ریپورتاژ آگهی
روستای بوركی

روستای بوركی

اگر به تاریخ شفاهی بیش از یك قرن پیش بوركی و دیگر روستاها و شهرهای دشت خشت كه سینه به سینه نقل شده و مكتوب نیست توجه وجمع آوری شوند، شاید پژوهشگران جوان در استان فارس بتوانند دشت خشت را بهتر شناخته و به مردم دیگر شهرهای كشور معرفی نمایند.
  • 1400/12/18
  • استان : فارس
  • شهر : کازرون
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : استان فارس, كازرون
تلفن : 66059000-021

نوشته ای از آقای دكتر محمود دهقانی

پیشگفتار:

اگر به تاریخ شفاهی بیش از یك قرن پیش بوركی و دیگر روستاها و شهرهای دشت خشت كه سینه به سینه نقل شده و مكتوب نیست توجه وجمع آوری شوند، شاید پژوهشگران جوان در استان فارس بتوانند دشت خشت را بهتر شناخته و به مردم دیگر شهرهای كشور معرفی نمایند. در گذر ازسفرنامه های تنی چنداز جهانگردان اروپائی كه در سر راه خود از بوشهر به شیراز در آنجا توقف كوتاهی داشته اند وهمچنین گزارشات نظامیان انگلیسی، فارس نامه ناصری نیز باید مد نظر پژوهشگران جوان دشت خشت باشد. با گسترش رسانه های الكترونیكی و دیگر رسانه های گروهی بر دانشجویان تاریخ و فرهنگ این دشت است تا با ترتیب مصاحبه وگفتگو با سالمندان، سعی در جمع آوری گوشه هائی از تاریخ شفاهی دشت خشت كه در تقسیمات كشوری دارای دو شهر جوان است بنمایند. از سوی دیگراین مهم با پشتوانه ی سازمان های فرهنگی و شهرداری های خشت و كنارتخته و دسترسی دانشجویان به پرونده ها و نوشته های دولتی سده های پیش این منطقه میسر خواهد شد. سند ها، نامه ها، دست نوشته ها، قصه ها ، دوبیتی ها، ترانه های محلی، جشن ها، غذا ها، نمایش ها و بازی ها و همه ی آثار فرهنگ شفاهی و فولكلور می بایست ثبت شود.

همچنین بر مسئولان محلی است تا با توجه به جوانی شهرهای خشت و كنارتخته از دانشگاه های استان فارس بخواهند تا برای دانشجویان بومی و غیر بومی رشته ی هنرو تاریخ فرصت پژوهش ایجاد كنند.آثار نیاكان با پژوهش و پشتكار پژوهشگران امروز می بایست برای سپردن به نسل های آتی و آینده ی دشت خشت گردآوری، رده بندی و حفظ شود. سازمان میراث فرهنگی كازرون با گسترش كاوشگری و گمانه زنی ها، می تواند برای كشف آثار باستانی همانگونه كه تاكنون نیز چنین كرده بر فعالیت خود در این دشت بیفزاید. در انتهای دره ی تنگ جیز ، مشرف به امامزاده، بر تپه ای چند حلقه چاه با دیواره ی سنگ چین و بقایای یك ساختمان وجود داشت.

همچنین دربالای كوه ( قلعه) یا قله مشرف به بوركی نیز از دیر باز آثاری از یك ساختمان بود. قدمت آن ها به چه دوره ای می رسد بر كسی معلوم نبود. هم اكنون با گزارش سایت خشت و با كشف جمجمه های دوران ساسانیان در منطقه شاید باستان شناسان بتوانند رد آن ساختمان ها را پی گرفته تا مشخص شود چه بوده و در چه دوره ای ساخته شده و چگونه از آن استفاده می شده است. در مورد قلعه لازم به یاد آوری است كه در آئین ذردشتیان مرده را بر قله ی كوه های بلند برای خوراك پرندگان گوشت خوار می گذاشتند و استخوان ها و باقیمانده های جسد را می سوزاندند. جای آن دارد تا گروه باستان شناس میراث فرهنگی كازرون در آنجا دست به گمانه زنی زده و كاوشگری كنند.

بوِیژه آنكه در این كوه نه تنها پر سیاوشان بلكه بوته “هوم” كه گیاهی داروئی و مورد احترام آئین ذردشتی بوده نیز یافت می شد. بخش هائی از اوستا به هوم اختصاص دارد. دشت خشت نه تنها در دوران زندیه از نظر استراتژیكی كارساز بوده است بلكه با نزدیك بودن به تنگ چوگان در شاپور از یكسو و از سوئی مسلط بودن بر دشتستان و خلیج فارس شاید در دوران هخامنشی و ساسانیان تاریخ موثرتری را پشت سر گذاشته است.

 

روستای بوركی-kGLw4aM1QZ

Boorekey بوركی :

دراستان فارس سه روستا بوركی نامیده می شوند. یك بوركی از توابع شهر مرودشت و دوتای دیگر در دشت خشت قرار دارند كه یكی از آنها با پسوند آغالی مشخص می شود . روی سخن در این نوشتارروستای بوركی روستای بزرگی است كه در سینه كوه قرار دارد ونزدیك به جاده شیراز به بوشهر می باشد و از دیر باز باغ های میوه بویژه لیموی آن معروف بوده است. در دوره های دور تاریخی نیز بوركی مركز كشت خشخاش و حبوبات بود. قند و شكربرای بوركی و خشت از طرف اداره قند و شكر بوشهر تامین می شده است. كربلائی رضا محمد زمان (كهرضا) از جنوب با كاروان، قند و شكر به منطقه می فرستاد.

رضا محمد زمان همسرش از سادات خشت بود. اهالی خشت و كنارتخته نه تنها آب آشامیدنی اشان از بوركی بوده بلكه با سبزیجات بوركی روزگار گذرانده اند. تانیم قرن پیش با مشك و تانكر به بوركی می آمدند و آب می بردند. آب كنارتخته از چاه مزرعه (مش ابریم) مشهدی ابراهیم از محله ی بالائی بوركی كه خود در دخانیات كنارتخته كار می كرد تامین می شد. چاه “آرتیژن” اولین طرح لوله كشی آب به كنارتخته هم در محله ی بالائی حفرشد. شادروان شاه جی خان بخارائی پدر احمد شاه و عباس بخارائی، مكانیك برجسته منطقه و آموزش دیده ی كشور هند مسئول تلمبه چاه بود. شادروان شاجی خان بخارائی خدمات شایانی به مردم منطقه بویژه جعفرجن و كنارتخته و بوركی كرد. ایشان نسل جدیدی مكانیك و راننده برای منطقه تربیت كرد كه در آن دوران خود یك موهبت بود. آب خشت از مزرعه رضا (چهاب رضی) شادروان ملا غلامرضا از محله ی پائینی بوركی بود. محمدرضا از اهالی خشت با صدای دلنشینش با تانكری كه بر گاری داشت آوازخوانان به بوركی می آمد و آب به خشت می برد و از آن راه پول دار شد و با چهارده هزار تومان ماشین( شورلت) سبز رنگ مدل پنجاه و هفت (میلادی) خرید و بین خشت و كازرون مسافر كشی می كرد.

آب و هوای بوركی مناسب تر از خشت و كنارتخته بود. از این روپیشرفت كشاورزی در بوركی باعث رونق بازارسبزی كنارتخته و خشت شد. بعد از سال ها چند نفر در خشت ماشین خریدند ومسافران از كازرون سبزی و میوه به خشت و كنارتخته می آوردند. ازرانندگان آن دوران (مش عبدالكریم ) حاج عبدالكریم قاسمی، آقای یدالله اسمال جونی، آقای یدالله نورمحمد، شادروان ایرج، آقای سید محمود (سید ملك) هاشمی و شهید الله كرم بوستانی فرزند ماشاالله بودند. در كنارتخته سید فتح الله و سید نمكی و سید رضا از سادات كنارتخته ماشین دار منطقه بودند. غلامحسین خدامراد در كنارتخته اولین مكانیك وسائط نقلیه موتوری از جمله موتور سیكلت و دوچرخه بود. از بوركی هم شادروان شیخ حسین فرزند محمد حسین كه با تصادفی در زندان به سر می برد آزاد شده و با خرید ماشین به جمع دیگران پیوست وبا وجود او كاهوی بوركی به بازار كازرون راه یافت. كشاورزان بوركی دست به تلاش های دیگری زدند و اینبار سبزی بوركی بازار تازه تری پیداكرد و پیله وران آن را به بوركی آغالی و چغا ساعی و شهباز خانی، بزین، بنه سید، تل اسپید، خواجه جمالی ، ایجانی، جعفرجن، بنكی و دیگر روستاهای دشت خشت می بردند. یكی از محصولات پر درآمد بوركی تنباكو بود كه نه تنها در رودك بلكه در كازرون، چنارشاهیجان، ممسنی و یاسوج هم خریدار داشت و پابپای تنباكوی برازجان بازار خوبی را به خود اختصاص داده بود. از بیش از یك قرن و در دوران ملوك الطوایفی كه هر خان و خان زاده ای روستائی برای خود داشت، بوركی درزیر سیطره ی محمد علی خان بهبهانی بود. هنگام برداشت خرمن مامورانی از طرف خان می آمدند و غله كشاورزان را مهر و موم می كردند و درصد بسیاری از دست رنجشان به خان تعلق داشت. از حوادث تاریخی این روستا می توان به آتش سوزی مهیبی اشاره كرد كه حدود نیم قرن پیش چندین هكتار زمین زیر كشت گندم در آغاز فصل درو طعمه آتش شد.

مردم روستا از زن و مرد بسیج شده بودند تا آتش را مهار كنند. یكی دیگر از حوادث عظیم هفتاد پنج سال پیش آن بود كه با قحطی وحشتناكی كه سرتاسر منطقه را در خود فرو برده بود دزدی های زیادی می شد. غلو سوزو (غلام سبزه ) از دزدان معروفی بود كه تمامی مردم خشت و گوریگاه و كنارتخته و بوركی و دیگر روستاهای دشت خشت از او می ترسیدند. ازگفته های سالمندان چهل سال پیش می شود پنداشت كه غلو سوزو در آن روزگار دچار ناراحتی شدید روحی بوده و علم روانشناسی پایش به مناطق دور افتاده كه هیچ به پایتخت هم نرسیده بود تا این گونه افراد را معالجه كنند.مسبب خیلی از جنایات ضعف اجتماعی نیزبوده است چرا كه به گواه تاریخ همه ی مجرمان در بطن مادر مجرم نبوده اند. او در تاریكنای ذهن خود دشمن داشت. خیلی ها را به قتل رسانده بود. به طوری نامش بر سر زبان ها افتاده و لرزه بر گرده ها انداخته بود كه دیگر نیاز به دزدی شبانه نداشت. در دل روز می آمد و هر چیزی كه می خواست با خود می برد و كسی در برابرش جرات عرض اندام نداشت. در نشستی پنهانی كه سرشناسان دشت خشت در منزل غلام شاه دهقانی در محله ی پائینی بوركی داشتند غلام شاه قول داد تابا طرحی غلوسوزو را از پا دربیاورد.غلام شاه مردی رك و روراست بود .چون بی پروا سخن می گفت شهره ی دشت خشت بود و شخصیت های سرشناس او را دوست داشتند.

غلام شاه قاصدی به منزل غلو سوزو كه در یكی از روستاهای منطقه زندگی می كرد فرستاد و از او برای ناهار دعوت كرد. غلو سوزو اسب زین كرد و(تفنگ زار) ش را بر دوش گرفت و به بوركی آمد. غلام شاه ناهار مفصلی تدارك دیده بود و در آن روز دو راس تیشتر(بز جوان) برای مهمان ها كه سرشناس بوركی بودند سر بریده بود. طرحی كه برای كشتن غلو سوزو چیده بودند بسیار ظریف و فنی بود. در دیوار سربونك منزل همسایه ی غلام شاه یعنی عمو عوض و باقرعباس آقا (حاج باقر كدخدای محله ی پائینی) ، سوراخی مشرف به دستشوئی منزل غلام شاه تعبیه كرده بودند. به اندازه ای كه لوله تفنگ بتواند از آن عبور كند. بعد از ناهار مهمان ها به بهانه خواب قیلوله در كپر دراز كشیدند ولی همگی از گوشه چشم غلو سوزو را می پائیدند. او كه دزدی ماهر و كاركشته و بشدت روان پریش بود، چون به هیچكس اعتماد نداشت، تن به خواب قیلوله نمی داد. بعد از نوشیدن چای آفتابه ای آب خواست و تفنگ اش را بردوش گرفت و به دستشوئی رفت .

 

روستای بوركی-APDtZbdRhK

در آن دوران دستشوئی ها سقف نداشتند و با خار و خاشاك دیواری به دور آن می كشیدند. تفنگ چینان ماهری كه در سربونك منزل عمو عوض با تفنگ “برنو” كمین نشسته بودند غلو سوزو را در حین قضا حاجت نشانه گرفتند و به قتل رساندند. ولوله عظیمی در بوركی و روستاهای اطراف به پا شد. جسدش را با بندی كه به یك قاطر بسته بودند روی زمین می كشیدند و مردم به جسدش سنگ می پراندند.لاشه ی غلو سوزو را بدون غسل و كفن در محله ی پائینی بوركی، درست در قطعه زمینی كه بانك صادرات آن را خریده، در گودالی انداختند و بر آن خاك ریختند. داستان قتل غلو سوزو نقل و نبات قصه ی شب ها شده بود و مردم در كنار چاله ی آتش تا سال ها آن را برای همدیگر تعریف می كردند. روستای بوركی با طول زیاد و عرض كم بنیاد شده است. دلیل اصلی آن از نظر ساختار معماری تجربی، باران و سیل بود كه از كوهستان سرازیر می شد . جویبارها در كنار كوه به دره ها می ریختند و سیلاب به راه می افتاد و این خود می توانست خانه های روستا را ویران كند. بر این اساس رشد روستا با طول زیاد و عرض كم باعث شد تا مزارع و زمین های حاصل خیز دست نخورده سر جای خود باقی بمانند. در گذشته خانه ها با خشت های گلی ساخته می شدند. اولین بنای سنگ و سیمانی بوركی مرده شورخانه بود. مدرسه و مسجد و خانه ها با خشت و گل بودند. مرده شور خانه ی سنگ و سیمانی بوركی هم بدلیل نامعلومی پس از مدتی متروكه ماند و كسی رغبت نمی كرد مرده اش را در آنجا بشوید. بعد ها شایع شد آنجا بد یمن است (آمد و نیومد دارد) و اگر كسی یك مرده آنجا شست، باید منتظر مرگ قریب الوقوع یكی دیگر هم باشد. بدبختانه خرافات و اوهام به دلیل فقر فرهنگی در روستا وجود داشت و بشدت عمیق بود. دو دستگی و چیز دیگری در كار نبود. یكی از ویژه گی های منحصر بفرد بوركی چند فرهنگی بودن این روستا است. اگر به گذشته و تاریخ مهاجرت مردم به این روستا مراجعه شود، با اسامی طایفه ای مردم ساكن در بوركی، كه هرطایفه ای برای خود سنت و رسومی داشت، می توان دریافت كه از نقاطی مختلف بوده و به این روستا كوچ كرده اند. طایفه موردكی ها از موردك در نزدیكی تنگ ابو الحیات و چنار شاهیجان بودند.

نمد مال ها از دلوار تنگستان آمده اند. دریسی ها از دریس، لیراوی ها از لیراو، مشتونی ها از مشتون و گروه های دیگر هریك از نقاطی دور به این روستا مهاجرت كرده اند. دلیل عمده این مهاجرت ها احتمالا مساعد بودن آب و هوا و یا سهولت فراهم آوردن آذوقه در این روستا بوده است. بوركی به سه محله تقسیم شده. قسمتی كه به جاده شیراز و بوشهر و كنارتخته نزدیك است محله ی بالائی، قسمتی كه به خشت نزدیك است محله ی پائینی و میانه روستا را محله ی میانی می نامند. به دلیل آنكه خانه ها شماره ی پلاك و كد پستی نداشتند، بر روی پاكت نامه های چهل تا پنجاه سال پیش، بوركی سفلی، بوركی علیا و بوركی وسطی می نوشتند تا به دلیل تشابهات نام خانوادگی، نامه بدون سردرگمی به دست گیرنده برسد. با این تقسیم بندی است كه مردم محله ی پائینی بیشتر با مردم خشت ازدواج كرده اند و مردم محله ی بالائی با مردم كنارتخته واز این رو مردم بوركی بیشتر از روستاهای منطقه با گوریگاه ، مافی آباد (تل قنبر قاسمی) و خشت و كنارتخته ای ها قوم و خویش اند. آنها قریب به یك قرن پیش پا را فراتر گذاشته با كازرونی ها هم وصلت می كرده اند. نمونه های آن در بوركی فراوان است. از سوی دیگر با برازجانی ها و شولی ها و بیضائی ها هم وصلت كرده اند. دلیل عمده این موضوع از نظر جامع شناختی شاید به روح سنتی چند فرهنگی این روستا بستگی دارد. حتا فولكلور این روستا نیزشاید این حقیقت را ثابت كند. مثلا در یك ترانه ی روستائی خوانده می شود: گناوه بار كرده ام بارم سی (برای) خشت است. یا در وصف عروسی كه می خواستند از كنارتخته به بوركی بیاورند در شروه محلی در جشن می خواندند: داغونی داغم كرده … كه البته من تا به امروز نمی دانم چرا در گویش محلی، به كنارتخته داغونی می گفتند. یك سر بوركی تحت تاثیر كنارتخته بود و سر دیگرش تحت تاثیر خشت و این را از واژه های محلی هم می توان دریافت كرد.

مثلا به واژه ی ( خوردم) در محله ی بالائی می گویند (خاردوم) ولی در محله ی پائینی می گویند (خردوم). در اینجا تاثیرات و پیمان ازدواج در قریب به یك قرن پیش مطرح است كه كسی زن به راه دور نمی داد. وگرنه در دوران كنونی این دیگر عادی شده و روستا و شهر و استان مطرح نیست.ازدواج با مردم شهر ها و استان های دیگر نه تنها مفید است بلكه با در نظر گرفتن تنوع قومی در كشور می بایست برای تقویت و همدلی ملی مد نظر باشد و تبلیغ بشود. یكی از نمایش های هنری محلی در بوركی رقص (چوپی) نام داشت. هنگام عروسی توانگران روستا، گرگعلی را از خشت می آوردند و ساز و نقاره می نواخت. گرگعلی مرد قد بلند ی بود. در رشته ی هنری خود نظیر نداشت. نام او به عنوان یك هنرمند در تاریخ شادی های منطقه تا ابد پایدار و خوش می درخشد. نمایش تركه بازی در سراسر دشت خشت رسمیت دارد و گاه عاشقان این رشته به هنگام جشن عروسی در روستاهای اطراف با شنیدن آواز دهل به آن روستا می رفتند. از همه ی قشر اجتماعی در این بازی هیجان آور و رزمی شركت می كردند. یكی از نمایش ها و یا “كارنوال” هنری دیگر در بوركی زمانی بود كه داماد را به حمام می بردند. از شواهد امرچنین برمی آید كه در گذشته های تاریخی بدلیل فرهنگ بازمانده ی باستانی، داماد را به رودخانه می برده اند و این ” كارنوال” را در بوركی ( دومارو) یعنی( رفتن داماد به رود) می نامیدند. این جشن با رقص بسیار زیبائی كه در زمان حاضر در استان های كهگیلویه و بویر احمد و خرم آباد و ممسنی در استان فارس اجرا می شود جزئی از فرهنگ عروسی این روستا بود. با لباس های خوش رنگ همراه با گردش دستمال های رنگارنگ در هوا بدنبال داماد و عروس كه بر اسب سوار بودند رقص كنان براه می افتادند. زیبائی این نمایش هنگامی اوج می گرفت كه عروس یا داماد به دشت یا فضای باز می رسیدند. در آنجا نمایش اسب سواران چابك و ماهر آغاز می شد. اسب ها چهارنعل می رفتند و سواران، دشت را در می نوردیدند و مسابقه می دادند. از اسب سواران چابك آن دوران شادروان حاتم فرزند حاج باقربود. در حین تاخت از روی زین پاهای خود را چفت و سر ش را رو به زمین آویزان می كرد. با ایفای نقش ماهرانه او تماشاچینان غرق در شادی می شدند.

این شیوه ی نمایش با اسب، بنا به شواهد تاریخی در دوران صفویه، در میان قزلباشان ایران مرسوم بوده است . سنت دیگر حنا بندان بود. شب حنا بندان با آینه و رسم و رسوماتی كه ریشه در آئین باستان دارد دست و پای داماد و عروس را حنا می بستند. این سنت در بوركی فرصتی برای محبت خواهر و مادرها ی عروس و داماد بود. با پخش و ریختن گل و شیرینی بر فراز سر داماد و عروس نوبت به همسایگان می رسید. با آوائی هماهنگ ( كل ) می زدند و یك دسته می خواند: امشو حنا بندونشه. دسته دیگر پاسخ می دادند: دیش و ددش قربونشه. فرهنگ بوركی كه از فرهنگ طایفه های مختلف تشكیل شده است بكر و زیبا بود. با جمع آوری فرهنگ شفاهی و فولكلور بوركی ودیگر روستاها به جرات می توان گفت كه دشت خشت درحكایت ، ترانه ی محلی، دوبیتی، و انبوهی از واژ های بكر اصیل پارسی غنی بوده و در استان فارس سرآمد دیگر شهر هاست. دریغا كه در هجوم بعضی برنامه های بی محتوای قصه و آواز در رادیو و تلویزیون در پیش از انقلاب فرهنگ سنتی و ترانه ها و موسیقی و دوبیتی های محلی بر باد نیستی رفت. متاسفانه در حال حاضر نیز به فرهنگ این خطه اهمیت داده نمی شود و حتا آرایش خیابان ها و ساختمان ها نیز بر اساس اسلوب معماری و شهرسازی نیست و هیچگونه پیش بینی كارسازی ارائه نمی شود. ازبناهای خوب گلی روستا در گذشته، یكی مدرسه ی خواجو بود كه درمحله ی میانی با همت و تلاش پیگیر شادروان فتحعلی نوری (آفتحعلی) ساخته شده بود. دیگر یك دستگاه حمام عمومی سنگ و سیمانی بود كه مشتونی ها همت كرده و زمین آن را داده بودند. درمحله ی بالائی هم مسجد ی بود كه خانواده مشهدی ابراهیم (مش ابریم) دستی در تهیه مخارجش داشتند. از افراد سرشناس محله ی بالا ئی مرد با سواد و كتاب خوان شادروان كربلائی ابراهیم (كل ابریم) بود كه در همین چند سال پیش چشم بر جهان فروبست.

كل ابراهیم ادبیات ایران و جهان را خوب می شناخت. آثار نویسندگان و شعرای كلاسیك و عصرجدید اروپا، از جمله سروانتس ، پوشكین، شكسپیر، بالزاك، ژان ژاك روسو، چخوفف، كافكا، رومن رولان ، ویرجینیا ولف و آلبركامو ودیگر نویسندگان آن قاره را ژرف خوانده بود. بدون اینكه به اروپا سفر كرده باشد فرهنگ و ادبیات آن قاره را مثل كف دست می شناخت. درمحله ی پائینی عبدالله دارابی ( وكیل عبدالله) مرد با سوادی بود. بر سر در ورودی مسجد حاج غلومی بر لوحه ای سنگی با خط نستعلیق شعری بود كه از میان اشعار شعرای نامدارآنرا انتخاب كرده بود: ای كه دستت می رسد كاری بكن/پیش از آن كز تو نیاید هیچ كار/نام نیك رفتگان ضایع مكن/تابماند نام نیكت برقرار. بر روی دیوار این مسجد از درون، خطاطی ناشناس با خطی زیبا ولی با زغال شعر عماد قزوینی شاعر دوره ی صفویه را نوشته بود: دراین دیرینه دیر دیر بنیاد/عجب غافل نهادست آدمی زاد. ازآدم های با سواد محله ی پائینی ملا سردار كد خدای بوركی و داماد كدخدای قبلی یعنی حاج باقر بود. ملا سردار در امور اجتماعی فعالیت داشت و مردم را تشویق می كرد بچه ها را به مدرسه بفرستند. در همان دوره حاج میرزا از محله ی پائینی به قم مهاجرت كرد ومحرم هر سال به بوركی می آمد. علی میرزا فرزند كربلائی غلامعلی و برادرش شادروان علی مراد از نسل جدید با سواد بوركی بودند.

این حقیقت همیشه در تاریخ منطقه استوار خواهد ماند كه تمدن و پیشرفت تحصیل در دشت خشت بویژه بوركی مدیون كازرونی هاست. تا سال هاآموزگارهای مدرسه ی خواجو بوركی ، مدرسه ی ساسان خشت و مدرسه ی شاپور كنارتخته كازرونی بودند. كازرون بر گردن دشت خشت حق عظیمی دارد. از آموزگارهای نسل تحصیل كرده در مدرسه نوساز بوركی، آقای مصطفی دهقان و آقای نورمحمد نوری از محله ی میانی، آقای اسماعیل دهقان و محمدخان دهقان از محله ی بالائی، نخستین آموزگارهای بومی به شمار می رفتند كه مدارج بالای تحصیل در منطقه یعنی كلاس نهم دبیرستان “سیكل” را طی كرده بودند. اولین دیپلمه ی بوركی مهندس عباس دهقانی فرزند شادروان غلام شاه بود. بوركی در حال دگرگونی بود و داشت به مسیرتازه ای گام می نهاد. با انقراض چرخ چاه ها كه آب كشاورزی را بوسیله حیوانات تامین كرده بودند كم كم تلمبه پایش به بوركی رسید. یك تلمبه” بمفورد” نه اسب، قیمتش هشت هزار تومان بود. درآن روزگار آقای غلامحسن شادمان فرزند حاج باقر وبلاگ روستای بوركی شهرستان كازرون استان فارس

لهجه و گویش بوركی‌ها
بوركی‌ها به زبان فارسی صحبت می‌كنند.

 

 

روستای بوركی-4ikSGwpmfK