ستارخان قرهداغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است؛ وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانیهای بسیاری كرد.ستارخان او در مدت یازده ماه استبداد صغیر رهبری مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام گرفت؛ به طوری كه شهرت او به خارج از مرزهای كشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریكایی هر روز نام او با خط درشت ذكر میشد و درباره مقاومتهای سرسختانه وی مطالبی انتشار مییافت. مقبره ستارخان در شهر ری واقع شده است .
پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمدعلی شاه، از مرز گذشتند به سوی تبریز حركت كردند و راه جلفا را باز كرد. ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز كه به شدت از روسها متنفر بودند، برای رفع بهانهٔ تجاوز روسها تلگرافی به محمدعلی شاه فرستادند. محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترك محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند،
ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادیالثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به كنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. ستارخان كه طرفداری مراجع تقلید شیعه را پشت سر خود می دید به ویژه حمایت های آیات ثلاث را مشاهده می كرد از حیث مبارزه تقویت روحی می شد و همواره می گفت من در پی اجرای احكام حجج و علمای نجف بخصوص آخوند خراسانی هستم. علمای نجف نیز در عصر استبداد صغیر تعدادی از علما و طلاب را برای تقویت جبهه تبریز به این ناحیه گسیل داشتند كه مشهورترین آن ها آیتالله سید علی تبریزی مشهور به سید علی داماد بود كه به همراه خود میرزا احمدخان عمارلویی و تعدادی دیگر را به همراه داشت.
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اكتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشك ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن كه برای طرد و دستگیر كردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی كرد و بنای مقاومت گذارد.
ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یك سال در برابر قوای دولتی ایستادگی كرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد.اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان كودكیاش بر میگشت.
بواسطه ظلم و دسیسههای دولت روس و بنا به درخواست تهران، ستارخان تصمیم به حركت به تهران مینماید. شاید هدف دولت مشروطه از این اقدام، كه به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود در واقع كنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود. روز شنبه ۷ ربیعالاول سال ۱۳۲۸ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درمیان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حركت كردند.
در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و كرج استقبال باشكوهی از این دو مجاهد آزادی به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزیینات، و طاق نصرتهای زیبا و قالیهای گران قیمت و چلچراغهای رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خیابانهای ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده میشد. پس از چند روزی كه نیروهای هر دو طرف در محلهای تعیین شده اسكان یافتند مجلس طرحی را تصویب نمود كه به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او میبایست سلاحهای خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود. ، اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری كردند. به تدریج مجاهدین دیگری كه با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مركزی شد.
بعدازظهر اول شعبان ۱۳۲۸ق قوای دولت مشروطه، كه جمعاً سه هزار نفر میشدند به فرماندهی یپرم خان ارمنی، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت، باغ اتابك را محاصره كردند و پس از چند بار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. اندكی بعد قوای دولتی او را دستگیر كردند و به منزل صمصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند.
بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و اوایل اجازه درمان وی داده نمی شد، پس از مدتی كه زخم كاری شده بود پزشكان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را كردند، بر اثر اصابت گلوله هردو استخوان ساق پا شكسته بود و زخم دچار عفونت بود، دوبار پزشكان معالج (لقمان الدوله، حسین خان نظام الحكما، و دو پزشك خارجی) اقدام به عمل جراحی و تمیز كردن زخم نمودند و پس از مدتی شكستگی و زخم بهبودی نسبی پیدا كرد و با وجود كوتاهی پا می توانست با عصا راه برود. ستارخان پس از این واقعه نزدیك به چهار سال زندگی كرد و در تاریخ ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲هـ. ق (۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴م) در تهران درگذشت.
آدرس : شهرری – صحن حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
