ریپورتاژ آگهی
ساختمان ایران و اشكودا

ساختمان ایران و اشكودا

«ادریس كردی» یك كلكسیونر خوش ذوق «خودرو» است كه با جمع كردن ده ها ماشین قدیمی و كلاسیك آدمها را به دنیای خوش رنگ و لعاب تاریخ می برد.
  • 1400/12/16
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • دسته : مناطق توریستی ایران
آدرس : آدرس:تهران، خیابان طالقانی، نرسیده به قرنی، پلاك ۱۶۲
تلفن : 66059000-021

«ادریس كردی» یك كلكسیونر خوش ذوق «خودرو» است كه با جمع كردن ده ها ماشین قدیمی و كلاسیك آدمها را به دنیای خوش رنگ و لعاب تاریخ می برد.
اینجا دهه ۱۳۴۰ شمسی است. جایی كه ماشین های سرگرد و كشیده با پلاك های قدیمی پارك شده اند. شبیه همان ماشین هایی كه پدربزرگهایمان در عكسهای قدیمی به آنها تكیه داده اند یا همان خوش رنگ و لعاب هایی كه در سریال شهرزاد می بینیم و حسرت سوار شدنشان را داریم. حالا یك آدم خوش ذوق هوس كرده تا تاریخ را تمیز و مرتب در نمایشگاهش برای آیندگان نگه دارد و هرازچندگاهی غبار زمان را از رویشان پاك كند.

چند وقت یكبار هم با این ماشین های خوش نقش و خوش رنگ و لعاب چرخی در خیابان های پایتخت بزند تا دوباره یادم مردم بیندازد كه پیش از این ماشین های یك شكل و شبیه به هم چه ماشین هایی وجود داشته اند. ماشین هایی كه هیچ كس قدرشان را ندانسته اما «ادریس كردی» با ذوق بی حدش آنها را جمع آوری كرده است تا مبادا لاشه هایشان توی اسقاطی های خارج از شهر بیفتد. حالا ماشین های آقای كردی برای خودشان شناسنامه دارند حتی او برایشان اسم انتخاب كرده است و همین باعث شده تا قیمت هایی فراتر از ماشین های بورس و مدل بالای امروزی داشته باشند.

از پشت شیشه‌های ساختمان می توان ماشین‌هایی كه به حالت مورّب پارك شده بودند مشاهده كرد؛ جوری كه زیباترین و جذاب‌ترین قسمت ماشین به چشم بیاید.
این ساختمان اسرار آمیز شاید برای خیلی ها جای سوال بوده،ساختمانی خوش ساخت كه در سال ۱۳۴۱ ساخته شده است و به احتمال زیاد جزاولین بناهایی بوده است كه مجهز به آسانسور است.
معماری زیبا و خاص این ساختمان باعث چشم نواز بوده و از دیگر تجهیزات اداری آن زمان (موس زیمنس) است كه كاملا سالم مانده است .

اما امروزه بیشتر مردم این ساختمان را به عنوان كلكسیون ماشین های قدیمی و كلاسیك می شناسند،ماشین هایی كه از آمریكا و اروپا با تنوع برند از دهه های ۱۹۳۰-۱۹۴۰-۱۹۵۰-۱۹۶۰و ۱۹۷۰كه به غیر طزاحی شیك و خاص كلی خاطره تداعی می كنند.

داستان زندگی این كلكسیونر

ادریس كردی متولد ۱۳۵۸ در محله جمهوری تهران است. از همان اول عشق ماشین بوده طوری كه در ۹ سالگی پشت فرمان یك وانت می نشیند تا توانایی اش در رانندگی را به رخ بقیه بكشد: « اولین بار كلاس سوم دبستان بودم كه پدرم این جرات را داد كه پشت ماشین بنشینم و رانندگی كنم. منم چون از بچگی خیلی به رانندگی پدرم دقت می كردم بلد بودم. سوار وانت شدم یك دور با ماشین زدم اما نمی دانستم كه همراه با ترمز باید كلاچ را فشار بدهم به همین خاطر ماشین خاموش كرد. از آن به بعد دیگر ترسم ریخت و وقتی پدرم خانه می آمد و می خوابید سریع كلید را بر می داشتم و یواشكی می رفتم. عاشق این بودم كه پدرم ماشین را بیرون خانه پارك كند. چون دنده عقب بلد نبودم و برداشتن ماشین سخت بود. خدا رو شكر هیچ وقت برای خودم حادثه ای پیش نیامد.

آقای كردی هم مثل تمام خانواده های ایران یك پیكان در كارنامه اش دارد. هنوز هم درباره پیكان طوری حرف می زند كه نشان می دهد دوستش دارد. اما ماشینی كه او را تبدیل به یك كلكسیونر كرد یك ۴۰۵ قسطی بود: « اولین ماشین شخصی ام یك پیكان ۴۸ بود. من برعكس ماشین بازها بیشتر دوست دارم ماشین را تمیز و مرتب كنم تا اینكه تعمیرش را یاد بگیرم. مثلا اگر چیزی كهنه شده عوض كنم یا سعی كنم همیشه نو و مرتب نگهداری كنم. بعد از سربازی دوست داشتم ماشینم را به روز تر كنم برای همین رفتم ایران خودرو یك پژو ۴۰۵ قسطی برداشتم كه یك ۵سال ماهیانه ۲۰۰ هزارتومان قسط داشت. آن موقع ها آژانس كار می كردم. اما همیشه اذیت بودم. اصلا از خودم راضی نبودم. دوست نداشتم از ماشینم اینطوری استفاده كنم. من خیلی از زندگی عادی كه هر روز بروی سركار و بعد از ظهر برگردی و این كار عادی را مدام تكرار كنی بدم می آید. برای همین همیشه اهل ریسك بودم. بعد از ۴ سال دادن قسط خسته شدم. قسط دادن خیلی استرس دارد. یك روز به خودم گفتم همه چیز را می دهم اما فقط قسط نداشته باشم. چون می خواهم راحت بخوابم. برای همین یك روز ماشین را برداشتم و بردم دم نمایشگاه ماشین عمویم و پایین تر از قیمت فروختم و قسط را تسویه كردم. بعدهم به پدرم مقداری بدهكار بودم كه تسویه كردم. البته پدرم پول را نگرفت و من در نهایت حدود ۵ میلیون ۲۰۰ هزارتومان برایم باقی ماند. همه پول ها را داخل كشو گذاشتم. آنقدر آرامش داشتم كه از آن به بعد بی دغدغه و راحت می خوابیدم. یك روز پدرم به من گفت دو حالت دارد یا پولت را بیشتر می كنی یا همین پول را هم خرج می كنی و این حرفش خیلی روی من تاثیر گذاشت. حالا باید با پولم كاری می كردم.»


سودای داشتن یك مرسدس بنز واقعی زندگی آقای كلكسیونر را تغییر می دهد طوری كه راه جدیدی را در زندگی برایش باز می كند: « یك روز دوباره به نمایشگاه عمویم سر زدم گفتم من دلم یك ماشین می خواهد كه برای خودم باشد. قسطی نباشد. هربار دلم خواست بیرون ببرم. یك آگهی هم روی میز بود كه برداشتم و قیمت ماشین ها را نگاه كردم. آن موقع پراید ۶ میلیون ۲۰۰ هزارتومان بود. گفتم نه از پول خودم كمتر است باز باید قرض و قسط بدهم نمی خواهم. رفتم ستون بنزها را دیدم یكی ۱۰۰ میلیون یكی ۸ میلیون. تا اینكه یك بنز ۱۹۷۱ آبی رنگ را ۵ میلیون ۴۰۰ هزارتومان آگهی كرده بودند. سریع زنگ زدم. می گفتم هرچی باشد بالاخره بنز است. وقتی رفتیم و ماشین را دیدم. یكهو گفتم چقدر خشگله! انگار كه به دلم نشست. تمیز و مرتب بود. گفتم من خریدارم فقط تخفیف بده كه بتوانم بخرم. صاحب ماشین هم گفت آخرش ۵ تومان و همانجا قرار دفترخانه گذاشتیم. آن موقع ۲ هزارتومان توی جیبم بود كه بیعانه دادم (خنده). وقتی ماشین را خریدم و سوارش شدم انگار همه به من انرژی مثبت می دادن. همه توی راه دست تكان می دادند تا اینكه رفتم دوباره مغازه عمویم. حالا فكر كنید تا شب آن روز هركسی از آنجا رد شد برای ماشین قیمت گذاشت طوری كه شب قیمت ۶ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان رسید كه نفروختم. هرچه عمویم اصرار كرد نفروختم. اما نقطه حساس ماجرا زمانی است كه ماشین را خانه بردم. پدرم طوری نگاهم كرد كه انگار پولم را دور ریخته ام. ولی از بس از روزهای بعد مشتری در خانه آمد و یادداشت گذاشتند و در خانه را زدند كه نظرش عوض شد. طوری كه یكبار یك نفر آدرس مرا از توی دفترخانه پیدا می كند و ۸ میلیون قیمت می دهد اما من فروشنده نبودم».

 

یك روز یكی از دوستان آقای كردی می گوید كه می تواند ماشینش را ۱۲ میلیون تومان بفروشد آقای كردی هم بالاخره وسوسه می شود و تصمیم به فروش ماشین می گیرد.: «یكی از بچه ها گفت ماشین را به آقایی به اسم حاج عبدالله می فروشد. برای اولین بار كه آن بنده خدا را دیدم خیلی انرژی مثبت بود. ماشین را هم تا دید خیلی تعریف كرد و دوست داشت من هم فروختم بعد با ۷ تومن آن ۱۲ میلیون یك ماشین دیگر خریدم و حسابی مرتبش كردم و بعد ۱۶ میلیون فروختم. چند روز كه از این ماجرا گذشت دوباره سراغ همان حاج عبدالله رفتم. گفت كه اصلا هنوز وقت نكرده ماشین را ببیند. من هم گفتم بروم ماشین را یك نگاهی بیندازم و بیاید پاركینگ ماشین را نگاه كند. وقتی رفتم دیدم ماشین پنجر شده و حسابی خاك گرفته من هم در آن مدت پنچری را گرفتم و حسابی تمیزش كردم. حالا او هم همه این شور و شوق مرا از توی دوربین می دید. وقتی پایین آمد گفت چقدر این كار را دوست داری؟ من هم گفتم خیلی دست خودم نیست خوشم می آید. گفت بیا باهم كار كنیم و حالا به اینجا رسیدیم و در حال حاضر ۴۰ ماشین داریم. حتی موتور قدیمی هم جمع می كنیم.»
آقای كردی می گوید بیشتر كسانی كه به ماشین ها علاقه نشان می دهند آنهایی هستند كه از این ماشین ها خاطره دارند. البته نمایشگاه آقای كردی پاتوق چهره های مشهور نیز است: « اینجا كسانی از دیدن ماشین ها ذوق می كنند كه با آنها خاطره دارند. مثلا پدرشان در آن دوران یكی از این ماشین ها داشته و حالا آنها دوست دارند به یاد آن روزهای شیرین یكی از این ماشین ها داشته باشند یا اینكه بیایند و با آنها خاطره بازی كنند. خیلی از توریست ها هم به این ماشین ها واكنش نشان می دهند. به خصوص اینكه من جمعه ها چندتا را هم بیرون در پیاده رو پارك می كنم و مردم وقتی از كنارشان رد می شوند. خشكشان می زند. چندبار یكی از سفرای آفریقایی آمد و دلش خواست كه یك دوری با یكی از ماشین ها بزند بعد از آن هم حسابی مارا تحویل گرفت و حتی شام دعوتمان كرد. چهره های سیاسی، ورزشی و هنری زیادی هم آمده اند
تمامی ماشین ها دارای سند هستند و برای خودشان اصالت دارند. تاكنون چندین بار از سوی میراث فرهنگی تقدیرو تشكر صورت گزفته است. چند وقت یكبار سایر كلكسیونرها ماشین ها را برای نمایش به موزه ها برده می شود و مردم می آیند و تماشا می كنند.
نمایشگاه آقای كردی در مركز شهر قرار دارد اما كمتر كسی را داخل نمایشگاه راه می دهد. وقتی علت را می پرسیم جواب جالبی می دهد: «با احترام به همه مردم ولی همین مردم یك زمانی این ماشین ها را اسقاط كرده اند. اما فقط این موضوع نیست. خیلی ها با التماس داخل می آیند و وقتی وارد می شوند به تنها چیزی كه نگاه نمی كنند ماشین ها هستند. فقط دوست دارند از اینجا سر در بیاورند. بسیار شده است كه كسی بیاید و با كلید روی ماشین ها خط بیندازد. حتی یكبار یك نفر با پیچ گوشتی قفل بنز را تلاش می كرد باز كند. اصلا نمی فهمم برای چه این كارها را انجام می دهند. متاسفانه همین كارها باعث شده كه در را برای عموم باز نكنیم. من الان به جایی رسیده ام كه اگر كسی را ببینم می فهمم واقعا از ماشین سردر می آورد یا اصلا درباره اش نمی داند و فقط ادایش را در می آورد.»

نحوه دسترسی

آدرس:تهران، خیابان طالقانی، نرسیده به قرنی، پلاك ۱۶۲

 

ساختمان ایران و اشكودا-RqveH2AJUs



ساختمان ایران و اشكودا-joHKFWbS1O

ساختمان ایران و اشكودا-2Iglu6J8Fc

ساختمان ایران و اشكودا-sBkARXZKbu