محمد حسن بهتونی به سال ۱۳۰۵ در تبریز متولد شد. او نه دانشگاهی رفته و نه دوره خاص هنری را گذرانده است. اما نسیم هنر، در درون او طوفانی به پا كرده و چونان فولادی آبدیده از او استادی متبحّر و تمام عیار در عرصه هنرهای تجسمی و پیكرتراشی ساخته است.او با سبك خاصی در هنرش با الهام از طبیعت زنده و محیط اطراف میوه ها، خوراكی ها و حتی اشیاء را نه بر روی بوم نقاشی، كه در شكل سه بعدی و ملموس و شبیه به واقعیت، ساخته و پرداخته كرده و حس تشخیص و تعقّل هر بیننده را به اشتباه وا می دارد.او به فكر ساخت موزه خوراكی های استاد بهتونی رسید .
به گفته استاد، ساخت هر یك از این آثار، بسته به كوچكی و بزرگی، ظرافت و رنگ آن، ۵ تا ۱۵ روز زمان برده است. اما او با حوصله و پشتكار،در خلق آنها همت گمارده تا آنجا كه بعید است تماشاگری، بعد از دیدن نمایشگاه آثار او آب لب و لوچه اش از دیدن آلوچه ، هندوانه و كباب سلطانی جاری نشود!
از دلمه برگ انگور گرفته تا «بورانی بادمجان» از خورشت فسنجان تا دیزی و آبگوشت و مهمتر از همه كوفته تبریزی كه اكنون شهرتی جهانی به خود گرفته.

امروزه دیگر از ۱۵ نوع كوفته معروف تبریزی در سفره زنان و بانوان جوان نمی توان اثری یافت. چرا كه زحمت تهیه آنها از حوصله جوانان امروزی خارج است و بیشتر زنان كدبانو و پا به سن گذاشته، این زحمت را به جان می خرند. اما آشپز كار كشته و ماهر ما همه را در این مطبخ خانه كوچك تهیه كرده و برای آیندگان به یادگار گذاشته است .
انواع سوپ و آش رشته، شله زرد و چلو كباب بختیاری، با دو سیخ گوجه نیم سوخته پخته شده بر روی ذغال، و در نهایت غذاهای امروزی نظیر پیتزا، ماكارونی و ژله و انواع مرباها.

استاد بهتونی خود می گوید: “شما ممكن است اینجا یك بشقاب برنج دم كرده را مشاهده كنید و خیال كنید كه حتماً این دانه های برنج یك جا و در یك مرحله ساخته شده است. امّا این گونه نیست. چرا كه این برنج ها به صورت تك به تك و دانه به دانه و با دست ساخته شده و اندازه واقعی نیز در ساخت آنها رعایت شده است. كیفیت و شكل كباب های ۵۰۰ ساله مربوط به دوره نادرشاه افشار و شاه اسماعیل صفوی را هم از متون ادبی و كتب تاریخی استخراج كرده و ساخته ام.
«كباب» كه غذای مورد علاقه و معروف ما ایرانی هاست انواع مختلفی دارد كه همه را اینجا از گچ و سیمان به تصویر كشیده ام. از تاوا كبابی و دونر كبابی گرفته تا بناب كباب و تاس كباب!

بی جهت، دست در جیب تان نكنید! به خودتان زحمت ندهید. اینجا چیزی برای فروش وجود ندارد. این را می شود از تابلویی كه بر روی آن نوشته شده «غیر قابل فروش» می شود فهمید. استاد می توانست با فروش آثار خود، به ثروتی كلان دست یابد. اما مناعت طبع و عشق و علاقه به كارهای هنری و سرزمین آذربایجان مانع از آن شد كه او وارد این حوزه شود. كما اینكه پیشنهادات اغوا كننده و كلانی نیز برای آثار او وجود داشته است. اما او دست رد به سینه همه زده است. حفظ اصالت كارهای هنری و شأن و جایگاه واقعی این آثار را نباید به بهایی اندك و ثمنی بُخس و زودگذر فروخت. هزینه های زندگی او تنها از راه فروش بلیط به بازدید كنندگان تامین شده است. او به این درآمد اندك قناعت كرده ولی حاضر نشده است ساحت بی پیرایه هنر را به حراج بگذارد.
چرا نمایشگاه خود را در سایر شهرها و كشورها برگزار نمی كنید؟! این سوالی است كه از استاد می پرسیم. و او مهربانانه جواب می دهد:” برگزاری نمایشگاه در سایر شهرها و كشورها، برای چنین مجموعه های حساسی مشكل است. چرا كه حمل و نقل و جابجایی آنها می تواند بر آنها ضربه بزند. شاید بشود برنامه یك گروه هنری و نمایشگاه نقاشی را در نقطه ای دیگر برگزار كرد اما جابجایی و نگه داری و بسته بندی این آثار بسیار مشكل و زیان بار است. كما اینكه این مشكل را در جابجایی های درون شهری در گذشته شاهد بودیم. اما با این حال اگر چنین اقدامی صورت می گرفت، شهرت این آثار، از مرزهای ایران و آسیا نیز فراتر می رفت. »

اشاره استاد به تغییر مكان این موزه در طی سالهای گذشته است. این نمایشگاه، ابتدا در خانه قدیمی خود او در یكی از كوچه پس كوچه های خیابان شریعتی جنوبی بر پا شده بود. نمایشگاه بعدها به محل نگارخانه مانی تبریز منتقل شد و در نهایت اكنون در جوار مقبره الشعرای تبریز جای گرفته است.
با توسعه مقبره الشعرا این نمایشگاه دیدنی در زیرزمین كتابخانه ملی سابق واقع در محوطه باغ گلستان استقرار یافته است كه قرار است با اتمام عملیات اجرایی در مقبره الشعرا به محل اصلی خود انتقال یابد.









