دیوارها به اصطلاح به صورت خشكه چین بنا شده و به هیچ وجه از ملات استفاده نشده است . همچنین علاوه بر سنگ ، چوب درختانی همچون گردو ، چنار و توت نیز مواد و مصالح تشكیل دهنده معماری هورامان را تشكیل می دهد . یكیدیگر از چشم اندازهای فرهنگی هورامان علاوه بر معماری ، پوشاك مردم منطقه ، غذاها ، رقص ها و موسیقی های ( هه لپه ركی )و ( هل پرین ) مراسم باشكوه ( پیر شالیار ) است این مراسم توسط مردم روستای اورامان تخت در چهل و پنجمین روز از زمستان كه كردها به آن بیل اندان یا بهار كردی می گویند ، برگزار می شود . در باور محلی اعتقاد بر این است كه دو كلمه بیل و اندان به معنی خاك كندن است ، كندن خاك و كاشت درخت قبل از بیدار شدن از خواب زمستانی در این زمان و در آستانه بهار كردی مردم هورامان تخت برای اجرای مراسم پیرشالیار هم آماده می شوند . كردهای این منطقه ابتدا با حضور در مرقد پیر شالیار مقبره این شهریار را كه مردم منطقه به آن شالیار می گویند ، از برف زمستانی تمیز كرده و با آداب خاصی به گرامیداشت یكی دیگر از برنامه های فرهنگی – اعتقادی خود می پردازند . قبل از تشریح این مراسم شایسته است ابتدا اشاره ای داشته باشیم به افسانه شالیار ، زمانی كه شالیار در كودكی والدین خود را از دست می دهد به ناچار مجبور می شود نزد خانواده عمویش بزرگ شود. اما زن عموی شالیار كه به علت حسادت ، این كودك با خیر و بركت را عاملی در جهت تحقیر و تضعیف فرزندان خود می دانست حضور وی را در خانه تحمل نمی كرد .
به همین دلیل از همان كودكی شالیار را هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب به انحا مختلف و البته بیشتر برای چرای بزها و آوردن خار و خاشاك و هیزم از خانه خارج می كرد . اما از آنجا كه خداوند به این كودك نظر خاص داشت ، ماده بزها در پایان روز با پستان هایی پر شیر به خانه بر می گشتند . به طوری كه میزان شیردهی هر یك از این بزها به اندازه یك گاو ماده بود .
از طرفی حجم هیزم جمع آوری شده توسط شالیار نیز به اندازه كار ده نفر مرد بودكه می توانستند طی یك روز هیزم جمع كنند . این موضوع كه سخت زن عموی شالیار را متعجب كرده بود باعث شد تا روزی از روزها به منظور تعقیقب شالیار خانه را ترك كند . زن عمو در میانه راه با شنیدن صوای شمشال ( همان نی چوپانان ) كه شالیار به زیبایی هر چه تمام تر آنرا می نواخت ، در پشت تخت سنگی خود را پنهان كرد و با چشمان خود دید كه چطور گیاهان پربار تخت تاثیر موسیقی شالیار در آن زمین سنگلاخ روییده و بزها از آن تغذیه می كنند و چطور با د و نسیم ملایمكوهستان ، خارو خاشاك و هیزم را با خود آورده و جلوی پای شالیار انباشته می نماید .
زن عمو با دیدن این صحنه ها خود را به سرعت به روستا رساند و این موضوع را برای مردم روستا باز گفت . مردم كه از نفرت این زن نسبت به شالیار خبر داشتند شنیدن این مطالب را از زبان زن عموی شالیار صدق محض تلقی كرده و بدین ترتیب به تقدس شالیار پی بردند . با پخش شدن این خبر غروب گاهان همگی در میدان آبادی به پیشواز شالیار رفته و بر دست و پای با بركت و نظر كرده اش بوسه زدند . علاوه بر این كردها شالیار را پیشكسوت ۹۹ نفر پیرو پیشوای معروف منطقه هورامان می دانند . كردها داستانی دیگر را هم به عروسی شالیار نسبت می دهند كه طی آن شالیار با قدرت كرامات خود دختر پادشاه بخارا را كه كرو لال بود و از راههای دور به همراه عمویش به اورامان آمده بود شفا می دهد و چون پادشاه بخارا قول داده بود كه هر كسی كه بتواند دخترش بهار خاتون را شفا دهد می تواند همسر وی شود ، شالیار را به عنوان همسر دخترش برمی گزیند . شالیار ابتدا به دلایل مشكلات مادی این پیشنهاد را رد و اما در نهایت بنا بر رضایت و حتی اصرار دختر و همینطور اصرار مردم مبنی بر قول به كمك در تهیه ملزومات ازدواج با این ازدواج موافقت می كند و بدینسان بهار خاتون همسر شالیار می شود . در این داستان كه بسیار مفصل است اهالی محل هر یك هزینه های عروسی شالیار را متقبل شده و عروسی با شكوهی برای این زوج قدسی برگزار می كنند .
برگزاری این عروسی كه تجلی گردهمایی و نزدیكی دلهای مردم این دیار با یكدیگر است بنا بر وصیت پیر شالیار همه ساله محوری می شود برای وفاق و همدلی مردم در دونوبت از سال یكی ۱۵ اردیبهشت همزمان با سرسبزی منطقه اورامان كه معمولا قبل و بعد از این تاریخ نیز مردم در صحراهای اطراف به رقص و پایكوبی و اجرای رقص كردی می پردازند و دیگری دهم بهمن همزمان با برگزاری جشن سده كه جشنی است به ستایش پروردگار كه مردم به دلیل كشف آتش به عنوان مهمترین كشف تاریخ بشر با شادی و شادكامی به پرستش خالق یكتا و به یادبود عروسی پیر شالیار در حقیقت به ستایش پروردگار می پردازند .
امروزه فراهم آوردن ملزومات مراسم عروسی پیر شالیار بر عهده متولی است ، متولی گری موروثی است و هر كس در زمان عروسی شالیار چیزی برای اجرای مراسم عروسی هدیه كند ، اعقاب وی نیز می بایست همان چیز را برای بزرگداشت آن مراسم هدیه كنند . مراسم به طور كلی زیر نظر زیوانی پیر انجام می شود . معمولا برای برپایی جشن دهم بهمن ، از اوایل بهمن ماه با ارسال ۱۰ گردو برای هر خانوار خبر برگزاری جشن به اطلاع مردم رسانده می شود . شخصی كه این خبر را به مردم می رساند هله واده یعنی خبردهنده نامیده می شود . ضمنا این گردوها از باغ پیر شالیار توسط خاندان متولی چیده می شود و متولی و همراهان وی بر تقسیم گردوها نظارت دارند دریافت كنندگان گردو نیز با ارسال آرد و گندم و… برای متولی در برگزاری جشن مشاركت می كنند .
چند روز پس از پخش گردو نوبت به مراسم كلاه وروژنه در روز چهارشنبه می رسد . در این مراسم دخترها و پسرهای خردسال قبل از طلوع آفتاب مردم را برای شركت در مراسم قربانی دعوت می كنند . مردم هم به آنها مقداری خوراكی از قبیل گردو ، توت و… می دهند . بچه ها به پشت بام ها رفته و با خواندن اشعاری ، نزدیك شدن به طلوع خورشید و آغاز مراسم قربانی را به مردم خبر می دهند . در این زمان گاوها و گوسفندها به قربانگاه و مقابل خانه پیر آورده می شوند و با تابش اولین اشعه خورشید ، خون اولین قربانی از طایفه یاشا كه در زمان حیات پیر شالیار اولین قربانی را برای شالیار نموده است به زمین ریخته می شود ، پس از اولین قربانی نوبت به ذبح های نذری و نذورات مردم می رسد . پس از پایان مراسم نیز گوشت ها در داخل خانه پیر ، بین اهالی و زوار حاضر در مراسم نو نیز روستاهای اطراف تقسیم می گردد. كسانی كه برای دریافت گوشت نذری می آیند رسم است كه با خود پیش كش هایی هم داشته باشند . پس از این مراسم نوبت به پختن آش مقدس می رسد . این آش با گوشت ، دل و جگر قربانی و همینطور دانه انار ، گندم ، نخود ، لوبیا ، آویشن و نوعی نعناع در ۷ دیگ پخته می شود و بعد از ظهر روز قربانی بین مردم توزیع می گردد.
پس از آن مراسم ذكر و رقص دسته جمعی سماع با نواختن دف آغاز می شود . در این مراسم همگان دست در دست یكدیگر دایره ای درست می كنند و در حركتی نمادین با خواندن قصیده ها و ذكر اسمای خدا در خلسه ای عارفانه ، با حركاتی دسته جمعی با هم یكی شده و همنوا با مولوی كه آرزو می كرد ( رقصی چنین میانه و میدانم آرزوست ) به رقص پر ركز و راز سماع در میان میدان می پردازند . روز پنج شنبه نیز از بقایای قربانی روز گذشته عموما استخوان های قربانی است در ۹ دیگ غذایی تهیه می كنند و زوار را اطعام می نمایند .
شبانگاهان روز پنج شنبه همگی در خانه مستطیل شكل پیر شالیار كه گرداگر آن دارای سكوست جمع می شوند و به شب نشینی كه به آن شه وونیشتی می گویند ، می پردازند . هر طایفه به رسم سنت خانوادگی در جای مخصوص به خود و همان جا كه ۹۵۰ سال پیش اجدادش می نشسته می نشینند و ضمن ب سه بر تسبیح چوبین و تخت گیوه بر جامانده از شیخ مراسم شب نشینی را با ذكر و دف نوازی آغاز می كنند .
در روز پایان مراسم كه روز جمعه است زنان روستا كه نان هایی معطر و مزین به گیاهان خوش بو همچون ریحان و سیاه دانه درست كرده اند به زیارت قبور پیر شالیار و عموی بهار خاتون كه پس از دیدن كرامات پیر شالیار مرید او شده و در هورامان رحل اقامت گزیده بود و نیز مقبره پیر خالد كه حامی پیر شالیار بود می روند و با رسیدن به سر مزار این رمدان آسمانی نان ها را در یك جا جمع كرده و با كمی خردكردن آن با ماست بین حاضران توزیع می كنند.
نان و ماست باقیمانده را هم ره روستا برگردانده می شودتا به رسم تبرك به كسانی كه نتوانسته اند در مراسم شركت كنند داده شود . در پایان مراسم زوار قطعاتی از سنگ مقبره پیر شالیار را با تیشه كنده و با خود به خانه هایشان می برند ، در این مراسم كه به كومسای معروف است بر اساس باورهای سالخوردگان قدیمی سنگ های این مقبره مقدس وقتی ساییده خرد و از سنگ مزار كنده می شود پس از چندی ترمیم شده و به حالت اول باز می گردد. گفتنی است در این مراسم كه فقط مردان شركت دارند و زنان مسئولیت پختن نان را بر عهده دارند .