هنر مینا و میناكاری یكی از زیباترین هنرهای ایرانیان است كه ساخت آثار آن بسیار وقت گیر و مدت زمان زیادی را می طلبد. این هنر كه دارای قدمت چندین ساله است، توسط افراد و اشخاص گوناگونی از سراسر این كره خاكی مورد استقبال قرار گرفته است و هنرمندان زیادی به این هنر زیبا مشغول می باشند. به طوریكه ایران و به خصوص شهر اصفهان را مهد این هنر نامیده اند.
حسن خان فرامرزی
مرحوم حسن خان، فرزند فرج الله خان، در سال ۱۲۸۵ شمسی در حوالی میدان نقش جهان یعنی محله باغات اصفهان، كه امروز خیابان هشت بهشت نامیده میشود، دیده به جهان گشود.او در یك خانواده اصیل اصفهانی و تقریبا مرفه به دنیا آمد و از تربیتی خوب برخوردار شد. وی بسیار زیرك و كاردان بود و در زمینههای صنعتی بسیار خلاق بود. به همین دلیل نیز جذب كارهای صنایع سنگین و صنایع دستی شد. خود او میگفت: «من شانزده ساله بودم كه با مسیو شونمان آشنا شدم. او مهندس فنی و اهل آلمان بود كه مسئولیت نصب و راهاندازی ماشینهای بافندگی كارخانه وطن در اصفهان را به عهده داشت. شونمان از معدود كسانی بود كه به كارهای فنی آن زمان بسیار مسلط بود و به امور مكانیك ماشینافزار، تاسیسات برق و امثالهم احاطهی كامل داشت.
او علاقه بسیاری به ایران و به خصوص اصفهان داشت و آثار بسیاری در سرزمین آریا از خود باقی گذاشت. وی نسبت به نژاد آریایی احساس همبستگی و ادای دین میكرد و در جنگ جهانی تا آخرین لحظاتی كه آلمانیها از ترس متفقین از ایران خارج شدند در اصفهان ماند و دختر خود را به عقد پسر عطاءالملك درآورد. به همین جهت خود را وابسته به اصفهان میدانست.
از كارهای خیر دیگرش نصب و راهاندازی كارخانه برق عطاءالملك در اصفهان بود كه به عنوان دستیار او كار میكردم. بعد از آشنایی و اطمینانی كه به من پیدا كرد، سعی كرد كارهای فنی آن زمان را به من بیاموزد. من هم با هوش و ذكاوت آنها را آموختم.
چنان به او وابسته شده بودم كه مردم اصفهان مرا حسن شونمان مینامیدند و یا در اثر كثرت استعمال، واژه حسن شونمال را برای من به كار میبردند».
حسن خان فرامرزی در بازسازی هنر ساخت مینا در اصفهان نقش اساسی داشت؛ به قدری كه دیگر بار این هنر را در اصفهان زنده كرد. او همیشه میگفت كه: «مسیو شونمان مقداری رنگ میناسازی تهیه كرده و مقداری هم از آلمان آورده بود و به بعضی از نقاشان میداد و این نقاشان با راهنمایی هنرمندان آن را بر روی بومهایی كه وی آماده كرده بود، نقاشی میكردند. سپس به كوره میبردند تا فرآوردهی مینا به دست آید.
ساخت این كارها برای هنرمندانی كه میناسازی را كه در دوران صفویه نیز رونق داشت ندیده بودند، تعجبآور و شوق برانگیز بود. تنها كاری را كه مسیو شونمان به من تعلیم نمیداد، پخت و طریقه آتشكاری مینا بود. من نیز به فكر افتادم تا چارهای برای یادگیری تكنیك آن بیابم.
آن روزها شونمان اتاقی در منزل نیمه مخروبهای تهیه كرده بود و داخل آن كوره میناسازی را به پا داشته بود. از آن جایی كه من مشاور او بودم توانستم كوره را دقیقا درون اتاقی در طبقه بالا بازسازی كنم. این كوره دقیقا همانند كورهای بود كه او ساخته بود. سپس از سوراخی كه محاط به كوره بود و به درب ورودی تعبیه كرده بودم، او را زیر نظر داشتم. زمانی كه او در این محل كار میكرد، تمام حركات او را با زمان عملیاتاش دقیقا اندازهگیری و یادداشت میكردم و بالاخره از راه دور آن را فرا گرفتم و در كوره منزل خودم كارهایی را كه او انجام میداد به طور دقیق انجام دادم تا به پخت مینا دسترسی پیدا كردم».
فرزند بزرگ حسن خان، میگویند: «بعد از رفتن آلمانیها از ایران، پدرم (حسن خان) كارهایی را كه توسط نقاشان برای مینا تهیه میشد خودشان آتشكاری میكردند (آثاری از آنها باقی است كه تصویر زیبای آنها در همین كتاب به چاپ رسیده است). به یاد دارم كه مرحوم شكرالله خان صنیع زاده و ناصر زندی و آقای شریفیان این فن را در منزل خودمان از مرحوم پدر فراگرفته و در كارهای خودشان انتشار دادند».
بنابراین احیاگر صنعت و هنر میناسازی را باید مرحوم حسن خان فرامرزی دانست كه حق بزرگی بر این صنعت دستی در اصفهان دارد.
استاد شكرالله صنیع زاده
استاد شكرالله صنیع زاده در سال ۱۲۸۵ هجری در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. وی نوهی دختری آقا میرزا عبدالحسین صنیع همایون (تذهیب كار و قلمدانساز صاحب نام اواخر دوره قاجاریه) و نوادهی آقامحمد كاظم نقاشباشی بود.
استاد صنیع زاده تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه قدسیهی اصفهان به اتمام رسانید و آموزش مقدمات تذهیب و نگارگری را نزد آقا میرزا عبدالحسین صنیع همایون فراگرفت و مدتی بعد به گروه هنرآموزان استاد برجستهی هنر مینیاتور و قلمدانسازی اصفهان، حاج حسین مصورالملكی، پیوست. اما آنچه كه استاد صنیع زاده را از دیگر اساتید متمایز میساخت علاوه بر ذوق و ابتكارش، ایمان بیكرانهاش نسبت به ذات هنر بود. وی با توجه به اطلاعات اندكی كه از پدربزرگش دربارهی هنر میناسازی به دست آورده بود، به انجام آزمایشها و تجربیات متعدد و مفصلی پیرامون این هنر دست زد و توانست در این راه از تجربیات و راهنماییهای مسیو شونمان كه به طور غیر مستقیم به وی رسید، و همچنین از آموزشهای حسن خان فرامرزی بهره مند شود.
از ابتكارات استاد صنیع زاده ساخت مینا در حجمهای بزرگتر بود؛ زیرا تا قبل از ایشان ساخت و سازهای مینا در ابعاد كوچك انجام میشد. استاد شكرالله صنیع زاده در طول عمر هفتاد و چند سال آثار متعددی در اماكن متبركه مانند ضریح حضرت علی(ع)، امام حسین (ع)، حضرت ابوالفضل و امثالهم به یادگار گذاشت. آثار جلدسازی و تمثالهای حضرت علی(ع) و حضرت عیسی (ع)، كه زینتبخش موزههای داخلی و خارجی است، از آثار اوست. از شاگردان ممتاز استاد صنیع زاده، میتوان استاد غلامحسین فیض اللهی، استاد هنردوست، استاد غفاریان، استاد فرشید، استاد والیان و استاد زرگرباشی، همچنین فرزندان ایشان را نام برد كه هر كدام از ایشان از اساتید بزرگ هنر میناسازی هستند. علاوه بر هنر میناسازی میتوان از دیگر شاهكارهای استاد صنیع زاده در رشتههای مینیاتور، تذهیب، گل و مرغ و چهره سازی نام برد. استاد صنیع زاده پس از سالها كوشش و خلق آثار بیبدیل و همچنین تربیت شاگردان ممتاز به سال ۱۳۶۲ به دیار باقی شتافت و در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.

استاد غلامحسین فیض اللهی
بهار سال ۱۳۰۷ در یكی از روستاهای چادگان اصفهان نوزادی دیده به جهان گشود. ارادت خاص خانوادهی آن نوزاد به خاندان حسینی باعث شد كه او را غلامحسین بنامند و با همین تفكر، شخصیت او شكل گرفت. عشق به خاندان تشیع و زندگی در طبیعت زیبای زنده رود و دامنه كوهستانهای غرب اصفهان زیباییشناسی را به او آموخت.
زیبا پسندی او را به دامان طبیعت میكشانید و عشق طبیعت نقاشی را در ضمیر او متبلور میكرد، به گونهای كه همه دنیای كودكانهی او را نقاشی پر كرده بود. هر گاه پولی، هر چند ناچیز، به دست میآورد برای خرید كاغذ و مدادرنگی هزینه میكرد و با تفكرات ظریف كودكانه خود ساعتها به نقاشی میپرداخت.
غلامحسین ۱۰ ساله بود كه پدرش را از دست داد و دنیای زیبای رنگ و نقاشیهای او از هم گسست ولی عشق به طبیعت و هنر لحظهای او را رها نكرد. وی با وجود تمام مشكلات و سختیهای زندگی هر گاه كه فرصتی مییافت الهامات خویش را از طبیعت گذرا بر روی كاغذ ثبت میكرد و از نقش آن لذت میبرد.
بنابراین اولین معلم طراحی او طبیعت و كار كشاورزی بود. در هفده سالگی آنچنان عشق نقاشی بر او غلبه كرد كه تصمیم به ترك شهر و دیار خود گرفت و رو به سوی كعبهی هنر یعنی اصفهان گذارد.
او در اصفهان بدون هیچ پناه و آشنایی سرگردان بود و عاشقوار به دنبال معشوق میگشت تا به طور اتفاقی، خداوند زیباییها سرنوشت او را در كف هنرمندی بزرگ رقم زد. گویی آن بزرگ نیز منتظر وی بود و او كسی نبود جز استاد شكرالله خان صنیع زاده، هنرمند میناساز اصفهانی. با همان نگاه اولی كه بین آنها رد و بدل شد، جذبهای به وجود آمد كه بیست سال به عنوان مراد و مرید به طول انجامید.
غلامحسین سالك معرفت بود و توانست با كوله باری از تجربه و تكنیك آفرینشهای هنری خود به سر منزل استادی برسد. البته استادی كه تا آخر عمر، خود را هنرجو میانگاشت و میگفت جز این اگر باشی مرگ هنریت فرا رسیده است.
از دیگر خصایص استاد غلامحسین فیض اللهی علاوه بر شاخص بودنش در هنر میناسازی، فروتنی، حق شناسی و تعهد در مقابل خدا و بندگان خدا، به خصوص شاگردان و هنر آموزانش بود. او همیشه از مرحوم استاد شكرالله خان صنیع زاده با احترام یاد میكرد و از الطاف وی نسبت به خودش شاكر بود.
استاد فیضاللهی در طول عمر پر بركتش آثار ماندگاری از خود باقی گذاشت كه زینت و افتخار هنر میناسازی است.
مرحوم فیضاللهی دارای چهار پسر بود. دو پسر وی علاوه بر تحصیلات دانشگاهی از هنرمندان میناساز اصفهان هستند و از میان پنج دخترش نیز سه نفرشان تذهیب و گل مرغساز هستند كه هنر آنها در محافل هنری اصفهان مطرح است. از دیگر آثار آن هنرمند متعهد مذهبی آثاری ماندگار در مقابر متبركه امامان همام حضرت مولی الموحدین، علی بن ابی طالب (ع)؛ سالار شهیدان، حسین بن علی (ع)؛ حضرت ابوالفضل، حضرت زینب و دیگر مكانهای مقدس مسلمین جهان است. وی علاوه بر هنر میناسازی در رشته نقاشی فرش، تذهیب و مینیاتور در مكاتب مختلف به خصوص مكتب اصفهان نیز استادی كم نظیر بود.
استاد غلامحسین فیضاللهی پس از سالها تلاش و كوشش در نیمه شب ۱۹ آذرماه ۱۳۷۶، به ندای حق لبیك گفت و به دیار باقی شتافت و در قطعه نامآوران باغ رضوان به خاك سپرده شد.
