سورچان محله، روستایی از توابع بخش مركزی شهرستان رودسر در استان گیلان ایران است.سورچان مجموعه ای از دهكده های كهن در حوزه ی جغرافیایی اشكور سفلی ( دهستان شوییل = تقسیمات جغرافیایی فعلی ) است كه شامل ایرمحله ،ایزدین ، باغسر ، ریسن، چمتو، هسیه كوه ، بلكوت ، مازیگان = مازگه ، بنان ، چاكان ، راسران ، وربون ، سورتله می باشد.
این روستا در دهستان رضامحله قرار دارد و براساس سرشماری مركز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۳۱ نفر بودهاست.ساكنان ملك سورچان به نام «ابلق سوار» شناخته میشوند .
واژه های « ســور و ابــلــــق » :
از بررسی دو واژه ی ( سور و ابلق ) در فرهنگ دهخدا به این نتیجه میرسیم كه از جهتی میتواتند مترادف ( هم معنی ) باشد .
معانی ســـــور :
۱- مهمانی , جشن, عروسی , شادی
چنانكه فــردوســـی می فرماید :
زمان چون ترا از جهان كرد دور پس از تو جهان را چه ماتم چه سور
************
ز تو چشم آهرمنان دور باد دل و جان تو خانه سور باد
مــنــوچـــهــری :
میان ما نه عقدی نه نكاحی نه آیین عروسی و نه سوری
خواجوی كرمانی :
مهر فلك كین و نشاط غم است سور جهان نزد خرد ماتم است
۲- سور , اسبی را گویند كه خط سیاهی مانند سمند از كاكل تا دمش كشیده شده باشد .
مــعــانــی ابــلــق :
۱- رنگ سفیدی كه به همراه آن رنگی دیگر باشد .
مـنـــوچــهـــری :
خاصه هنگام بهاران كه جهان خوش گشته است آسمان ابلق و روی زمی ابرش گشته است
۲- سیاه و سفید
۳- اسبی كه دورنگ دارد و یكی سپید و دیگری هر رنگ كه باشد
فــــردوســــی :
بدو گفت كر دوی كای شهریار نگه كن بدان گرد ابلق سوار
چنین گفت گستهم كای شهریار برآنم كه آن مرد ابلق سوار
واژه ابلق و هم واژه سور به جهتی دلیل بر اسب دو رنگ دارد . بنابراین سورچان به معنی « اسب سواران »است یا كسانی كه درامور روزمره شان اسب را زیاد بكار می گیرند.
یادآوری میشود كه : كاربرد اسب علاوه بر حمل بار و سوار كاری , در جنگ آوری پیشینیان نقش عمده ای داشته است , بنابراین بنظر میرسد كه اهالی سورچان در مشاركت میدان های رزم در دفاع از هویت خودشان از اسب بسیار استفاده می نمودند .