت اصلی قلعه یا قلب قلعه بوده.
ج: قسمت داخلی قلعه كه محل فرماندهی دژ محسوب میشود.
این قلعه دارای دو ورودی ۳ متری است كه ورودی پایینی اصلی بوده و در بالای سر در این ورودی كتیبهای روی سنگ نوشته داشته كه فعلاً اثری از آن باقی نمانده است. ورودی دیگری نیز در بالای قلعه وجود دارد كه بیشتر شبیه به یك راه فرار در مواقع اضطراری بوده است. باروی این قلعه ۱۴ متر است و ۱۶ یا ۲۴ برج دیدهبانی مخروبه دارد كه ۸ برج آن بر رودخانه قزلاوزن مشرف است. از وضع ساختمان و مصالح ، ساخت این بنا را به دوره یا زمان ساختمان پل دختر نسبت میدهند.
در میان قلعه دو منبع آب وجود دارد كه آب مورد نیاز ساكنان قلعه را تأمین میكرده است. این منبعهای آب بمانند آبگیر یا سد ساخته شده است. آبگیر بزرگ به ابعاد ۱۰ در ۱۵ متر به ارتفاع ۱۰ متر است كه آب آن بهوسیله برف و باران تأمین میشده است. دو ضلع آبگیر از صخرههای طبیعی و یك ضلع آن از سنگهای تراشیده شده تشكیل یافته است. علاوه بر آن چاههای زیادی نیز در قسمتهای مختلف قلعه وجود داشته كه در مواقع ضروری از آب آنها استفاده میشده است.

دیوارهی جلویی آبگیر بزرگ، به ضخامت حدود یك و نیم متر از سنگ و ملات ساروج ساخته شده و قسمت بیرونی آن همانند ورودی اصلی قلعه با سنگهای صاف و تراشیده شده، نما داده شده است، بهطوری كه این دیواره علیرغم معماری حیرتانگیز با قوسهای قسمت بیرونی كه كاملاً یكدست و دقیق هستند، در ارتفاع حدود ۱۵ متری از سطح دره قرارداد. با عنایت به گنجایش و ظرفیت این آبگیر بزرگ كه در احاطه بلندیهای كوه واقع شده و تا حدودی از تابش دراز مدت خورشید و گرمای آن در طول روز در امان بوده، چنین برمیآید كه تأمین بخش عمده آب مایحتاج ساكنین قلعه، از این آبگیر بوده است.
افسانه قلعه دختر میانه
درباره وجه تسمیه قلعه دختر میانه روایات و داستانهای مختلفی نقل شده كه به چند نمونه از آن ها اشاره می نماییم
در سیاحتنامه شارون چنین نقل شده است:
قلعه دختر كه اردشیر آن را بنا نموده در قله كوهستان قلعه مخروبهای است كه ایرانیان آن را قلعه دختر مینامند و حكایت میكنند كه اردشیر این دژ را برای بازداشت شاهزاده خانم اصیل و عالی تباری بنا كرده است.

داستانی دیگری نیز در میان مردمام محلی است:
شاهزاده خانمی زیبا كه از بشر متنفر و گریزان بود به حالت انزوا و برای كنارهگیری از مردم فرار كرده و در این كوهستان خالی از سكنه به ساختن قلعه پرداخت. پس از برپا ساختن این كاخ بلند كه همانند آشیانهی عقاب بود راه وصول به آن را خراب كرد و به طوری كه هیچیك از پهلوانان معروف و دلاوران مشهور حتی رستم دستان هم به آن دست نیافت.از قضا روزی چوپانی كه جوانی خوش سیما بود، گوسفندان خود را در پای كوه به چرا سر داد و خود به مشاهده قلعه پرداخت ناگاه دوشیزه زیبایی را دید كه در بالای بام قلعه میخرامد و به مناظر اطراف مینگرد.
چوپان از دیدن او مبهوت و از خود بیخود گردید و تلاش كرد كه به كاخ نزدیكتر شود ولی راه عبور را مسدود دید بنابراین بیاختیار متوسل به نی خود گردید و به نواختن آهنگهای جانسوز و غمانگیز مشغول شد. خلاصه چوپان جوان و عاشق دلباخته همهروزه به دامنه كوه میآمد و به نواختن نی و نالههای جانسوز میپرداخت.
شاهزاده خانم سنگ دل چون همه روزه نالههای این جوان را میشنید رفتهرفته حس ترحمی در قلبش پدیدار گشت و از آواز نی چوپان خوشش میآمد و همه روزه در بالای بام خود را پنهان كرده به نالههای او گوش میداد تا اینكه فصل بارندگی فرا رسید و آب رودخانه طغیان كرد و چوپان نتوانست بار دیگر به دامنه كوه آید .بنابراین شاهزاده خانم فرمان داد تا پلی بر روی رودخانه بسازند تا چوپان بتواند به قلعه نزدیك شود به همین مناسبت پل ساخته شده، به پل دختر موسوم شده است.
برخی معتقدند كه قلعه دختر به یكی از سرداران معروف بابك خرم دین بنام ساسان متعلق بود و روزگاری بنام قلعه ساسان معروف بوده است.
روایت دیگری نیز وجود دارد:
بازرگانی برای در امان ماندن دختر خود از دست مغولان برای دختر خود در این منطقه قلعه میسازد . ولی به مرور زمان و حسن روابط و پس از مرگ بازرگان دختر وی برای توسعه تجارت بازرگانان آذربایجان با دیگر كشورها این پل (پل دختر) را میسازد.

عقیده باستان شناسان
در تاریخ ایران، دختر یا زنی كه اقدام به ساختن ابنیهای از اكناف ایران نموده باشد نداریم. بهجز یك مورد (تعمیر پل دختر میانه، توسط شاه بیگم دختر محمد بیگ موصل). باستان شناسان معتقدند كه این قلعه هم مثل قلعه دخترهای دیگر پرستشگاه ایزد بانوی ناهید یا آناهیتا فرشته موكل آب بوده است. این پرستشگاهها را در بلندیها میساختند و حاكمان و بازرگانان و كشاورزان هرسال با هدایای نفیس به این پرستشگاهها میرفتند. نعمت و فراوانی آب و باران تنها كسی بوده كه در اقتصاد و نبرد پشتیبان این مرز و بوم بوده است. همچنین این قلعهها بیشتر در كنار رودخانههای عظیم و دریاها ساخته میشده است.

این دختر كیست ؟
مشخصات ابنیه دختر در سه خط خلاصه میشود:
همه بر بلندیها و نقاط صعب العبور قرار دارند.
اغلب مشخصات بنای مربوط به قبل از اسلام و خصوصا عهد ساسانی را دارا می باشند.
قلعهها موقعیت دفاعی معتبر دارند.
در ایران قدیم احترام به عناصر اربعه (خاك، هوا، آتشوآب) از اصول دیانتی ایرانیان بوده و حتی ایزدانی اختصاص و مو كل بر این عناصر قرارداد بودند كه یكی از آنها فرشته موكل آب است. از دوران قدیم، در سرزمین پهناور و كم آب ایران، آب باران ارزش خاصی داشته و طبعاً فرشته موكل آب نیز از سایر فرشتگان برتر و ارجمندتر بوده است . عجب نیست كه اگر در اوستا بخش بزرگی را به نام (آبان یشت) مییابیم و از ناهید (موكل آب) سخنها میشنویم و ناهید زنی است جوان و خوشاندام و بلندبالا و برومند و زیبا.
پرستش این ناهید در كجا صورت میگرفته؟ مسلماً در معابد بزرگ ایرانیان كه اغلب بر بلندی ساخته شده است.

قلعه دختر میانه و تاریخ نویسان
مادام دیولافوآ كه درسال ۱۸۸۱ میلادی كه از راه تركیه و قفقاز به اتفاق شوهرش كه دانشمند و باستانشناس معروفی بود، به ایران آمده بود، به مطالعه درباره آثار تاریخی قدیمی پرداخته و درباره قلعه دختر مینویسد:
این قلعه مدتها پناهگاه اشرار بود، شاه عباس كبیر برای رفع مشكل دیوارهای بلند قلعه را خراب كرد.
وقتی شارون در سال ۱۰۸۳ هجری، ۱۶۷۲ میلادی از اینجا عبور كرده قلعه را خراب دیده ومی نویسد:
اعتاب ساكنین این قلعه را در ایالت عراق عجم بسر میبردند و از شغل شریف آباء و اجداد خود دست كشیده و به كشت و زرع مشغول شدهاند . پر واضح است كه اگر این اشرار و آدمكشها جانشینانی پیدا نمیكردند ایران بسیار امنتر و رو به ترقی میرفت ولی افسوس كه دست آنها به كلی قطع نشده است. بیجهت نبود كنسول (قونسول) تبریز به ما توصیه میكرد كه در موقع عبور از قافلانكوه مواظب خود باشید و احتیاط را از دست ندهید زیرا كه در طی دو سال اخیر یك افسر انگلیسی و سه چاپار دولتی و چند نفر از تجار درمیان پل میانه و پلدختر به قتل رسیدهاند.
بنا بر تحقیقات بانو بویس و آقای باستانی پاریزی ، قلعهها و پلهایی كه كلمه دختر را در اسم خود جای دادهاند ؛ مثل پل دختر ، چهل دختر ؛قیز قلعه و….با مجمع خدایان زرتشی ارتباط مستقیم دارد.

استاد باستانی پاریزی در كتاب خاتون هفت قلعه در خصوص كاربرد قلعه دخترهای ایران چنین آورده است:
ابنیه دختر همه بر بلندیها و نقاط صعبالعبور قرار دارند، اغلب بناها مربوط به قبل از اسلام و خصوصاً عهد ساسانی را دارا میباشند . بیشتر جنبه تقدس و عبادی دارند، قلاع دفاعی معتبری بوده و چرا معابد ناهید اغلب بر فراز كوهها بوده است؟ مگر نه این است كه آناهیتا در بلندترین طبقه آسمان آرام دارد و از فلك ستارگان یا از بلندی قله كوه به سوی نشیب بشتابد؟ اصولاً ایرانیان قدیم اغلب معابد خود را بر فراز بلندیها بنا مینمودهاند و در آنجا به نیایش مهر و ناهید میپرداختهاند. تا از آلودگی و همچنین حمله دشمن باشد، باید گفت كه معابد ناهید در ازمنه قدیم از غنیترین و پر كالاترین معابد روی زمین بوده است . وقفیات منقول و غیر منقول آن، آنقدر بوده كه مسلماً بایستی در محل و قلعهای كه امن و امان باشد، قرار داده شود.
ایرانیان قدیم، معابد خود را بیشتر در قلههای كوههای بلند ساخته بودند و ستایش ایزدان در همین معابد انجام میشده است. معابدی كه بیشتر آنان بر بلندیها و نقاط صعبالعبور قرار داشته و از جنبه تقدس و عبادتی برخوردار بودهاند. ضمن آنكه این بناها با توجّه به موقعیت طبیعی دژهای دفاعی معتبری در برابر یورش دشمنان و قتل و غارتگری آنان بوده است. ستایش و یا پرستش ناهید (آناهیتا)، خدای آب و آبادانی و حاصل خیزی و تولید نیز معمولاً در همین معابد بزرگ كه اغلب بر بلندیها ساخته میشده، انجام میگرفته است.