استان قزوین علاوه بر جاذبه های گردشگری و تاریخی ، هنرهای بیشماری دارد كه به دست هنرمندان این استان ساخته می شود و با دیدن آنها لذت بیشماری نصیبتان می شود . در این مطلب می خواهیم شما را با صنایع دستی قزوین آشنا سازیم . از صنایع دستی قزوین می توان به جاجیم بافی ، مسگری ، گره چینی ، آینه كاری ، پاپیه ماشه ، پن بافی ، چادر بافی ، سرمه دوزی و… اشاره كرد . در این مطلب به شرح كامل این هنرها می پردازیم .با ما همراه باشید .
جاجیم بافی
جاجیم پارچه ای ضخیم و كم عرض است كه با استفاده از پودهای كلفت بافته میشود. رنگهای به كار رفته در جاجیم در ۶ تا ۸ رنگ و بیشتر از رنگهای سنتی و گیاهی و طرحها ی ساده وهندسی و اغلب به دو شكل راه راه و ستاره ای است.جاجیم ها اغلب به صورت نوارهایی با عرض ۲۵ تا ۳۰ سانتیمتر و طول ۵۰ متر بافته میشوند. برای استفاده از جاجیم چند نوار كنار همدیگر دوخته میشوند تا پارچهای بزرگ فراهم شود.
سابقه فعالیت
پیشینه نساجی در ایران به استناد آثار مكشوفه در غاری نزدیك دریای خزر به حدود ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد.با توجه به كاربرد و رواج جاجیم بافی بر اساس نوع كاربرد آن در بین مردم استان و همچنین روایات نقل شده سابقه این هنر به طور دقیق مشخص نمی باشد.
وضعیت فعلی و فعالیت صنعتگران شاخص استان
در استان قزوین روستاهای مناطق الموت روستاهای گازرخان، اویرك وعلی آباد ودر بوئین زهرا ،دانسفهان و ضیا آباد به بافت آن می پردازند و به دلیل وجود عواملی چون كمبود مواد اولیه ارزان ودر دسترس ، نیروی انسانی علاقه مند به ادامه اشتغال به این حرفه و … بافت آن رو به فراموشی می باشد.در الموت جهت تهیه جاجیم كه مواد اولیه محصولات در ادامه ذكر خواهد گردید ، كلیه مواد به جز چند رنگ ، همه از مواد ومحیط طبیعی به دست می آیند. در رنگرزی بعد از اینكه ته رنگ زده می شود از رنگهای خریداری شده ،جهت رنگرزی استفاده می شود. « بُنه» یا « ته رنگ» از مواد گیاهی بومی است. رنگهای قرمز ، زرد و نارنجی و سیاه نیز از رنگهای طبیعی و گیاهی است و در خود محل ا نجام می شود . این رنگها از گیاهانی چون پوست گردو ( در گویش محلی « سیالِم » ) برگ درخت انگور (در گویش محلی« رَز » )، روناس ( در گویش محلی « روناسك » ) و نوعی گیاه خود رو به نام « قِلاچ خایه» و چند گیاه دیگر استفاده می شود. همچنین از زاج برای تثبیت رنگ استفاده می شود. برای تهیه سایر رنگها از رنگهای شیمیایی استفاده می شود.
پشم نیز از روستاهای الموت تامین شده و بعد از شستشو ، ریسیده و تاب داده می شود.شیوه بازیافت جاجیم در مناطق روستایی با به كار بردن جاجیم های كهنه در دوخت « تَنگ » و« پالان » انجام می گیرد.
استان قزوین ،جهت حفظ و احیائ هنرهای سنتی اقدام به طراحی وارایه محصولات كاربردی نموده. طراحی و دوخت پرده و بالشت هایی ( كوسن ) كه می تواند بر روی نیمكت های چوبی ، قرار گیرند و همچنین پاراوان از نمونه هایی هستند كه جهت روزامد كردن صنایع دستی این استان طراحی شده و مورد استفاده قرار گرفته اند.

مواد اولیه:
عمده مواد اولیه در بافت جاجیم ، پشم های تابیده شده الوان است كه در تارو پود آن بكار می رود. گاه بصورت دستریس توسط بافندگان تولید شده و گاه از كارخانه های ریسندگی تهیه می گردد. از نخ های پنبه ای در بافت پود نازك استفاده می شود.
نقش و رنگ:
بافت و چله كشی جاجیم در اكثر نقاط ایران شبیه به هم بوده و تفاوت آن در بكار بردن رنگ و نقش می باشد. نقوش جاجیم های الموت شامل: نقش ابری، اشكیو گلی (بلبلی) و ساده یا لت لتی( بدون نقش)می باشد.نقوش جاجیم های بویین زهرا ( ساده یا لت لتی) می باشد.
رنگهای بكار رفته در جاجیم :نارنجی ،زرد سیاه، سبز آبی، سفید، سورمه ای و كرم.(عكس ۱)
اندازه جاجیم : طول جاجیم ها ۳۰الی ۴۰ و حتی به ۶۰متر هم می رسد و پهنای آن از ۲۰ سانتی متر تا ۳۵ سانتی متر متغیر است.و با توجه به كاربرد مختلف، جاجیم ها را بریده واز پهنا به هم می دوزند.
ابزار و تجهیزات:
دستگاه جاجیم بافی ، دارای ساختمان ساده ای است مشتمل بر : كوجی، میخهای فلزی،سه پایه چوبی ،نورد، تخته چوبی جهت دفتین زدن ، قمیش،سرند، ماكو و ماسوره.این دستگاه را می توان در میانه بافت جمع كردو پس از تغییر مكان در محلی دیگر، آن را دوباره برپا كرد، بدون اینكه به بافت آسیبی وارد شود.
كوجی:در حین چله كشی با استفاده از نخهای پنبه ای تابیده شده بر روی چوبی كه در قسمت تحتانی آن در زمین فرو رفته است به صورت گره خاصی ایجاد می شود.و وظیفه آن كنترل عرض جاجیم و جدا كردن تار های زیر ورو و ایجاد نقش می باشد.
میخهای چوبی و فلزی : در انتهای دستگاه برای محكم نگه داشتن گلوله رنگی استفاده میشود.
سه پایه چوبی: كه اندازه آن به حدود یك متر می رسد برای نگه داشتن كوجی استفاده می شود كه در قسمت پایین در زمین قرار دارد و بوسیله طنابهایی كوجی را نگه داشته است.
نورد : در قسمت جلوی دست بافنده قرار دارد كه پس از چند سانت بافت ، پارچه بافته شده به دور آن پیچیده می شود.
تخته چوبی : كه بلافاصله پس از هر بار عبور پود از بین تارها به آن ضربه وارد می شود تا تار و پود در هم تنیده شود.
قمیش : چوب یا( نی)كه در حین چله كشی جهت جدا سازی تار ها و حفظ ضربدر بین آنها استفاده می شود و پس از چله كشی در بین تارها باقی می ماند. ودر پشت كوجی قرار دارد كه با عقب و جلو رفتن آن بین تار ها فاصله ایجاد كرده كه به آن چوب هاف هم می گویند. در بویین زهرا به آن دال آغاجی می گویند.
سرند: در قسمت انتهایی پس از چوب هاف قرار دارد كه نخهارا دسته كرده تا در حین جابجایی مانع از گره خوردن تارها می شود.
ماكو : جعبه ای لوزی شكل چوبی است كه داخل آن فضایی جهت قرار گرفتن ماسوره وجود دارد و به ماسوره كمك می نماید تا به راحتی در بین تارها عبور نماید.
ماسوره : از جنس نی یا چوب و اخیرا پلاستیكی است كه نخ های پود بر روی آن پیچیده می شود.
شیوه بافت
بافت جاجیم پس از تهیه نخ ( نخهای تار به صورت گلوله شده) در رنگهای مورد نیاز،با چله كشی شروع می شود.چله كشی (چله دوانی) معمولا در فضایی باز با توجه به طول جاجیمی كه قرار است بافته شود معمولا با طول تقریبی ۲۰الی ۱۵متر ایجاد می گردد، كه با استفاده از چوب میخ های بلندی كه در زمین به صورت یك چهار ضلعی قرار گرفته ، توسط دو نفر شخص چله دوان و شخصی كه دارای مهارت بیشتری است به دور این چوب میخ ها،گردانده می شود. جاجیم با توجه به این كه دارای چه نوع نقشی می باشد دارای كوجی مختلفی می باشد .اگر جاجیم دارای طرح ساده لت لتی است از یك كوجی استفاده می شود و تار های زیر و رو به وسیله كوجی از هم جدا می شود ویك تار از داخل حلقه ایجاد شده در كوجی و یك تار در بین حلقه ها قرار می گیرد.در این نوع، تعداد تار های رنگی به سلیقه شخص چله دوان بستگی دارد كه پهن باشد یا باریك . در نوعی كه دارای نقش می باشد شمارش تار ها بر اساس طرح و توسط دو كوجی صورت می گیرد. پس از اتمام چله كشی، چله ها را بر روی زمین دراز كرده، و به وسیله دو میخ فلزی بزرگ در یك طرف بر روی زمین محكم می كنند، و انتهای چله ها را به صورت گلوله ای بزرگ در می آورندو كوجی را كه درحین چله كشی بر روی تار ها ایجاد شد، به كمك سه پایه چوبی نسبتا بلندی كه در زمین فرو رفته و محكم شده توسط طناب آویزان می كنند. بدین ترتیب چله ها آماده برای بافت می باشد. كوجی در قسمت جلوی دست بافنده قرار دارد.كه پس از هر بار رد شدن پود توسط ماكو از لابلای تارها و عمل بافتن به عقب هل داده می شود. برای اینكه بافتی صاف و بدون كم و زیاد شدن عرض پارچه داشته باشیم بهتر است فاصله كوجی تا آخرین رج بافت ،به یك اندازه باشد.

مسگری
مسگری یكی از حرفه های سنتی است كه در آن صنعتگر با چكش كاری روی مس با ابزارهای مختلف ،ظروف متنوعی همچون سینی،دیگ،مجمعه،پارچ و… می سازد
روش كار:در گذشته و پیش از گسترش صنعت،صنعتگران شمش مسی را از ذوب ضایعات مسی و نورد آن با چكش كاری ،تهیه می كردند.و به طور عمده صنعتگران این حرفه ورقه ساز ویا مسگر بودند.
مسگران ورقه ساز،صنعتگرانی بودند كه از ضایعات و شمش های مس ورقه مس را تهیه می نمودند.ایشان شمش هارا كوبیده و یا با دستگاه نورد،به صورت ورقه درآورده و به قطعات مختلف می بریدند.صنعتگران مسگر نیز ورقه های آماده را از مسگران ورقه ساز تهیه نموده و به صورت ظروف مورد نیاز مردم تولید می نمودند.
امروزه به دلیل رشد صنعت، حرفه ورقه سازی منسوخ شده و صنعتگران مس های آماده را به صورت رول و یا صفحات گرد(همانند نان لواش)از بازار و به صورت آماده كه در كارخانه تولید شده است ،تهیه می نمایند.
روش مسگر ی به طور كلی در سراسر ایران یكسان می باشد و در چهار مرحله به ذیل می توان آن را خلاصه نمود:
۱-برش ورقه های مسی۲-آتش كاری۳-چكش كاری ۴-سفیدكاری
تاریخچه و قدمت
بر اساس كشفیات باستانشناسی در منطقه قزوین و اشیاء فلزی بدست آمده در گنج تپه واقع در خوروین(در نزدیكی قزوین)و تپه های باستانی بوئین زهرا سابقه صنایع فلزی را می توان به هزاران سال قبل نسبت داد.
از تاریخچه مسگری در قزوین اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولیكن با توجه به اینكه قزوین در دوره صفویه یكی از پایگاههای حكومتی(پایتخت)به شمار می آمده ،این هنر نیز همانند دیگر صنایع دستی در منطقه شكوفا می شود ،به طوری كه یكی از مراكز اصلی تولید مسگری در ایران تا مدتها شهر قزوین بوده است.
همچنین با توجه به تحقیقات میدانی و مصاحبه های به عمل آمده با اساتید هنر-صنعت مسگری،این حرفه در قزوین بیش از چندین سده قدمت دارد،چرا كه مسگری به صورت سینه به سینه از پدران به فرزندان انتقال یافته است و طبق بررسی های به عمل آمده، اساتید در قید حیات كه هم اكنون به این حرفه در بازار مسگرهااشتغال دارند،بالای هفتادسال سن داشته و پدر و جد ایشان نیز صنعتگر این حرفه بوده اند.
به گفته یكی از فرزندان اساتید مسگر در بازار مسگرها،زمانی كه ظروف تفلون,پیركس ،آلومینیومی و..وچود نداشت مردم برای پخت خوراك و یا حمل و نقل مواد خوراكی مورد نیاز خود از ظروف مسی استفاده می كردند و تا زمانی كه احتیاج مردم به این ظروف ملموس بود تولید آن نیز رواج داشت و شهر قزوین نیز بر اساس همین نیاز و با توجه به كیفیت تولیدات ظروف مسی از مهمترین مراكز تولید ظروف مسی به شمار می آمده است.

گره چینی
از زمانهای گذشته چوب یكی از عناصر دائمی مورد استفاده در معماری ایران بوده است. موقعیت ویژه ای كه چوب به عنوان یكی از مصالح ساختمانی دارد و تنوع انواع آن باعث شده است تا از این عنصر استفاده های بسیاری شود كه از پوشش پشت بام ها گرفته تا قالب های تزئینی، پنجره ها و ساخت اشیای فلزی، چوب مورد استفاده قرار گیرد.
هنرمندان با ذوق و خلاق ایرانی در جهت زیباتر شدن بناها و ساختمانها توانسته اند آثاری خلق كنند كه هر كدام به عنوان هنری مجزا مورد توجه قرار گیرد كه منبت، خاتم، معرق، گره چینی، مشبك، قواره بری و . . . از آن جمله اند.
تاریخچه كلی و تاریخچه موجود در قزوین
از سابقه گره چینی و مشبك در ایران اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی از پژوهشگران احتمال داده اند استفاده از این هنر چه در حالت آلت[۱] و لغت از دوران خلفای عباسی شروع شده و در قرن ۶ تا ۸ هجری در مصر و سوریه متداول شده است؛ و از همان زمان به ایران رسیده است. از این سبك كار معمولاً در ساخت درهای اماكن مقدسه، مقابر، منابر، و از مشبك در پنجره های منازل، كاخ ها و نرده ها استفاده می شده است.
واژه ی پنجره به معنای دریچه ی مشبك احتمالاً از قرن چهارم به بعد وارد زبان فارسی شده است كه ظاهراً بعدها معنایی عام پیدا كرده و به هر نوع دریچه اعم از مشبك و غیر مشبك و با هر نوع جنس اطلاق شده است. در دوره ی زندیه و قاجاریه، پنجره به معنای دریچه های مشبك فلزی بكار رفته است. از ایران باستان پنجره ای باقی نمانده است تا بتوان چگونگی آن را دریافت. تنها می دانیم كه به فرمان شاهان هخامنشی چوب های سخت را از راههای دور می آوردند كه به احتمال قوی به مصرف در و پنجره می رسیده است. افزون بر آن، از زر و سیم و عاج و وسایل تزئینی دیگر نیز در آرایش پنجره استفاده می شده است. با توجه به برخی شواهد، چارچوب پنجره های بكار رفته در بناهای تخت جمشید از تخته سنگهای یكپارچه تراشیده شده است. در ایران پس از اسلام در تمامی دوره ها بناهایی متأثر از معماری ایرانی ساخته شده كه در آنها پنجره های مشبك در دیوار، سقف و گنبدها بكار رفته است.
از آن جمله می توان به نور گیرهای مسجد تاری خانه و پنجره های مشبك بقعه ی شیخ صفی الدین اردبیلی و در قزوین می توان به در و پنجره مشبك در مساجد و حسینیه امینی ها و چهل ستون اشاره كرد.
در دوره های بعدی انواع خاصی از پنجره به نام ارسی، كه نوعی پنجره چوبی رایج در دوره ی زندیه و قاجاریه بود پدید آمد، كه از نظر هنری بسیار حائز اهمیت است. ارسی نوعی پنجره چوبی دو لنگه است. درباره ی ریشة این واژه اختلاف نظر وجود دارد. اور به معنی بالاست و ارسی یعنی پنجره هایی با لنگه های بازشو بالا رونده. این كلمه از ارو یا اروس (arus) گرفته شده و به معنای سفید و روشنایی است. و گفته اند كه ارسی برگرفته از كلمه ی روس است. لنگه های این پنجره به جای حركت بر حول پاشنه، در درون یك چارچوب به سمت بالا و پایین حركت می كند. ارسی غیر از چارچوب به سه قسمت آستانه، طبقه ی پایین یعنی لنگه های بازشونده، و قسمت بالا كه منحنی كننده لنگه هاست تقسیم می شود.
قسمت بالا به صورت دو جداره ساخته می شود تا هنگامی كه لنگه ها بالا كشیده می شوند در میان جداره ها پنهان شده منظره نامناسبی به اتاق ندهد. ارسی ها معمولاً یكی از اضلاع چهارگانه اتاق را تشكیل می داد و از كف اتاق تا سقف ادامه پیدا می كرد. سطح پنجره های ارسی غالباً از شبكه های چوبی با نقشهای هندسی بسیار ظریف و زیبا به صورت گره سازی یا قواره بندی و با استفاده از قطعه های شیشه رنگی یا ساده ساخته می شد.
بنجامین در وصف این نوع پنجره در سفرنامه ی خود می نویسد: ایرانیان به جای آنكه برای اتاقهای خود به شیوه ی غربی چندین پنجره بسازند، همه را یك جا جمع كرده یك پنجره بزرگ یا در، كه از سقف تا كف اتاق می رسد برای اتاق در نظر می گیرند و این پنجره بزرگ را با قابهای مختلف به سه یا چهار قسمت تقسیم می كنند و در هر قسمت با بكار بردن شیشه های رنگی كوچك، نمای خارجی و داخلی زیبای برای اتاق فراهم می آورند.
از جمله بناهای دارای ارسی كه به كمك هنر قواره بری تزئین شده، می توان به ارگ كریمخان، خانه محتشم، بنای دیوانخانه و باغ دولت آباد در قزوین موزه چهل ستون، حسینیه ها و مسجد جامع اشاره كرد.
ابزار و تجهیزات
اره برقی، دستگاههای چند كاره كه شامل رنده و اره و گندگی و خراطی است، اره های دستی كوچك، انواع سوهان های چوب ساب، سوهان های ظریف، گیره های رو میزی، چوب های جنگلی مثل راش، چنار و توسكا و . . .
شیوة كار به این شكل است كه ابتدا طرح در این هنر نسبت به مكان مورد نظر انتخاب و اندازه گیری می شود. در مراحلی از این كار می توان چوبها را توسط دستگاههای برقی انجام داد و مرحله نهایی كه چفت و بست كردن گره ها بهم می باشد، باید با قرار دادن هر قطعه لای گیره با اره های دستی كوچك برش های كام و زبانه زده شود و با چیدن هر بند (قطعه) شیشه ی رنگین لای درزها قرار می گیرد وبعد ردیف بعدی گره چیده می شود.
كاربرد این هنر در خانه های قدیمی قزوین و بناهای مذهبی در پنجره ها و درها و در قسمتهای مختلف ارسی ها و داخل برخی شمسه های سقف مشاهده می شود.
روش كار
گره چینی اجرای گره های هندسی توسط چوب است .(گره ها تزئین معماری ایرانی هستندوبر اساس قاعده معینی كه برای هر یك وجود دارد با استفاده از خطوط مستقیم شكل میگیرند و آلتهای گره را به وجود می آورند.) اجرای این هنر با مشخص كردن كلاف یا چهارچوبی كه قرار است درون ان هنر گره چینی انجام گیرد اغاز میشود.چوب با توجه به طرح گره بصورت قطعه قطعه برش داده میشودو برای چفت كردن هر دو قطعه چوب به یكدیگر بدون استفاده از چسب و میخ از اتصالات كام و زبانه استفاده میشود.از چفت شدن همه قطعات در كنار هم فضاهای خالی ایجاد میشودكه كل گره رابصورت شبكه شبكه در میاورد.این فضا ها برای زیبائی بیشتر با شیشه های رنگی یا ائینه پر میشوند.

آینه كاری در قزوین
آینه كاری از هنرهای بسیار قدیمی در ایران است كه كاوشهای باستان شناسی گواه این مطلب می باشد. بازیافته های باستان شناسی در ایران نشان می دهد مردمی كه در هزاره ی ۴ ق.م در سیلك كاشان می زیسته اند از آینه سازی آگاهی داشته اند. این آینه ها گرد و از مس و تقریباً به شكل صفحه محدب بودند. آینه های مسی دسته داری نیز در كاوش های دشت لوت به دست آمده كه متعلق به هزاره ی ۳ ق.م است. با آغاز دوره ی مفرغ در پایان هزاره ی ۳ ق.م آینه های مفرغی جایگزین آینه های مسی شد. در كاوشهای شوش، تپه حصار دامغان، تپه ی خورویش (بین استان تهران و قزوین)، املش گیلان و نیز در میان برنزهای لرستان به اینگونه آینه ها دست یافته ایم كه همانند آینه های مسی برخی دسته دار و بعضی پایه دارند. و یكی از علل استفاده از آینه از دیرباز تا كنون این است كه آب و آینه همواره نزد ایرانیان به صورت دو نماد پاكی، روشنایی، بخت، راستگویی و صفا شمرده شده است. اما كاربرد آینه در ادوار گوناگون متحول شده است. اما استفاده از آینه در بنا نیز پیشینه ی بسیار دارد. «بنابر مدارك موجود، گویا برای نخستین بار آینه در تزئین بنای دیوان خانه شاه طهماسب صفوی در قزوین به كار گرفته شده است.» (ریاضی، ۱۳۷۵، ۱۱) خواجه زین العابدین علی عبدی بیگ نویدی شیرازی در كتاب «دوحه الازهار» كه پیش از سال ۹۵۵ ق سروده شده در صف دیوانخانه ی قزوین اشعار بسیاری دارد. و در همین منبع آمده است كه پیشینه ی كاربرد آینه در بنا حداقل به نیمه ی سده ی ۱۰ ق / ۱۶ م می رسد. پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان در این شهر و شهرهای دیگر ایران چون بهشهر گسترش یافت و در تزئین بسیاری از كاخهای دوره ی صفوی كه شمار آنها به نوشته شاردن تنها در اصفهان به ۱۳۷ دستگاه می رسید، از این هنر بهره گرفته شد. كه در این میان «آینه خانه» از همه مشهورتر بود. «آینه خانه» به روزگار پادشاهی شاه صفی در كنار زاینده رود ساخته شد. اما این هنر در دوره ی قاجار مورد استفاده بیشتری قرار می گیرد كه در قزوین نیز در بناهای بسیاری نمونه های آینه كاری مشاهده شده است كه از آن میان حسینیه ی امینی ها و بنای متبرك امام زاده حسین درخشش بسیاری دارد و در پایان سده ی ۱۴ ق/ سده ۱۹ م این هنر به گونه ای محسوس از محدوده ی اماكن مقدس و كاخها بیرون آمد و به صورتی گسترده حتی در بعضی خانه های مسكونی و مراكز عمومی چون تئاترها، رستورانها، مهمانخانه ها، فروشگاهها و آرامگاههای خصوصی و جز آن به كار گرفته شد.
طرحهای رایج در آینه كاری
رایج ترین طرحها در آینه كاری مشهور به «گره» است كه از نظر گوناگونی اشكال و تنوع و كاربرد آن در رشته های مختلف هنر ایران، در نوع خود مانند ندارد. طرحهای دیگر چون قاب بندی به شیوه های گوناگون و یا تركیب و تلفیقی از آنها شمسه، ترنج، لچك، قطار سازی، اسلیمی، مقرنس، نیم گره های گود كه به كاسه مشهورند.
متداول بوده و اكنون معمول است. در مواردی كه در آینه كاری قطعه های بزرگ آینه به كار می رفت نیز معمولاً سطح كار را با رنگ سفید نقاشی می كردند و طرحهای متنوع بر آن پدید می آورند. در سالهای اخیر نوعی آینه كاری با شیشه های رنگارنگ كه طرح آن بیشتر شامل گل و بوته، ترنج و نیم ترنج و جزء آن است، متداول گشته كه برخلاف شیوه سنتی كه قطعات آینه همگی هندسی و گوشه دار است، آینه و شیشه های به گونه منحنی و گرد یا بادامی و جزء آن بریده می شود و به كار می رود. این شیوه آینه كاری توام با شیشه را «یاقوتی»می خوانند.
اما گاهی قابهای تشكیل دهنده سقف تنها از آینه های مستطیل شكل شامل می شد و بازتاب تصویر دیوارهای آینه كاری شده و اشیای داخل تالار و نقش های رنگارنگ قالی كف تالار و دیگر اشیا تالار را در خود داشته و منظره ای دلپذیر پدید می آورد. سقف «تالار آینه» كاخ گلستان یكی از بهترین نمونه های این گونه آینه كاری است. اما به طور كلی اوج آینه كاری در عصر صفوی و قاجار است از این نمونه در شهر قزوین یافت می شود.
كه در چند بنا بسیار چشم گیر شد كه نام دو بنا پیشتر ذكر شد كه عبارت بودند از آینه كاری بنای امام زاده حسین (ع)، آینه های زیبای حسینیه ی امینی ها، و بنای دیگر كه قابل ذكر است امامزاده اسماعیل (ع) است كه بنایی در نزدیكی خیابان سپه۱قزوین است.
روش كار ( سطوح صاف)
تابلوهای آینه ای روش كار به این صورت می باشد كه بر روی صفحه ای كه اكثر اوقات گچی می باشد قطعات آینه را كه براساس طرح مورد نظر با ابزاری به نام الماس تراش داده و به شكلهای گوناگونی كه نقوش سنتی و هندسی ایرانی هستند، برش می دهند. به طور مثال، مثلث، لوزی، شمسه، طرقه، طبل، سرمه دان و . . . سپس همانند پازل به شكل موزاییكی با چسب مخصوص این قطعات را در مكانهای از قبل تعیین شده قرار می دهند و از این نوع تابلوها امروزه در رستورانها و هتلها و تالارهای پذیرایی بیشتر استفاده می شود. اما به علت نادر بودن اساتید آینه كاری و شاید هزینه های گزاف و درآمدهای پایین و دگرگونی سلیقه ی مردم امروزه از این هنر كمتر در بنا استفاده می شود و بیشتر در اماكن متبرك و مقدس استفاده می شود.
روش كار (سقف)
اما شیوه ی كار در سقف بنا، به این صورت است كه هر شبكه چند ضلعی بر طیق یك طرح هندسی ساخته می شود كه با تقسیم دایره به اجزای مساوی تقسیم می شود. بسته به اینكه دایره ابتدا به سه، چهار یا پنج قسمت تقسیم شده باشد، پایه موزون [=ریتمیك] این شبكه مثلث متساوی الاضلاع مربع یا پنج ضلعی (ستاره پنج پر) و همچنین مضرب این اشكال یعنی شش ضلعی یا دو مثلث درهم، هشت ضلعی یا ستاره هشت پرو غیره خواهد بود. همچنین تشابهی آگاهانه و عامدانه میان تقسیم مكانی كه متأثر از شبكه ستاره های چند ضلعی است و تقسیم زمانی كه در بنیاد قرائت قرآن و همینطور در بنیاد شعر عربی قرار گرفته است، وجود دارد.
بافتنی های سنتی
ایران در زمینه نساجی و بافندگی از موقعیت جغرافیایی مركزی خود ،بهترین سود را برده است. ابریشم بافی در خاور دور، استفاده از پشم گوسفند برای بافت قالی توسط شبانان آسیای مركزی، بافتن پشم و كتان توسط آشوری ها و كاربرد پنبه در نساجی بوسیله هندیان، از جمله تجربه هایی است كه ایران درطول تمدن خود درافزایش دانش نساجی از آن بهره جسته است .ولی هرگاه بافنده ایرانی روش جدیدی را اقتباس می كرد بی درنگ آن را با راه و روش خود تطبیق می داد و تلاش می كرد تا از لحاظ فنی آن را بهبود بخشد. اگر چه برخی اختراعات بنیادی در خارج از كشور به وجود آمده ، ولی اغلب، تكمیل آن در ایران صورت گرفته و ایران برتری خود رادر زمینه ی پارچه بافی به مدت بیش از ۱۵۰۰ سال حفظ كرده است(وولف هانس.ای، صنایع دستی كهن ایران،ترجمه سیروس ابراهیم زاده،نشر و آموزش انقلاب اسلامی ،تهران،۱۳۷۲) تاریخ نساجی در ایران به آغاز عصر نو سنگی می رسد، در حفاری هایی كه در سال های ۱۹۵۰در غاری نزدیك دریای خزر به عمل آمده، قطعات پارچه ی بافته شده ای از پشم گوسفند و موی بز به دست آمده و با روش سال یابی كربن ۱۴ معلوم شده كه مربوط به ۶۵۰۰ سال ( با اختلاف ۲۰۰ سال) ق.م است . دوك سره و خامه هایی در خانه های اولیه ی فلات ایران پیدا شد كه تاریخ آن به ۵۰۰۰ سال ق.م می رسد واین خود نشان دهنده ی آن است كه این صنعت در آغاز عصر نو سنگی ادامه داشته است. نقش پارچه های روی دو تبر مسی كه در حفاری نزدیك شوش كشف شده و مربوط به ۳۵۰۰تا ۳۰۰۰ سال ق.م است، نشان می دهد كه بافندگی و حتی ریسندگی و قیچی كردن پشم در آن زمان متداول بوده است..(همان :۱۵۳ ص)

جوراب بافی در قزوین
بافت جوراب های پشمین از قدیمی ترین دستبافته ها و هنر های سنتی استان قزوین به شمار می رود و تقریبا در تمامی مناطق استان، نظیر الموت (روستاهای اویرك، وشته، علی آباد و …) ،آبیك و … بافته می شود.از انواع آن می توان به جوراب های ساق بلند، كه بیشتر برای مردان كاربرد دارد و جوراب های ساق كوتاه كه بیشتر برای زنان از آن استفاده می شود، اشاره كرد.
در برخی از مناطق جوراب ها كاملا ساده بافته شده، و در برخی نقاط مانند روستای “اوركن كرد” ،” گازرخان” و “كلنجین” بنا به سلیقه بافنده نقوشی روی آن انداخته می شود.جوراب پشمی در گویش محلی به نام های “جوراو” و “جورف”نیز معروف است. از انواع این دست بافته ها می توان به موارد زیر اشاره كرد.
جوراب ترمه
نوعی جوراب پشمی كه دارای نقوشی است كه با استفاده از هفت رنگ بافته می شود و به علت استفاده از نخ های پشمی در رنگ های مختلف، بسیار ضخیم بوده و در زمستان های سرد مورد استفاده قرار می گیرد.
ارمنی باف
ارمنی باف نوعی جوراب ساده
ابزار و مواد اولیه:
جهت بافت از پنج میلة كوتاه فلزی یا چوبی استفاده می شود.همچنین در گذشته جوراب ها صرفا” با پشم بافته می شد، اما امروزه از كاموا نیز برای بافت استفاده می شود.
روش بافت:
در بافت جوراب از پنج میلة كوتاه بافتنی استفاده می شود كه طول هر یك حداكثر ۱۵ سانتی متر می باشد و به تناسب قسمت های مختلف جوراب، از دو تا پنج میله برای بافت استفاده می كنند. جوراب های بافته شده به این روش كاملا یكدست و بدون درز می باشند.

پاپیه ماشه در قزوین
با ظهور این رشته ی هنری در ایران و در زمان صفویه به خصوص هنگامی قزوین پایتخت صفویان شد و بیشتر هنرهای سنتی در قزوین رونق گرفت، ساخت اشیایی به روش پاپیه ماشه نیز در قزوین مرسوم شد.
بیشتر این اشیاء شامل جلد كتاب، قلمدان، قاب آینه و جعبه ی آرایش و جعبه ی جواهرات بود و به خصوص در مورد قلمدان در كتاب قزوین در گذرگاه هنر آمده است: «قدیمی ترین قلمدانهای ایرانی مربوط به قرون اولیه ی اسلامی است. این هنر در زمان صفویه و قاجاریه به اوج خود رسید. قزوین از عهد پادشاهی شاه تهماسب صفوی تا اواخر دوره ی قاجاریه یكی از مراكز مهم تولید آن بوده است. هنر قلمدان سازی از اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار دچار زوال گردید. چون در این سالها عكس برگردانهایی بسیار زیادی به همراه اشیای تجملی دیگر از فرنگ به كشور ما وارد شد و كار نقاشان قلمدان را كساد كرد.»
«از هنرمندان و اساتید این فن در قزوین می توانیم به حاج محمد صالح مذهب كاووس مصور و همینطور شیخ هاشم قلمدان ساز» اشاره كنیم. در شهر قزوین همیشه قلمدانهای زیبایی ساخته می شود كه به دست نقاشان و هنرمندان قزوینی نقاشی و نگارگری گشته.»
همانطور كه ذكر شد این هنر از زمان صفویه در قزوین رواج یافت و در عهد قاجاریه نیز ادامه یافت. شاید برای مدتی این فن دچار ركود شد و از رونق افتاد ولی كم كم هنرمندان قزوین، دوباره به كار در این زمینه پرداختند. روش كار هنرمندان قزوین هم به همان روش ساخت پاپیه ماشه قدیم بوده است. ولی در بسیاری از موارد، مواد اولیه ای كه بیشتر در دسترس بوده می توانستند آنها را از خود قزوین و یا شهرستانهای اطراف تهیه كنند استفاده می كرده اند. بیشتر اشیایی كه به این روش در سالهای اخیر در قزوین ساخته شده شامل قلمدان، سرمه دان و قاب آئینه می باشد.
با توجه به اینكه این اشیاء برای چه قشری ساخته می شد، تزئینات روی آن را پركار و با هزینه ی بیشتر و یا كم كار و معمولی تر می ساختند. برای مثال اگر قلمدانی به عنوان شیئی تجملی و تزئینی ساخته می شد در آن از آب طلا برای تزئین و ایجاد نقوش استفاده می كردند. ولی اگر به عنوان شیئی كاربردی بود با مواد طبیعی و رنگی ارزان تر تزئینات آن را انجام می دادند.
بیشتر مواد رنگی ای كه برای ایجاد نقوش روی قلمدانها و یا اشیاء دیگر استفاده می شد شامل مواد طبیعی بود كه در محیط اطراف یافت می شد همانند: شاتوت، آلبالو، گل اخرا، پوست گردو، پوست انار، دوده و …
در هر منطقه از روغن و یا ماده ی خاصی برای جدا كردن قالب از مقوا (در ساخت اشیایی مثل قلمدان كه نیاز به قالب دارد) استفاده می شد. در قزوین بیشتر از روغن دنبه برای این كار استفاده می شد. زیرا نرم و فاقد چسبندگی بود و براحتی می توانستند با زدن این روغن روی قالب پس از خشك شدن مقوا در درون قالب این دو را از هم جدا می كنند.
گفته می شود نقوشی كه در قلمدانهای ساخته شده توسط هنرمندان قزوینی استفاده می شده است بیشتر شامل مناظر و طبیعت بوده است. البته به دلیل اینكه بسیاری از اشیای ساخته شده به روش پاپیه ماشه از جمله قلمدانهایی كه یافت می شود فاقد امضاء یا هرگونه اطلاعات هنرمند است نمی توان به طور دقیق این مسئله را پیگیری كرد.
امروزه نیز هنرمندانی به بازسازی و احیای این هنر در شهر قزوین مشغولند.
روش تولید و مراحل ساخت پاپیه ماشه
«ساخت مقوای قلمدان به روش خمیری و كاغذی انجام می گیرد كه ابتدا به شرح روش خمیری پرداخته می شود.
برای تهیه خمیر كاغذی ابتدا كاغذهای باطله ی خرد شده را خیس می كنند تا كاملاً نرم شود و بعد آب آن را به وسیله ی پارچه ای می گیردند و در هاون سنگی با سریش می كوبند تا خمیری قهوه ای مایل به خاكستری به دست آید. سپس با كاغذ روغنی تمام سطح قالب را می پوشانند، به طوری كه منفذی باقی نماند. یك لایه كاغذ را به دور قالب پیچیده و بعد لایه ای از خمیر را به یك ضخامت روی تمام سطح قالب قرار می دهند و قبل از خشك شدن كامل، آن را به وسیله ی سوهان می كوبند یا توسط استخوان یا شیئی صیقلی مهره می كشند تا كاملاً فشرده گردد. پس از خشك شدن كامل به همان روش كه گفته شد چند لایه ی دیگر خمیر بر آن می كشند تا به ضخامت دلخواه برسد. در آخر سطوح قلمدان را به وسیله ی سوهان و سمباده صاف می كنند.
كاغذ مرغوبی را روی آن می چسبانند و با تیغ، دهانه ی غلاف را می برند و قالب را از غلاف بیرون می كشند.كاغذ روغنی سابق الذكر،بیرون آمدن قالب را ممكن می سازد.»
مواد اولیه و ابزار مورد استفاده در هنر پاپیه ماشه
كاغذ (كاغذ می تواند به صورت خرده های كاغذ باطله و هم كاغذهایی با ضخامت مختلف باشد.امروزه به جای خرده های كاغذ از مقوای كرجی برای ساخت اشیائی مثل قلمدان، قاب آینه، جعبه ی جواهرات و غیره كه به روش پاپیه ماشه در گذشته ساخته می شد استفاده می كنند چون هم كار آنها ساده تر و هم مناسب تر است.)
قاب چوبی [كه این قالبها بیشتر از جنس چوب گردو می باشد.]
چسب یا سریش [برای چسباندن ورقهای كاغذ روی هم و یا مخلوط كردن خرده های كاغذ استفاده می شود.]
سوهان [برای صیقلی كردن سطح كار و برای لیسه كردن.]
رنگ برای نقاشی و نگارگری روی شیئی مورد نظر [بیشتر از رنگهای محلول در آب برای این كار استفاده می شود.]
قلم موهای مختلف [برای تزئین بر روی كار، كه همانگونه كه قبلاً ذكر شد از نقوشی مانند گل و مرغ، منظره و یا نقوش تذهیب و … برای تزئین روی اشیائی كه به روش پاپیه ماشه ساخته می شد استفاده می كردند.]
روغن كمان [ممكن است كه این روغن و یا ماده ی جلا دهنده ی دیگری برای پوشش نهایی روی كار استفاده شود. در بعضی از مناطق روغن كمان را از صمغ درخت سرو وحشی + روغن بزرك درست می كنند.]
چاقو یا تیغ برش [برای برش دادن قطعاتی از كار كه بعد از ساخت احتیاج به جدا كردن دو قسمت كار از هم دارد. مانند: قلمدان.]
البته این مواد اولیه بر اساس مناطق مختلف و مواد در دسترس و همینطور در برهه های مختلف زمانی كمی متفاوت بوده است. مثلاً رنگها یی كه در هنر قلمدان سازی و جلدهای كتاب به روش نقاشی روغنی یا لاكی در دوره های صفویه و قاجاریه استفاده می شد، از رنگهای ثابت و پر دوام بود.
«قلمدانها را با آبرنگ نگارگری می كردند كه میراثی از فرهنگ پیشینیان در هنر مینیاتور سازی بود. رنگهای روغنی در قلمدان سازی به كار برده نمی شد. مواد اصلی رنگها بیشتر مواد نباتی حیوانی یا معدنی مانند زعفران، حنا، پوست انار، سرب، زرنیخ، گوگرد، گل زرد مائی، سفید آب افرا، دوده چراغ، رنگ مس، سوده طلا و نقره، شنجرف، لاجورد و … بود كه در موارد لازم آنها را با هم تركیب می كردند.»

پن بافی در قزوین
در منطقه ی الموت قزوین به كارت بافی در اصطلاح محلی «پن بافی» می گویند و نقوش به كار رفته در آن كاملاً هندسی است و كارتها به شكل مربع و چهار سوراخه است و به طور معمول از نخ های ابریشمی كه به آن «نخ كج» گویند استفاده می كنند. طول تارها بسته به سفارش متراژ نوار توسط مشتری دارد اما به طور معمول از ۱۵ تا ۲۵ متر بافته می شود. عمدتاً طرحهای مورد استفاده شامل پیچك، چشم خروس، ۸ چپر، ۲۹ چپر، تمام مداخل و نیمه مداخل می باشد.
در منطقه ی الموت به كارتها «چپر» می گویند و به طور عادی معمولاً از ۲۴ كارت برای بافت یك نوار استفاده می كنند هر چه تعداد كارت بیشتر باشد عرذض نوار پهن تر می شود.
بعد از اینكه از كارتها نخ تار عبور داده شده بر طبق نقشه نخهای تار را از یك طرف دور دوكی می پیچند و از یك طرف كه به كارتها وصل است آنرا بر روی صفحه ی چوبی كه در طرفین آن استوانه ای چوبی نصب شده محكم می كنند و نخ پود را از فضای بین كارتها عبور داده و توسط كاردی چوبی آنرا زده تا كاملاً در دهانه ی باز شده قرار گیرد در واقع نقش شانه را ایفا می كند به این دستگاه ساده چوبی جهت نگهداری رشته های تار كارت بافی در اصطلاح محلی «كار چوب» می گویند.
رنگهای رایج در پن های الموت بیشتر سرمه ای، قرمز، مشكی است چون معمولاً در این منطقه پن جهت تزئین دامن های محلی «تومبان» استفاده می شود و چون اكثراً به رنگ تیره و مشكی است رنگ غالب پن ها به تیرگی گرایش بیشتری دارد به خصوص آنها كه مصرف منطقه ای دارند ولی امروزه جهت شناساندن این هنر در صورت گرفته رنگهای شاد نیز كه مناسب سلیقه ی امروز بازار است نیز بافته می شود و در حال حاضر كلاسهای آموزشی پن بافی نیز در این مركز مشغول به فعالیت می باشد.
تمركز پن بافی در روستای علی آباد الموت بیشتر از سایر روستاهای این منطقه می باشد.
مراحل بافت
در كارت بافی، ورد یا دستگاه بافت پیچیده ای وجود ندارد و در حقیقت كارتها با تعداد سوراخهای گوناگون نقش وردها را ایفا می كند. این سوراخها نیز همانند میلمیلك ها هستند كه نخ های تار با رنگ و جنسیت مورد نظر و براساس نقشه از آنها عبور می كند. كارتها در اشكال مختلف نظیر مربع، مستطیل، مثلث و چند ضلعی عموماً (۶ و ۸ ) وجود دارند. كه نوع مربع شكل آن متداول تر است چون كار با آن راحت تر است و در میان انگشتان دست راحت تر قرار می گیرد و اندازه ی آن بسته به دست بافنده دارد. اما به طور معمول اندازه ی كارتها بین ۶ تا ۹ سانتیمتر است.جنس كارتها (در میان عشایر) سابقاً از چرم گاو بود. عاج، پوست آهو، استخوان چوب، سفال، فیبر بود كه مقاومت لازم در برابر تماس مداوم با دست و الیاف را دارند و تغییر شكل نمی دهند. اما ساخت كارتها با مقوا به دلیل تماس مداوم با دست و الیاف، مقاومت لازم را ندارد.
امروز از طلق، كارت بازی، كارت تلفن و فیلم رادیولوژی جهت تهیه كارتها استفاده می كنند.
طبق نقشه ی تهیه شده با توجه به رنگ مورد نظر رنگ دلخواه نخ از داخل سوراخهای كارت عبور داده می شود تا به این ترتیب چله كشی كارتها انجام گیرد.
هنگامی كه كارتها همگی نخ كشی شدند آنها را دسته نموده، با چرخش توامان و انفرادی كارتها به جلو یا عقب (۴۵ درجه) یا ۴/۱ دور باعث بلند شدن یكسری تار می شود و در نتیجه دهانه ای ایجاد می شود كه پود به راحتی از میان آن عبور خواهد نمود. ویژگی بارز این تكنیك بافت، در چرخش كارتها بوده كه پیچیدن (تابیدن) تارها دو به دو به دور هم را سبب می گردد. این تكنیك را تار چرخان هم می نامند.
در هنركارت بافی ۶ جزء نقش اصلی را دارند.
۱- تارها
۲-نخ پود
۳- قسمتهای بافته شده به وسیله ی كارت
۴- كارتها
۵- دهانه
۶- ماسوره
نخ تار در كارت بافی اهمیت بیشتری دارد زیرا مشخص كننده طرح و نقش هستند و باید الوان انتخاب گردند در حالی كه نخ پود فقط در طرفین لبه های نوار بافته شده دیده می شوند لذا رنگی بودن آن ضرورتی ندارد ولی بهتر است هم رنگ یا متناسب با رنگ نخ حاشیه نوار باشد.
نخ تار در كارت بافی باید انعطاف پذیر و بدون پرز باشند تا پرزها با یكدیگر تداخل نداشته باشند و با یكدیگر درگیر نشوند. این نخ نباید بیش از حد خشك یا نرم باشد. باید در مقابل كشش مقاوم باشد تا در حین كار پاره نشود و در ضمن مقاومت نوار را سبب شود.

چادر شب در قزوین
استان قزوین با پیشینه ای چند هزار ساله و همجواری با استانهای گیلان و مازندران دارای آثار ی ارزشمند از هنر و صنایع دستی مشترك مردمان این منطقه می باشد ا ز جمله دستبافته های سنتی ، گلیم جاجیم چادر شب و … .
این دست بافته ها دارای تنوع زیادی هستند و غالبا به صورت زیر انداز و رو انداز و البسه و بقچه و رختخواب پیچ و… مورد استفاده قرار می گیرند كه اغلب این دستبافته ها ماحصل دسترنج زنان روستایی است كه به منظور رفع نیاز های روزانه رونق یافته اند و به مرور زمان و روی كار آمدن نمونه های ارزان ماشینی و دسترسی آسان و كاربرد خود را از دست داده و كم كم رو به فراموشی نهاده است و با از بین رفتی منابع تولید چون كشت پنبه وكمرنگ شدن دامپروری و دسترسی به مواد اولیه كارخانه ای و تغییر الگوی های زندگی و گرایش به الگو های شهر نشینی تداوم تولید آن ها از بین رفته است. در استان قزوین،منطقه الموت بیشترین نقش را در تولید انواع دست بافته های داری و نساجی سنتی دارا می باشد. این دست بافته ها با دستگا ه های ساده دو وردی و چهار وردی بافت پارچه تولید می گردد.
سرزمین الموت: الموت بخشی از حوزه آبریز كاسپین است كه در شمال شهر قزوین جای گرفته است. و در تقسیمات جغرافیایی به دو منطقه رودبار الموت (االموت شرقی)و رودبار شهرستان(الموت غربی) تقسیم شده است .
چادر شب در بسیاری از مناطق ایرانی بخصوص در روستاها بافته می شوداستان قزوین، در راستای حفظ و احیای این دستبافته زیبا اقدام به طراحی اقلامی نظیر رو تختی ،پرده، كلاهك آباژور ،كوسن، روكش مبل ، رو میزی و…نموده است.
نقش و رنگ:معمولا نقوش چادرشب با توجه به كاربرد آن متفاوت می باشد. گاه هندسی به صورت خانه های شطرنجی در رنگهای مختلف و خانه های ریز و درشت متناسب با سلیقه بافنده تولید می شود وگاه بصورت راه راه با رنگهای سفید و آبی كه بوسیله نیل رنگ آمیزی شده و به عنوان سفره از آن استفاده می شود كه در الموت به آن ایزار می گویند. همچنین ساده و تك رنگ می باشد، كه به رنگهای كرم و از جنس پشم به عنوان پرده و از جنس پنبه به رنگ سورمه ای برای لباس از آن استفاده می شود.
مواد اولیه:
به طور كلی الیافی راكه در نساجی و دستبافته های سنتی مورد استفاده قرار می گیرد،می توان به دو طبقه ی اصلی الیاف طبیعی و مصنوعی تقسیم كرد:
الیاف طبیعی خود شامل معدنی، مثل آسبست. حیوانی، نظیر ابریشم و پشم وگیاهی ، كه از چها قسمت” دانه” مانند پنبه .” برگ “، شامل سیسال”. ساقه” همچون كتان كنف ، چتایی و رامی و” میوه” نظیر نارگیل تشكیل می گردند.
الیاف مصنوعی نیز بر پایه الیاف غیر آلی، مثل الیاف شیشه، تركیبی، مثل نایلون و پلی استر، آكرلیك و تریلن. و باز یافتی نظیرویسكوزرایرون، دی استات، تری استاتو كوپر آمونیوم تقسیم می شوند.
این محصولات در این مناطق از الیاف پنبه ای و پشمی به سه شكل پشم خالص و تركیب پنبه و پشم وپنبه خالص تولید می شوند.
پنبه: معروف است كه مردان جنوب هند احتمالا از جمله ی اولین مبدعان تولید پنبه و كاربرد آن در نساجی بوده اند،زیرا توانستند كشت پنبه را توسعه داده به روش های مختلف در پارچه بافی از آن بهره جویند(وولف ص۱۵۵) .الیاف پنبه در امتداد طولی ، پیچیدگی و تاب خوردگی زیادی دارد. این خاصیت ، به تشكیل نخ محكم كمك می نماید. به همین دلیل از نخهای پنبه ای برای چله كشی قالی و گلیم و بسیاری از دستبافته ها استفاده می شود.
در گذشته كشت پنبه در روستاهای الموت صورت می پذیرفت ولی در حال حاضر در محل تولید نمی شودو از بازار های قزوین و استانهای همجوار از جمله استان مازندران تهیه می گردد.
پشم: مصارف پشم در منسوجات به دوران بسیار قدیم و به احتمال نزدیك به یقین تاریخچه مصرف آن به دوران نو سنگی برمی گردد. از این دوره، فسیل های استخوان های گوسفند همرا ه بقایای وسایل پخت و پز یافت شده است. پشم كهن ترین الیافی است كه در بافندگی ایران به كار رفته است . اهلی كردن گوسفند نیز احتمالا در فلات ایران آغاز شده است.(وولف ص۱۵۹)
