ریپورتاژ آگهی
دریای پارس و افسانه‌های آن

دریای پارس و افسانه‌های آن

افسانه دختران دریا، ننه ماهی و جانورانی كه نیم بدنشان انسان و نیم دیگر ماهی است، از دیرباز در مناطق ساحلی ایران رواج داشته و سینه به سینه تا به امروز باقی مانده است.
  • 1400/12/09
  • استان : هرمزگان
  • شهر : بندر عباس
  • دسته : بازی های محلی ایران
آدرس : بندرعباس
تلفن : 66059000-021

افسانه دختران دریا، ننه ماهی و جانورانی كه نیم بدنشان انسان و نیم دیگر ماهی است، از دیرباز در مناطق ساحلی ایران رواج داشته و سینه به سینه تا به امروز باقی مانده است.

برای مردمان باستان، به‌ویژه برای ساحل‌نشینان، دریا همواره پهنه‌ای پر رمز و راز بوده كه با داستان‌های حیرت‌انگیز و جانوران افسانه‌ای گره خورده است. داستان‌های دل‌انگیز سندباد، دریانورد پرآوازه ایرانی (اهل بندر سیراف[۱] و مخترع سكان)، نقطه اوج چنین قصه‌پردازی‌هایی است كه بیشتر آنها درون‌مایه‌ای از واقعیت در خود نهفته دارند. شب‌های ظلمانی بدون مهتاب كه حتی دریا هم دیده نمی‌شد، موج‌های هراس‌انگیز، و از همه مهمتر، جاندارانی عجیب كه گه‌گداری به طور تصادفی دیده می‌شدند، همگی در ساخت و پرداخت این افسانه‌ها نقش داشتند. تصور خیال‌پردازانه ژرفای دریا، انسان‌نمایان، هیولاها، ساخته ذهن كنجكاو دریانوردان بوده است. این‌كه هنوز هم با وجود پیشرفت دانش و فن‌آوری دریایی و اكتشافات بسیار، داستان‌پردازان سینما از ژرفای دریا به جهت ظهور یك هیولا كمك می‌گیرند، نمایانگر ریشه‌دار بودن این موضوع در ژرفای جان بشری است. محیطی وهم‌انگیز و هراسناك كه با رقیب بیكران خود، ژرفای بی‌پایان فضا، پهلو می‌زند.

دریای پارس و افسانه‌های آن-LlR8fj4YNB



[۱] یاقوت حموی: « … سیراف را كیكاوس بنا كرده است. چون كیكاوس خواست به آسمان رود و تا آنجا صعود نمود كه از انظار غایب شد، خدا باد را مامور پایین انداختن او كرد و كیكاوس در سیراف فرود آمد و آب و شیر در خواست نمود. از این رو این محل به شیرآب موسوم شد و تجار آن را شیلاو می‌نامند و من در آنجا عمارت زیاد دیدم …».

—————————-

در نبرد با تمامی این هیولاها می‌بینیم كه نه تنها نیرومندی بلكه دانایی بشر است كه بر هیولا پیروز می‌شود. در نبرد رستم و اكوان دیو، كه می‌تواند نماد گردباد دریایی باشد، و نبردهای گرشاسب در دریای هند، این نه زور بازو بلكه جوهره عقل بشری است كه در نهایت راه‌گشاست و پهلوان را به پیروزی می‌رساند. و این خود نمایانگر چیرگی دانایی و خرد، برگرفته از جهان‌بینی ایرانی، بر قوای طبیعت است. در تهیه و نگارش این مقاله از كتاب پژوهشی پیرامون صید، دریا و آبزیان خلیج فارس، اثر ارزنده استاد گرامی و پژوهشگر ارجمند جناب آقای حسین نوربخش و دریانوردی ایرانیان اثر دانشمند گرامی اسماعیل رایین استفاده‌ شایان توجه شده است.

در دوره هخامنشیان به‌ویژه در زمان داریوش بزرگ و خشایارشا، برای نخستین بار لشكركشی‌ها صورت علمی به خود گرفت و همراه هر ارتش، گروه دانشمندان برای گردآوری اطلاعات و یافته‌های علمی و ثبت آنها همراه می‌شدند.

در این دوره سی‌وسه سفر اكتشافی دریایی ترتیب داده شد كه هركدام اهمیتی به اندازه اكتشافات فضایی امروز داشتند. مهمترین این سفرها، كه اسناد و مدارك و سفرنامه‌های آن برجای مانده عبارتند از: سفر ساتاسپ[۲] به پیرامون افریقا و رسیدن به عرض جغرافیایی اسب، دو سفر اسكیلاكس، یكی برای یافتن راه دریایی دریای پارس به مصر و دیگری برای یافتن راه دریایی دریای پارس به دریای مازندران، سفر دریایی هانون پیرامون افریقا، سفر دریایی هامیلیكار جهت كشف سواحل ناشناخته دریای مدیترانه، سفر دریایی هامیلیكون به انگلستان، ایسلند و جزایر آزور، سفر دریایی ماسیلیوتس به سواحل اسپانیا، سفر دریایی برادران دریانورد مهرداد و سپهرداد به دریای شرقی، كشف راه دریایی چین، رسیدن مهرداد به سواحل ژاپن و رسیدن سپهرداد به سواحل استرالیا و … .

در دوران اشكانی، بازرگانی دریایی رونق چشم‌گیر یافته و راه‌های دریایی ابریشم[۳]، ادویه[۴] و بخور[۵] كه به مدت دوهزارسال بنادر جهان را به هم‌دیگر پیوند می‌داد، رهپویان دریا را به سوی خود فراخواند. ستیغ كشتی‌های بازرگانی ایران، هفت دریا[۶] را می‌شكافت و كالاهای شرق و غرب جهان را جابجا می‌نمود. نبردهای دریایی ایران با سلوكیان، روم و دزدان دریایی عرب در دریای پارس بن‌مایه داستان‌های پهلوانان در دریا شد. برپایه گزارش ابن حوقل، پرورش ماهی در ماهی‌خانه از این دوران آغاز شد و برپایه گزارش آپولونیوس ایرانیان در این دوران مروارید پرورش می‌داده‌اند.

—————————-

[۲] ساتاسپ به معنی یك‌صداسب و یا فرمانده یك‌صد سواركار است.

[۳] راه دریایی ابریشم: از بندر خانفو (كانتون، كوانگ‌جو) در چین آغاز و از راه بنادر ایرانی خلیج‌فارس به جاده ابریشم می‌پیوست. مهمترین كالای بازرگانی در این راه ابریشم بود.

[۴] راه دریایی ادویه: از هندوستان، سیلان و همچنین شرق افریقا به‌ویژه زنگبار آغاز و از راه بنادر ایرانی خلیج فارس به جاده ابریشم می‌پیوست. مهمترین كالای بازرگانی در این راه ادویه از جمله فلفل بود.

[۵] راه دریایی بخور (كُندُر): از هندوستان و شرق افریقا آغاز و از راه بنادر عدن و جده به جاده ابریشم می‌پیوست. مهمترین كالای بازرگانی این راه گیاهان معطر و مواد خشبوكننده‌ای مانند كُندُر، عود و اسپند بود كه در نیایشگاه‌ها و پرستش‌گاه‌ها سوزانیده می‌شد.

[۶] هفت دریای میان ایران و چین به ترتیب از غرب به شرق عبارتند از: ۱ دریای پارس (خلیج فارس)، ۲ دریای مَكَران (دریای عمان یا اُومانه)، ۳ دریای هند، ۴ دریای بنگال (خلیج بنگال)، ۵ دریای اندامان (ساحل برمه)، ۶ دریای سیام (خلیج تایلند)، ۷ دریای چین جنوبی.

————————-

در دوران ساسانی، نخستین دانشگاه علوم دریایی جهان در سواحل دریای پارس راه‌اندازی شد. در كل تاریخ هیچگاه این دریا تا این اندازه ایرانی نبوده است. نیایشگاه آناهیتا در جزیره خارك مقدس‌ترین جای این دریا بود. نبردهای ایران و روس كه از دوران كهن آغاز شده بود به صورت نبرد پهلوانان ایرانی با دیوان اشغالگر مازندران در این دوران ثبت شدند.

ناوگان‌های بازرگانی در دوران اسلامی، در دریای سرخ و رودهای دجله و فرات تا سواحل سیلان و چین و زنگبار در تكاپو بودند. دریانوردان مسلمان، بر طبق تعالیم اسلام، از سفر نمی‌هراسیدند و با كشتی‌های خود به سرزمین‌های دور و ناشناس سفر می‌كردند. افسانه‌های این دوران سرشار از ماجراهای دلاویز وصف‌ناپذیر دریانوردان و درگیری‌های آنان با جانوران عجیب و باورنكردنی دریاها و جزایر دوردست بود. برداشته‌شدن مرزهای پیشین و یكپارچگی مناطق گسترده‌ای از جهان آن روز، یكی از عوامل مؤثر در رونق و پیشرفت دریانوردی و بازرگانی در آن دوران بوده است.

دریانوردانی كه از این سفرهای پرمخاطره در هفت اقلیم[۱] و هفت دریا بازمی‌گشتند، هركدام خاطرات و داستان‌های با خود آوردند كه در طی زمان پربارتر شده و در نقل سینه به سینه با اوهام و افسانه‌ها درهم‌آمیخت. و دریای پارس به عنوان دریای مركز ایران و جایی‌كه دریانوردان ایرانی بیش از هركسی و هرجایی با آن آشنا بودند در قلب این ماجراها جای می‌گرفت.

فردوسی:

همه كارسازان دریا به راه

ز چین و ز مكران[۲] همی برد شاه

به‌فرمود تا توشه برداشتند

ز یك‌ساله تا آب بگذاشتند

به ششماه كشتی براندی بر آب

كزو ساختی هر كسی جای خواب

به‌هفتم چو نیمی گذشتی ز سال

شدی كژ و بی‌راه باد شمال

به‌آب اندرون شیر دیدند و گاو

همه داشتی شیر با گاو تاو

همان مردم و موی‌ها چون كمند

همه تن پر از پشم چون گوسفند

یكی سر چو ماهی، تنش چون پلنگ

یكی سر چو گاو و تنش چون نهنگ

یكی را سر خوك، تن چون بره

همه آب از ایشان بدی یكسره[۵]

داراب نامه: “… دریا به جوش و خروش درآمد و آن آب دریا به هم برآمد و آن تاریكی بیشتر شد … دیوی عظیم سر از آب بیرون كرد. سری مانند گنبد، دهانی چون غاری و دو چشم چون دو تاس پر خون، موی به هم برآمده، به هیبت تمام سر و گردن را از آب دریا بیرون كرد …” بی‌گمان این وصف یك گرداب سهمگین دریایی است.

ماهی آدم‌خوار دریای پارس، استخری

ابواسحاق ابراهیم استخری، دانشمند ایرانی، در كتاب مسالك‌الممالك در باره دریای پارس می‌گوید: در نزدیك جنابه و بصره، كه آن‌را هورجنابه خوانند، گردابی عظیم است كه اگر كشتی در آن گرداب افتاد، خلاصی از آن ممكن نیست و كشتی از آنجا كم به سلامت گذرد. زمانی یك كشتی بزرگ در این گرداب افتاد، هر روز ماهی آدم‌خواری به‌گرد كشتی می‌آمد و خود را به كشتی می‌زد و یك تن از سرنشینان را می‌ربود و به قعر دریا فرو می‌رفت. وحشت بر مسافران مستولی گشت. پس از چند روز مرد دانایی كه در میان سرنشینان بود گفت: اگر كسی پیدا شود كه آنچه من گویم بكند، من شما و كشتی را برهانم. یكی از سرنشینان از جان‌گذشته داوطلب شد، مرد دانا دستور داد تا آنچه ابریشم در كشتی است جمع كنند و از آن طناب ابریشمین استواری بسازند و آن‌را به كمر آن مرد ببندند و سر دیگرش را در كشتی و دكل‌ها سخت محكم سازند. چون روز دیگر ماهی آدم‌خوار بیامد، آن مرد را كه رسن بر كمر داشت به دریا افكندند. ماهی بی‌درنگ او را فروخورد و به درون گرداب شد. چون رسن از یك سر به دكل‌های كشتی استوار بود و از سوی دیگر به درون شكم ماهی رفته بود، ماهی كه می‌خواست از گرداب به‌در رود تكانی داد و كشتی به سلامت جست و راه خود را در پیش گرفت.

پریان دریایی دریای پارس، حكیم نظامی

كورش كبیر در پی ایجاد وحدت میان اقوام وتیره‌های گوناگون ایرانی و ایجادی كشوری نیرومند به دریای پارس می‌رسد و از ساحل نشینان داستان‌های زیادی در باره این دریای بی‌كران می‌شنود. هرچند كه بیشتر اسناد آن روزگار به تاراج غارتگران رفته است اما این داستان‌ها در جامعه و میان مردم باقی ماند تازمانی كه حكیم نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایران آن را در اسكندرنامه به نظم درآورد. یادآوری این نكته ضروری است كه به گفته اندیشمندان و پژوهشگران ذوالقرنین همان كورش كبیر است كه در افسانه‌ها به شكل اسكندر ذوالقرنین درآمده و همچنین در داستان‌های ملی ایران این خود اسكندر فرزند داریوش پادشاه ایران است. آنچه كه اروپاییان به نام اسكندركبیر در تاریخ رواج داده‌اند، غلو و گزافه‌ای از یك جنگ‌طلب ویرانگر است و هیچ ربطی به اسكندر ذوالقرنین ندارد.

در آخرین سفر اسكندر ذوالقرنین (كورش كبیر؟)، به دریای پارس می‌رسد كه از دیدگاه شگفتی و غرایب با هیچ‌یك از دریاهای پیشین قابل مقایسه نیست.

حكایت چنان رفت از آن آب ژرف

كه دریا كناریست اینجا شگرف

هر شب عروسان زیبای دریایی به‌سان خورشید و ماه از دریا به‌در می‌آیند و در ساحل به خنیاگری می‌پردازند، آواز آنها آن‌چنان لطیف است كه هر شنونده‌ای را مدهوش می‌سازد و بامدادان این پریان دریا دیگر بار به كام امواج فرو می‌روند. (همچون داستان اولیس و سیرن‌ها در اودیسه هومر).

ذوالقرنین سپاهیان را در فاصله لازم مستقر می‌سازد و خود به همراه دریاپوی راهنما روانه ساحل می‌شود، صحنه بزم پریان آن‌چنان او را از خود بی‌خود می‌سازد كه بامدادان،

به‌استاد كشتی چنین گفت شاه

كه كشتی درافكن بدین موج‌گاه

در این آب شوریده خواهم نشست

كه رازی خدا را در این پرده هست

حوریان و یا پریان دریایی پایین‌تنه‌ای مانند ماهی و بالاتنه‌ای مانند انسان داشتند. زیبارو و خوش‌اندام با موهایی بلند و سیاه، خوش‌آوا و خوش‌آواز كه از غروب آفتاب تا بامدادان در ساحل دریا می‌آرامیدند و گاهی به نغمه‌سرایی مشغول می‌شدند. در بیشتر داستان‌های مربوط به پریان دریایی، ایشان جانورانی مهربانند كه با آدمیان به ویژه دریانوردان و غواصان همزیستی می‌یافتند.

داستان انشرتو، زن‌های دوزیستی دریای پارس

یكی از مشهورترین داستان‌های دریایی كه از شبه آدمیان آبزی سخن به میان آورده است، داستان انشرتو است. و این ماجرا چنین است:

“… در ساحل یكی از جزایر، زن‌هایی را دیدیم كه درون دریا مشغول شناوری بودند، همینكه كشتی به آنها نزدیك شد به داخل جزیره فرار كردند. پس از مدتی یك عده زن‌ومرد از طرف جزیره به سوی ما آمدند. این مردم به نظر خیلی زیرك و عاقل می‌نمودند، ولی ما زبان آنها را به‌هیچ‌وجه نمی‌فهمیدیم و مقصود خود را با اشاره به آنها می‌فهماندیم، آنها هم با اشاره به ما پاسخ می‌دادند. از آنها خواهش كردیم اگر غذایی دارند به ما بفروشند. … آنگاه رفته و مقدار زیادی برنج و مرغ و گوسفند و عسل و روغن و انواع میوه برای ما آوردند. ما نیز در برابر آن آهن، مس، سورمه، پارچه و پوشاك به آنها دادیم. باز به اشاره پرسیدیم، چه مال‌التجاره‌ای برای فروش به ما دارند؟ پاسخ دادند بنده زرخرید. پذیرفتیم. هنگامی‌كه آنها را آوردند، دیدیم بهتر و زیباتر از آنها در زندگی خود ندیده‌ایم. تمام وجود خنده و شوخی بودند و آواز می‌خواندند. سبك‌وزن و چست و چالاك بودند… سرهای ایشان كوچك بود و در زیر كتفشان، آلت شنا، شبیه به بال ماهی دیده می‌شد.

پرسیدیم این چیست؟

به ما خندیدند و گفتند: تعجب نكنید، تمام اهالی جزیره این‌گونه آفریده شده‌اند، و به آسمان اشاره كردند، یعنی خداوند مارا این‌چنین آفریده است.

ما دیگر بیش از این سخنی نگفتیم و با خود اندیشیدیم كه خوب فرصتی بدست آمده و خوب غنیمتی یافته‌ایم. پس هریك از ما به مقدار متاعی كه همراه داشت، از آن بندگان خریداری نمود و كشتی را از امتعه خود خالی ساخته و به جای آن اسیر بار می‌كرد. هرچه می‌خریدیم باز می‌دیدیم بهتر و زیباتر از آن را برما عرضه می‌داشتند، خلاصه اینكه كشتی را از مخلوقی كه چشم بهتر از آن را هرگز ندیده پر می‌ساختیم. چنانكه هرگاه كار به مراد ما انجام می‌شد، خودمان و نوادگانمان توانگر و بی‌نیاز می‌شدیم. سرانجام جزیره را ترك كردیم. در روز نخست باد موافق به بادبان‌های كشتی در افتاد. ما باكمال سرزندگی و خوشی از این معامله جزیره را ترك گفتیم و به راه افتاده بودیم. همینكه جزیره از دید ما ناپدید گشت و ما به میآن دریای بی‌كران رسیدیم، بعضی از اسیران بنای گریه و زاری را گذاردند، به‌طوری كه گریه آنها باعث كدورت خاطر و دلتنگی ما گردیده بود. اما در این میان عده دیگری ساكت بودند و راضی. از آنها پرسیدیم دوستان را چه چاره است؟ آنها به رفقای خود گفتند چرا گریه می‌كنید؟ برخیزید تا با هم بخوانیم و شادی كنیم. با این حرف تمام اسرا برخاستند و بنای خندیدن و آوازخوانی را گذاردند. این رفتار آنها موجب انبساط خاطر ما شد. به آنها گفتیم این رفتار شما خیلی بهتر از آن گریه و دلتنگی است.

آنگاه آنها را به حال خود گذاشته و هریك از ما نیز به كارهای خود مشغول شدیم. همینكه اسرا ما را نسبت به خودشان غافل دیدند، فرصت را غنیمت شمرده و مانند ملخ‌های پران از كناره كشتی به درون دریا پریدند. كشتی همچنان بر روی امواج دریا به سرعت سیر می‌كرد و ما به فراریان هیچ دسترسی نداشتیم. با آنكه كشتی به اندازه یك فرسنگ از آنها دور شده بود، ما هنوز آوای خوش‌آهنگ آنها را می‌شنیدیم. آنها در برابر آشوب و انقلاب دریا و امواج سهمگین آن به همه گونه مبارزه و مقاومت توانا بودند. این‌گونه بود كه تمامی اسیران را از دست دادیم، مگر دختر جوانی كه ناخدا او را در یكی از اتاق‌های بزرگ كشتی حبس كرده بود. پس از این واقعه همین‌كه داخل آن اتاق شدند دیدند كه دخترك در تلاش است كه كشتی را سوراخ كرده و خود را مانند دوستانش به دریا افكند. فورا او را گرفته و به بند كشید. سرانجام به مقصد رسیدیم. كالایی را كه باقی مانده بود فروختیم و ده یك سرمایه نخستین عاید شد. آوازه بازگشت آنها در شهر پیچید. پیرمردی به نزد ناخدا آمده و گفت: جزایری كه اتفاق شما را به آنجا افكند، جزایر ماهی نام دارد و اهالی آن دوزیست هستند و این ترفند آنهاست كه گروهی را به شكل برده به بازرگانان می‌فروشند و بردگان هم در میانه راه می‌گریزند. زنهار این دختر را به آب نزدیك نكنید كه بی‌درنگ خواهد گریخت.

ناخدا با آن دختر ازدواج كرده و از وی دارای شش فرزند شد. اما همچنان بند بر پای وی داشته بود. پس از هجده سال كه ناخدا فوت كرد، فرزندان متاثر از بند بر پای مادر، بندها را گشودند. اما همینكه آزاد شده، “انشرتو” گویان، پا به فرار گذاشت. فرزندان به دنبال او می‌رفتند و می‌گفتند: چگونه می‌روی و پسران و دختران خود را ترك می‌گویی؟ او پاسخ داد: چه‌كار می‌توانم برای آنها بكنم. این بگفت و خود را به دریا افكند و چونان ماهیان نیرومند در آب دریا شناور شد و ناپدید گشت!

مادر دریا و غواصان مروارید دریای پارس

غواصان قدیمی مروارید كه بدون هرگونه تجهیزاتی به زیر آب می‌رفتند، از وجود زنی در زیر آب كه بچه شیرخواره‌ای را در آغوش داشته خبر می‌دادند. بسیاری كه برای نخستین بار آن را دیده بودند و در باره آن هیچ آگاهی نداشتند در همان برخورد نخست سكته كرده و جان‌سپرده بودند. این زن می‌تواند صورت تغییر یافته آناهیتا[۳]، الهه باروری و خدای آب‌ها، در ایران باستان، باشد. گاهی این زن به نزد غواصان آمده از آنها می‌خواهد برای فرزندش گهواره‌ای تهیه نموده به زیر آب ببرد. اگر غواص چنین نماید، مادر دریا (ننه دریا) چند مروارید درشت به او خواهد داد.

در قدیم كه غواصان بدون هیچ ابزاری به ژرفای دریا می‌رفتند و تحت فشار آب، كمبود هوا و دیگر مشكلات، مناظری می‌دیدند كه امروزه از دیدگاه ما اغراق‌آمیز و باورنكردنی است. یكی از اینها داستان مادر حامل گهواره است. داستانی از یك غواص است كه در یكی از هیرات (هیر = برآمده از سطح دریا) در جنوب خلیج فارس در ژرفای دریا مشغول به صید مروارید بوده كه چشمش به گهواره‌ای افتاده كه زنی مشغول به تكان دادن آن بوده است. در حالت ترس و وحشت دستی را بر شانه خود احساس می‌كند. آن شخص زنی بالاتنه مانند انسان و پایین‌تنه به شكل ماهی بوده است. این زن با زبانی كه فارسی، عربی و یا افریقایی نبوده با او صحبت كرده و از او خواسته نزد آنها بماند. غواص با اشاره می‌گوید كه دیگر نفسی برای ماندن ندارد، اما زن با نفس خود به دور او حبابی می‌سازد، و می‌گوید اندكی پیش ما بمان. ناگهان، چند زن دریایی با سبدهای رنگارنگ به مناسبت تولد بچه زن دریایی و برای سر سلامتی می‌آمدند. در روی كشتی كه از دیر آمدن غواص نگران شده بودند، طنابی را كه یك سر آن به پای غواص بسته شده بود كشیدند و غواص بی‌هوش را بر روی عرشه آوردند. پس از به هوش آمدن داستان مادر حامل گهواره را برای دوستانش تعریف كرد.

اگر زن یا مرد دریایی با غواصی ارتباط برقرار كنند صیدش رونق می‌گیرد. اما همیشه این احتمال وجود دارد كه آنها از او بخواهند در زیر آب مانده با آنها زندگی كند. اگر صیاد امتناع كند دیگر مرواریدی نخواهد یافت و اگر بپذیرد دچار خفگی و بیهوشی شده و اگر دوستانش او را به عرشه نكشند، خفه شده و خواهد مرد.

همچنین اگر گهواره‌ای به تور یا قلاب صیادان گیر كند آن را نشانه‌ای از وجود بچه بنینگی (گهواره‌ای) دانسته گهواره را به آغوش دریا باز می‌گردانند و سریع از آن محل دور می‌شوند.

بابای دریا

بدن بابای دریا از پشم سیاه پوشیده شده است. به هنگام غروب آفتاب و شب‌ها از آب خارج می‌شود و اگر كسی را در كنار آب ببیند با خود می‌برد. بعضی وقت‌ها هم از بدنه كشتی بالا آمده و ملوانان را غافلگیر ساخته و با خود می‌برد. هیولای یادشده، یك‌ونیم تا دو تن وزن داشته، حدود ۴ متر بلندی و ۲ متر پهنا دارد. دست‌وپایش مانند انسان است، اما انگشتانش كوچك است. صورت او شبیه به گاومیش بوده اما هیكل آن چندین برابر گاومیش است. بابای دریا به شدت از تیشه و اره هراسان است و به محض دیدن آنها و یا صدای برخورد دو قطعه آهن از محل دور می‌شود. چند مورد دریانوردان نیرومند بابای دریا را به دام انداختند و او را تكه‌تكه كردند، اما به محض تماس با آب دریا به شكل نخستین خود درآمده و گریخته است.

همان مردم و موی‌ها چون كمند

همه تن پر از پشم چون گوسفند

یكی سر چو ماهی، تنش چون پلنگ

یكی سر چو گاو و تنش چون نهنگ

در طی جنگ جهانی دوم، كشتی‌های انگلیسی یك آبزی عجیب را در سواحل بندرلنگه صید كردند، مردم محلی آن را همان بابای دریا می‌دانستند. جزییات این صید از سوی مقامات انگلیسی هیچ‌گاه فاش نشد.

گاوماهی و گوهر شب‌چراغ

گاوماهی، شب‌هنگام برای چریدن از دریا خارج شده و در علف‌زار و چمن‌زار به گشت و گذار می‌پردازد. برای اینكه پیرامون خود را ببیند دو دانه گوهر روشن و درخشان از دو سوراخ بینی خود خارج می‌كند و بر روی علف‌ها و گیاهان می‌اندازد و در روشنایی درخشنده و تابناك آن دو گوهر به چریدن مشغول می‌شود. به هنگام بازگشت به ژرفای دریا آن دو گوهر را با یك نفس عمیق در بینی خود بالا كشیده به دریا می‌رود.

خرچنگ عجیب

در كتاب ناخدا شهریار رامهرمزی آمده است كه :” مردویه پسر زرابخت، دریانورد پارسی، روزی در آب‌های جزیره رابح كشتی را می‌راند كه ناگهان یك برآمدگی مانند فك مشاهده كرد و كشتی را از میان آن نیم‌دایره فك مانند عبور داده و با خود چنین می‌اندیشد كه قله دو برآمدگی در سطح آب نمایان است. اما همین‌كه از میان آنها گذشت، ناگهان متوجه می‌شود كه برآمدگی‌ها در آب فرو رفته و اثری از آنها نیست و سرانجام معلوم می‌شود كه خرچنگی دو فك انبر مانند خود را در سطح آب آورده و منتظر صیدی بوده كه گذر كشتی این غنیمت را از دست او گرفته است.”

جزیره متحرك

می‌توان گفت كه داستان جزیره متحرك، و دریانوردانی كه بر یك جزیره كوچك پای نهادند و سپس متوجه شدند كه بر پشت یك جانور غول‌پیكر ایستاده‌اند در میان تمامی اقوام دریانورد وجود داشته است. در میان دریانوردان دریای پارس هم چنین داستانی در مورد جانورانی مانند نهنگ، ماهی گاو عنبر، خرچنگ و …. وجود داشته است.

دیگر جانداران عجیب

جن زیر آبی، غواص را هوایی و خیالاتی می‌كند. هنگامی كه بدن یا دست غواص در ته دریا به این جن بخورد، خشك می‌شود.

ام‌المداس، من‌منداس، جانوری است كه از دریا بیرون می‌آید و آدم‌هایی را كه در ساحل تنها نشسته‌اند می‌ترساند.

بوسلامه، پیرامون جزایر، به‌ویژه جزیره خارك می‌گردد. كودكان را در ساحل می‌گیرد و با خود به دریا می‌برد. گاهی هم در شب به بالای كشتی آمده خود را به دریا می‌اندازد. ملوان نگهبان به گمان اینكه دوستش به دریا افتاده، خود را به دنبال او به آب می‌اندازد. بوسلامه چون‌كه در آب پرقدرت است او را به زیر آب می‌كشد.

منتیلپو (پو = پا، منتیل = دیلم)، پای این جانور مانند دیلم تیز است و در هنگام بروز توفان پیدایش می‌شود. در گذشته به هنگام وزش توفان در قلعه خارك را می‌زد تا وارد دژ شود.

اكوان دیو

اكوان دیو در دژی سنگی در ساحل دریا می‌زیسته و در دریا و خشكی‌های ساحلی توفان به پا می‌كرده است. سنگی كه افراسیاب بر سر چاهی كه بیژن در آن زندانی بود گذاشت، توسط (توفان) اكوان دیو از دریای چین به منطقه توران‌زمین پرتاب شده بود. در نبرد با رستم، اكوان پهلوان را از زمین به آسمان برده به میان دریا پرتاب می‌كند. به عقیده نگارنده اكوان دیو نماد گردبادهای دریایی Water Spot است.

خروشید و پیچید و بانگ و غریو

ز دریا برآمد چو اكوان دیو

هیولای قنات

هرچند كه این داستان فرسنگ‌ها دورتر از دریای پارس، در مركز ایران‌زمین و در نزدیكی شهر باستانی اصفهان رخ داده است، اما به دلیل نزدیكی زمانی آن به ما، ارتباط آن با یك جاندار آب‌زی و وجود مستندات و خبرهای روزنامه‌های آن دوره، یادآوری آن چندان هم بدون ارتباط با موضوع این مقاله نیست.

جهش امپراتوری شكوهمند ایرانیان در زمان هخامنشیان و تعالی و ترقی آن در زمان ساسانیان، و دیرپایی این تمدن مدیون دانش آب‌شناسی ایرانیان یود. مردمان ایران‌زمین از دیرباز به ارزش آب به عنوان ماده‌ای زندگی‌بخش و ارزشمند آگاهی داشتند. نیاز طبیعی بشر به آب، وضع جغرافیایی فلات ایران و كمیابی این مایع گرانبها، ارزش این ماده را نزد ایرانیان صدچندان نموده و آن را در جایگاه والایی قرار می‌داده است. به خاطر داشته باشیم كه تمدن‌های باستانی همگی در كنار رودهای بزرگ، همانند نیل، دجله، فرات، سند، گنگ، هوانگهو، یانگ‌تسه و … شكل گرفتند و در حوزه همان رودخانه محدود ماندند. اما تنها تمدنی كه به دور از هرگونه رودخانه عظیم شكل گرفت و مالك‌الرقاب جهان باستان شد، ایران بود. جهش چشمگیر امپراتوری ایران مدیون قنات بود. در زمان هخامنشیان، اگر كسی زمین بایری را با احداث قنات آبیاری می‌كرد، تا پنج نسل از پرداخت هرگونه مالیات معاف بود.

در این میان قنات گناباد به طول سی‌وپنج كیلومتر و ژرفای بیش از سیصد متر و چاه‌هایی با فواصل منظم پنجاه‌متری، از زمان هخامنشیان یك شاهكار بی‌نظیر در سراسر جهان است و عظمت آن با دیوار چین برابری می‌كند

این دیدگاه باعث شده كه طول قنات‌هایی كه اینك در زیر سرزمین ایران وجود دارد بیش از فاصله زمین تا ماه باشد. این دالان‌های زیرزمینی همچنین محل خوبی برای زندگی گونه‌هایی از جانوران شد. گونه‌هایی كه بسیاری از آنها اینك منقرض شده اند. یكی از این جانوران Otter است. در حدود سال‌های ۸۰۰ تا ۱۲۰۰ خورشیدی نیم‌كره شمالی زمین در دوران یخبندان كوچك فرورفت. این دوره میانگین دمای زمین پایین آمده و موجب پرآبی نواحی مركز ایران شده است. رودهای فصلی به صورت دائمی درآمده و دریاچه‌های كوچكی در كویر مركزی شكل گرفتند. در كاووش‌های باستانشناسی در تابستان ۱۳۵۷، در نزدیكی زواره و در مرز كویر، بقایای یك اسكله و بارانداز یافت شده است. این دوران پرآب موجب رویش پوشش گیاهی متنوع و همچنین جانوران گوناگون بوده است. در آن سال‌ها در رودهای مركز ایران، Otter به چشم می‌خورده است.

روزنامه كیهان در تاریخ ۲۷ دیماه ۱۳۳۸، از از یافتن جانوری در نهر خورجان در سده اصفهان خبر داد و نوشت كه “نهر خورجان به قنات فیروزشاه كه در پنج فرسخی آبادی از زیر كوه بیرون می‌آید منتهی می‌شود و قنات فیروز شاه كه قدمت آن به‌زمان ساسانیان می‌رسد چهار متر پهنا و یك متر عمق دارد.”

فردای آن‌روز عكسی از جانور را كه ۱۵/۱ متر طول داشته و بر اثر زدوخورد با اهالی و نیز ناراحتی‌های دیگر مرده بود، چاپ كرد. گویا جوانان روستا با كمین بر سر راه این هیولا آن را به دام انداخته بودند. این جانور یك Otter بود كه در كنار رودخانه‌ها و نوعی از آن در كنار دریاها زندگی ‌می‌كند و به‌واسطه بزرگ شدن دست‌وپا و پیدایش پرده‌هایی در میان انگشتان و همچنین با استفاده از دم به‌آسانی در آب شنا می‌كند. روزنامه نامبرده از قول پیران كهنسال نوشته بود كه “حدود یك‌صد سال پیش هم یكی از این جانوران از قنات فیروزشاه بیرون آمده و یك شبانه‌روز با مردم شهر جنگ كرده و سرانجام به‌دست پهلوانان شهر كشته شده است! سه ماه بعد هم جانور مشابهی را در رودخانه‌ای از حدود قم صید كرده بودند”.

بر طبق افسانه اوآنس كه توسط نیاكان سومری ما نقل شده است، جانورانی بوده‌اند شبیه ماهی كه سر آنها سر انسان بوده و پاهای انسانی آنها نیز در زیر دم ماهی نمایان بوده است. در زمان‌های بسیار دور آنها هنگام روز از خلیج فارس بیرون آمده و به مردم آداب تمدن می‌آموختند و شب‌ها به دریا باز می‌گشته‌اند.

پیوست:

[۱] هفت اقلیم

هفت اقلیم از دیدگاه ابوریحان بیرونی:

هفت اقلیم از دیدگاه مسعودی:

[۲] در باره نام دریای عمان

آنچه كه در كتیبه داریوش بزرگ به نام دریای پارس نام برده شده، دربردارنده خلیج فارس، دریای عمان و بخشی از اقیانوس هند تا دهانه خلیج عدن و باب‌المندب است.

دریاپیمایان مسلمان، عدن را آغاز دریای فارس حساب می‌كردند و اعتقاد داشتند دریای فارس محیط بر مناطق عربی است تا برسد به خلیج فارس. آنها پایان بلوچستان و دهانه رودخانه سند را آغاز دریای هند (اقیانوس هند) می‌نامیدند.

ابن حوقل در سفرنامه خود دریای پارس را بزرگترین دریا نامیده و می‌‌گوید كه تا دورترین نقطه هند نیز دریای پارس نام دارد.

در روزگار دیلمیان، دریای پارس به نام خلیج فارس و دریای مكران، و در روزگار اتابكان پارس به نام خلیج فارس و دریای كرمان، بلوچستان و مكران نامیده می‌شده است. این نام‌گذاری تا زمان زندیه هم معمول بوده است.

اما تغییر نام دریای مكران به نام مجعول دریای عمان، از زمان فتحعلیشاه قاجار و پس از شكست ایران در برابر روس با زمزمه انگلیسها آغاز شد. آنها در كتاب‌های خود كه به زبان عربی هم چاپ كردند، به جای دریای مكران و یا دریای كرمان عنوان نادرست و نابجای دریای عمان را جا انداختند.[۲۲]

(همین روشی كه اینك تجاوزگران در برابر واژه كهن خلیج فارس پیش گرفته‌اند.)

هر چند امیركبیر با قدرت و جسارت در برابر این تجاوز آشكار اروپاییان ایستاد، اما پس از او و در در روزگار ناصرالدین شاه قاجار، نه تنها در كتاب‌های عربی، بلكه در كتاب‌های فارسی هم عبارت دریای عمان در كنار دریای مكران درج می‌شد. و این روال تا زمان احمدشاه قاجار هم ادامه داشت.

[۳] آناهیتا

ایزد آب‌ها، كه گردونه او را در آسمانها چهار اسب ابر و باران و ژاله و شبنم میكشیدند، یكی از بزرگ ایزدان پیش از زرتشت بود، و نیایشگاههای او در كنگاور (كرمانشاه) و بیشابور (فارس) نمایان است، در اوستا مورد ستایش بسیار بوده و هم مرتبه میترا (مهر) و اورمزد (اهورامزدا) قرار می‌گیرد.

نویسنده :

جعفر سپهری

مدرس دانشگاه جامع علمی كاربردی

و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی ایران

Jafar_Sepehri@yahoo.com
———————

منابع و ماخذ :

[۱] دریانوردی ایرانیان، اسماعیل رائین

[۲] تاریخ علم، جورج سارتون

[۳] تاریخ علم، جورج سارتون

[۴] تاریخ علم در ایران، مهدی فرشاد

[۵] شاهنامه فردوسی

[۶] خلیج فارس، دكتر احمد اقتداری

[۷] ذوالقرنین یا كورش كبیر، باستانی پاریزی

[۸] اسكندركبیر بزرگ‌ترین دروغ تاریخ، احمد حامی

[۹] دریانوردی ایرانیان، اسماعیل رائین

[۱۰] دریانوردی ایرانیان، اسماعیل رائین

[۱۱] بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، حسین نوربخش

[۱۲] چگونگی صید مروارید در خلیخ فارس

[۱۳] اهل هوا، غلامحسین ساعدی

[۱۴] بندرلنگه در ساحل خلیج فارس، حسین نوربخش

[۱۵] آب‌زیان خلیج فارس، حسین نوربخش

[۱۶] جانوران افسانه‌ای جالب و كمیاب دریا، عبدالرحیم جعفری

[۱۷] اهل هوا، غلامحسین ساعدی

[۱۸] جزیره خارگ در دوره استیلای نفت

[۱۹] قنات، فنی برای دستیابی به آب، هانری گوبلو

[۲۰] عصر یخبندان كوچك و اثر آن بر ایران‌زمین، جعفر سپهری

[۲۱] آب‌وهوای باستانی فلات ایران، محمدتقی سیاهپوش

[۲۲] فرهنگ دریایی خلیج فارس، حسین نوربخش

[۲۳] تاریخ علم در ایران، مهدی فرشاد

۱۰۰۱۷