ساز كوبه ای دوار و از نوع یك طرفه با قطری حدود ۷۰ سانتی متر است. روی آن پوست گوسفند یا بز می كشند و مجموعه زنجیرهایی نیز به آن متصل می كنند كه صدای ویژه ای تولید می كند. خاستگاه اصلی ساز دف، كردستان است ولی شكل های مختلفی از آن با نام هایی متفاوت مانند دپ و غیره در نقاط دیگر ایران وجود دارد. امروزه در همه موسیقی های شهری می توان نشانی از دف پیدا كرد. دف در كردستان صرفاً كاربرد آیینی و مذهبی دارد.
انواع دیگری از دف در ایران رواج دارد كه می توان به منطقه شرق خراسان و همچنین جنوب ایران در دو استان هرمزگان و بوشهر اشاره كرد. به جز كردستان، سایر دف های ایران بدون حلقه نواخته می شوند. دف در فرهنگ بوشهر ابزار شادمانی است ولی در هرمزگان یك ساز آیینی محسوب می شود كه معمولاً نوازنده اش با صدایی خوش نواخته های خود را همراهی می كند.
چنانكه از كتابهای موسیقی و نوشتهها و اشعار بر میآید، در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به كار میرفته و ركن اصلی مجالس عیش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده كه قوالان هم با خواندن سرود و ترانه آن را به كار میبردند. در كتابهای لغت در معنی دف یا دایره مینویسند: آن چنبری است از چوب كه بر روی آن پوست كشند و بر چنبر آن حلقهها آویزند. در قدیم برای آنكه طنین بهتری داشته باشد روی دف پوست آهو میكشیدند.
در قدیم دف یا دایره كوچك را كه چنبر آن از روی و برنج ساخته میشد خمك یا خمبك میگفتند. به دست زدن با وزن و به اصطلاح بشكن زدن هم خمبك یا خمبك میگفتند. دفهایی هم بوده كه بر چنبر آن زنگ تعبیه میكردند و مینواختند. زنگهای دف را جلاجل میگفتند. در دوره اسلامی به كسانی كه دف یا دایره مینواختند جلاجل زن میگفتند.در ایران كهن جلاجل وسیلهای بیضی شكل و بزرگ بود كه زنگهایی بر آن میبستند و در جنگها به كار میبردند و ظاهراً صدای مهیبی داشته است. دف را كه بر آن زنگوله تعبیه میكنند دف زنگی میگویند.
پس از آنكه تمبك مجلسی شد به تدریج جای دف را گرفت و از رونق دف كاست و دف را بیشتر در شهرهای كوچك و قصبات در مجالس عیش و سرور به كار میبردند به ویژه در كردستان و آذربایجان بسیار متداول بود و نوازندگان ماهر داشت. در سالهای اخیر دف نوازی در بیشتر شهرهای ایران رایجتر شده است و هنر آموزان به آموختن آن روی آوردهاند. از نوازندگان صاحب سبك آن میتوان بیژن كامكار و مسعود حبیبی را نام برد كه استاد كامكار نقش به سزایی را در شخصیت دادن به این ساز در موسیقی اصیل ایرانی ایفا كرده است و استاد حبیبی با ابداع شیوه مدرنی در نوازندگی این ساز آن را بصورت كاملا اصولی و تكنیكی مانند دیگر سازها در آورده است.
یكی از سازهای كوبهای در موسیقی ایرانی است.این ساز شبیه به دایره ولی بزرگتر از آن است. چنانكه از كتابهای موسیقی و نوشتهها و اشعار بر میآید، در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به كار میرفته است . در كتابهای لغت در معنی دف یا دایره مینویسند: آن چنبری است از چوب كه بر روی آن پوست كشند و بر چنبر آن حلقهها آویزند. در قدیم برای آنكه طنین بهتری داشته باشد روی دف پوست آهو میكشیدند.در قدیم دف یا دایره كوچك را كه چنبر آن از روی و برنج ساخته میشد خمك یا خمبك میگفتند. به دست زدن با وزن و به اصطلاح بشكن زدن هم خمك یا خمبك میگفتند.دفهایی هم بوده كه بر چنبر آن زنگ تعبیه میكردند و مینواختند. زنگهای دف را جلاجل میگفتند. در دوره اسلامی به كسانی كه دف یا دایره مینواختند جلاجل زن میگفتند.در ایران كهن جلاجل وسیلهای بیضی شكل و بزرگ بود كه زنگهایی بر آن میبستند و در جنگها به كار میبردند و ظاهراً صدای مهیبی داشته است.دف را كه بر آن زنگوله تعبیه میكنند دف زنگی میگویند.