سرودها و ترانههای فولكلوریك، استان اردبیل
از قدیمیترین نمونههای ادبیات فولكلوریك آذربایجان، سرودها و ترانههایی است كه در ارتباط با كار روزانه خوانده و اجرا میشده است. هدف این سرودها، موزون كردن فعالیتهای حرفهای بوده است. در این نوع سرودها، كار و وسایل كار، تعریف و توصیف شده است. هنوز هم «هووالار» (هوواها) كه بسیاری از ویژگیهای ادبیات فولكلوریك را در خود انباشته است، بین مردم آذربایجان و به ویژه در میان دهقانان رواج دارد. برای نمونه برخی از این نغمههای رایج آورده میشود:
آذری
فارسی
قاراكلیم ناز ائیلر، گاو نر دارم كه مینازد به خود
قویروق بولار، توز ائیلر. دم همی جنباند و خاكی كند.
آی قارانلیق گئجه ده در شب تیره كه مه پنهان شود
كو تانی پرواز ائیلر. خیش، گردن بسته پروازی كند
قاراكلیم گونده من، گاو نر، هر روز وقت خستگی
كولگه ده سن، گونده من. سایه صخره از آن تو شود
سن یات قایا دیبینده اندرین سایه بیاسای و بخواب
قوی قارا الیم گونده من. تا بسوزم من به زیر آفتاب
یكی دیگر از قدیمیترین نمونههای ادبیات شفاهی مردم آذربایجان، نغمهها و سرودهای مخصوص مراسم زندگی روزانه است. این نغمهها در مراسمی كه مردم قدیم آذربایجان به مناسبهایی تشكیل میدادند، خوانده و اجرا میشد. برای نمونه، مراسم خاص دعوت از خورشید در زمانی كه نزولات جوی، زندگی و كار مردم را مختل میكرد به طور جمعی اجرا میشد:
آذری
فارسی
گون چیخ، گون چیخ! آفتاب درآی، آفتاب درآی،
كوهرلدن، آتین مین چیخ! با اسبت از غار درآی،
در این نغمهها، مردم لوحههایی بسیار زیبا خلق میكنند. باد، باران، ابر و آفتاب را جان میدهند و با ویژگیهای انسانی مورد خطاب قرار میدهند:
آذری
فارسی
چیخدی گونش قیرمیزی آفتاب سرخ درآمد
جان گولوم، جان – جان جان گل من، جان جان
توپلادی اوغلان، قیزی جمع شده دختر، پسر
جان گولوم، جان – جان جان گل من، جان جان.
هر بیریمیز بیر گونش هر یك ما یك خورشید
جان گولوم، جان – جان جان گل من، جان جان
بیر باغچانین اولدوزی ستارهٔ یك باغچه
جان گولوم، جان – جان جان گل من، جان جان.
در گذشته وقتی خشكسالی یا برعكس بارندگی زیاد میشد، مردم به تدابیر معنوی ویژه دست میزدند. در هر دو حال، ریش سفیدان هر محل حبوب و دانههای گوناگون جمع میكردند، در یكی از خانهها میپختند و بین مردم تقسیم میكردند.
علاوه بر این، در بین مردم آذربایجان، مراسمی دیگر نیز برای دعوت از خورشید یا باران وجود داشت. یكی از این مراسم، مراسم خاص «خیدیر – خیدیر» و دیگر «قودو – قودو» بود. این دو مورد نیز با اعتقادات مردم ارتباط داشت. در هر دو مراسم نغمهها و سرودهایی خوانده میشد:
آذری
فارسی
خیدیر الیاس، خیدیر الیاس خیدیر الیاس، خیدیر الیاس
بیتدی چیچك، گلدی یاز. غنچه وا شد، بهار آمد.
خانوم آیاغا دورسانام، خانم اگر ز جا خیزد
یوك دیبینه وارسانام سری به پستو بزند
بشقابی دولدورسانام بشقاب خالی پر كند
خیدیری یولا سالسانام «خدیر» را راهی كند
امروزه نیز در بین مردم آذربایجان، ضربالمثلی به این مضمون وجود دارد كه: «انگار خدیر بز كشته است.» و این را در مواقعی گویند كه كسی با دست و دلبازی خاصی خرج بكند یا وفور نعمت باشد.
گاهی نیز بارندگیها ادامه مییافت. این نیز برای محصول زیانهای جبرانناپذیر داشت. در چنین مواقعی مراسم «قودو – قودو» اجرا میشد. جوانان روستا در بعدازظهر یك روز، عروسی را كه سمبل خورشید بود میآراستند و در ده میگشتند و شادی میكردند، میزدند و میرقصیدند، خوردنی جمع میكردند و سرودهای مربوط به «قودو» را میخواندند:
آذری
فارسی
قودو قودونو گؤردونمی؟ «قودو قودو» را تو دیدی؟
قودویا سلام وئردینمی؟ به قودو سلام كردی؟
قودو بوردان كئچنده وقتی از اینجا گذشت قیرمیزی گونو گؤردونمی؟ آفتاب سرخ را دیدی؟
قودویا قایماق گرهك، به قودو سرشیر دهید،
قابلارا یایماق گرهك، در ظرفها بریزید
قودو گون چیخارماسا اگر آفتاب نیارد
گؤزلرین اویماق گرهك. چشمهاشو در آرید.
یكی دیگر از رسمهایی كه در آستانهٔ فرا رسیدن نوروز در روستاهای استان زنجان برگزار میشد و هنوز هم در بعضی از روستاها برگزار میگردد، رسم «سایاچی»ها است. سایاچی با بهرهگیری از هنر نمایش سرودهایی به نام «سایا» را میخواند.
«سایاچی»ها هنرمندان دورهگردی هستند كه خانه به خانه میگردند و در سرودهای خود، جانوران اهلی و خانگی را دعای خیر میكنند و در عوض روغن، پنیر، گندم، آرد، برنج از مردم میگیرند.
در سرودهای سایاچیها نسبت به جانوران اظهار محبت شده و خصوصیات هر یك از آنها نشان داده میشود و در ضمن، فراوانی محصول آرزو میشود:
سلام علیك سای بیگلر سلام علیكم سای بیگ
بیربیریئدن یئی بیگلر یكی از یكی بهتر
سایاگلدی گؤردونوز سایاكه آمد، دیدید؟
سلام وئردی آلدینیز؟ سلامش را شنیدید؟
آلنی تپل قوچ قوزو برهٔ چاق و چله
سایاچی یا وئردینیز؟ به این سایاچی دادید؟
صفا اولسون یوردونوز خانهتان مصفا
اولاماسین قوردونوز لال شود گرگتان
آج گئتسین دوشمانی نیز دشمنتان گرسنه
توخ گلسین چوبانی نیز سیر باد چوپانتان
یكی از قدیمیترین رسمهای مربوط به زندگی و زیست، «وصف حال» یا «مینجیق سالما» میباشد. در وصف حالها، اعتقادها و عادتهای مردم آذریزبان تصویر میگردند. مردم برای پیشبینی آیندهٔ خود در سال جدید دست به این كار میزنند. وصفحال را غالباً زنان و بهویژه نوعروسان و دختران اجرا میكنند.
در این رسم، زنان و دختران در محلی جمع میشوند. یك بادیه آب در وسط میگذارند و از هر كس شیای را میگیرند و در آن میاندازند. دختری كه در سر بادیه نشسته است، یكیك آن اشیاء را در میآورد، و وصف حال میگوید. بدینسان یك نوع طالعبینی انجام میگیرد. البته هركس كه شیای در بادیه میاندازد، نیتی نیز میكند و تحقق و عدم تحقق آن را از وصف حال میفهمد. اینك چند نمونه از وصف حالها ذكر میگردند:
آغلاما، ناچار آغلاما از ناچاری گریه نكن،
الینده هاچار آغلاما گریه نكن دست به كلید
قاپینی باغلایان اللّه درهای بسته را خدا
بیر گوه ده آچار، آغلاما. یك روزی هم خواهد گشود
اوتور موشدوم سكی ده نشسته بودم رو سكو
اوره گیم سكسكی ده دلم در انتظار بود
بیر قیزیل نعلبكی ده در یك نعلبكی طلا
اوچ قیزیل آلما گلدی سه تا سیب سرخ درآمد