ریپورتاژ آگهی
روستای پامسار

روستای پامسار

پام در فرهنگ لغت بمعنی گل، و سار پسوند آن ا ست .( سار و گو راب دو كلمه پسوند و پیشوند ی هستند كه در نام گذاری روستا ها زیاد بكار رفته است و پیشوند ی هستند كه در نام گذاری روستا ها زیاد بكار رفته است.
  • 1400/12/08
  • استان : گيلان
  • شهر : فومن
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : استان گیلان, فومن-بر كرانه حا شیه خزر ، واقع شده است.
تلفن : 66059000-021

پام در فرهنگ لغت بمعنی گل، و سار پسوند آن ا ست .( سار و گو راب دو كلمه پسوند و پیشوند ی هستند كه در نام گذاری روستا ها زیاد بكار رفته است و پیشوند ی هستند كه در نام گذاری روستا ها زیاد بكار رفته است. در كتاب ریشه یابی واژه های گیلكی از جهانگیر سرتیپ پور آمده : سار در یاداشتهای گاتها را مخفف سادرا بمعنی رنج و تنگی آورده ، بااین بیت بعنوان شاهد :

جانم به لب آمد از غم و سار مُردم زجفا و جور بسیار ) با وجو د روستای “پیش سار” در همسا یگی آن ، ( پا مسار ) احتمالا ً بمعنی محل پشتی یا عقبی می توا ند با شد . ( ا سامی بسیاری از روستا ها بدون اینكه معنی مشخصی برای افراد ساكن آن داشته باشد ، وجود دارد )

ا ین ده یكی از روستا ها ی تا بع فومن است كه همچون همه روستاهای دیگر ، آرام و بی صدا بر كرانه حا شیه خزر ، واقع شده است. كتا ب تاریخش تنها خاطرات پدران و مادران پیر مان است كه آنها نیز، یكی پس از دیگری ، صورت بر خاك می نهند .

با توجه به شرا یط طبیعی ، نمی توان تاریخ دقیقی از آبادی وزندگی مردم در ا ین ده بدست آورد ( مگر اینكه بخواهیم شرایط این ده را درتاریخ محیط جغرافیائی منطقه جستجو كنیم ). و هر چقدر به عقب بر گردیم جنگل و بیشه زار در ا ین مناطق وسعت و گستره بیشتری پیدا می كند .و بدین ترتیب برتعداد و فرا وا نی جمعیت كه در ا ین منا طق زندگی می كرده ا ند كاسته می شود . اما از آثار بجا ما نده ، میتوان نتیجه گرفت كه در ا ین محل از فا صله های دور مردم زندگی می كرده اند . و با وجود تكه های خشت (از بقا یای ظروف خشتی )در زیر خاك، و پیدا شدن گنج ( سكه های طلا توسط مرحوم شیخ ابراهیم ) در اواسط پامسار ، میتوان به آباد بودن ا ین ده از فاصله دورتر مطمئن بود .

پس از رونق كشاورزی ،جنگل و بیشه زار ها كم كم جا یش را به توتون كاری و سپس مزرعه كشت “بر نج ” داده است . جوا نان ا ین روستا از سر نا چاری و بیم از بیكاری تن به مها جرت داده ا ند و سر به شهر ها گذا شته اند و به كار های متفاوت مشغول شده اند ، و خا نه های متروك روستا یی را با پدران و مادران پیرو شكسته و خسته از كار، تنها گذاشته اند، بدون شك هنوزم ، عرق زاد گاه در وجود یكا یك مهاجران از ده ، جا دار د و در افسوس روزهای خوب كودكی زاد گا ه شان ، حسرت می خورند !

اما بجز غبار غمبار سكوت و فقر و محرو میتی كه بر سر دهكده مان همچون بسیاری از دهكده های دیگر ، سا یه افكنده ، ا ین روستا دارای زیبا یی ها یی نیز است . از چهچهه بلبلان مها جر كه رسیدن بهار را با آواز خوش خود نوید می دهند ، تا كارو تلاش مردمانش بر سر مزارعه به هنگام بر داشت برنج با خوشه های طلایی اش و …

پیش از تو لدم و حتی پس از آن ، اداره محل با كد خدا بود و كار رسیدگی به اختلا فات قضائی از طریق داوری “كد خدا منشی ” به فرد معتمد محل وا گذار می شد . در دوران ما ، نقش كد خدا لا اقل در محل ما ، بی رنگ شده بود . و كار رسیدگی به معتمد ین محل با نام ” خا نه انصاف ” یا دادگستری وا گذار شده بود . همچنین نقش ” آبیار “هم به دلیل فراوا نی آب ( با احداث كانال )، كم رنگ گشته بود .

خانه های روستای پامسار

منزل ما دارای چهار ا تاق بود كه اتاق بالا را( بالا خانه ) صدا می زدیم و تراس جلوی بالا خانه را( تلار ) می نا مید یم . دیوار خانه از كاه گل بود ، وطرز تهیه آن چنین بود كه پس از مخلوط گل و كاه (با لگدزدن ) آنگاه گل را پهن نموده ، و با ضربات محكم توسط وسیله ای چوبی ( لوسكو ) آنرا فشرده می كرد ند وآنگاه بصورت قالب های (خشتی) بصورت مربع می برید ند و پس از آن برای چیدن دیوار استفاده می كردند . به این تكه های گلی ( چینی) می گفتندو به آن دیوار ، ( دیوار چینی ) می گویند . ( كه شاید چینی از ” چیدن ” روی هم قطعه های گل گرفته شده با شد ) ا نجام ا ین عملیات سخت ، معمولا ً توسط افراد ترك زبان مها جری بود كه از خلخال و دیگر مناطق وارد ا ین محدوده شده بودند و در ا ین نا حیه ساكن گشته بودند ( روستا ئیان ا ینان را” كرد “خطاب می كردند و محله ها یی كه این افراد ترك زبان مها جر وجود داشتند به غلط ، “كرد محله ” می شنا ختند )

پشت منزل ما چا له ای (با نام برف چاه ) بود كه قبلا ً در آن برف را در هنگام زمستان جمع آوری و روی آن را می پوشاندند ، این برف سرمای خود را حفظ می كرد تا اینكه درگرمای تابستان بتواننداز آن استفاده كنند . همچنین جنگلی ( با بیشه و خارو درخت ) در پشت خانه مان وجود داشت كه بعد ها تبدیل به مزرعه گشت . وجود چنین مكان هایی موجب می شد تا حیوانات وحشی مانند خوك و شغال در محل نیز زندگی نمایند. خوك ها در تا بستان به مزارع برنج و باغات حمله ور می شدند و كشاورزان مجبور بودند از مزرعه خود در مقابل هجوم وحشیا نه ا ین حیوان موا ظبت نمایند ، و یا با سا ختن كلبه ای (باكدام )در مزرعه (یادر باغ ) به نگهبا نی می پرداختند و هنگام احساس وجود خوك با داد و فریاد در رماندن آنان تلاش می كردند . تا زمانی كه در روستا ساكن بودم ؛ شب ها از محله های همجوار ده مان فریاد كسا نی كه برای ترسا ندن خوك داد می زدند شنیده می شد . همچنین در كود كی ام وجود خرس در محل ما را گزارش می دادند كه بعد ها با گسترش آبادی و رشد جمعیت و زیر كشت (برنج ) رفتن جنگل ها ، تعدا د نسل ا ین حیوانات كم و یا به مناطق دامنه كوه عقب نشینی كردند . اما وجود شغا ل كه در كمین مرغ و اردك مردم هستند ، همچنان موجب آزار روستا ئیان است . در طول سه دهه اخیر، تعدادی از گونه های پرند گان و گیا هان در این مناطق كم و یا از بین رفته اند . از جمله این پرندگان می توان از قر قاول ( تورنگ ) خاخاج (اسم محلی )[ پرنده تمام سبز رنگ كه تنها در بهار و تابستان به محله ما مهاجرت می كرد و در بین سوراخ درختان كهنسال لانه می گذاشت ] نام برد .گویا جمعیت این پرندگان با رشد تكنو لوژی (در سهولت شكار آنان ) و رشد جمعیت انسانی ،و در نتیجه از بین رفتن درختان و هم چنین تعداد زیادی از گونه های كم یاب گیاهی نیزاز بین رفته اند .

***

سال ۱۳۴۰ دیگر زمانی بود كه تمدن جدید جای خود را در كشور ما نیز باز كرده بود و موج تحول و آغاز دوران نو شروع شده بود . بسوی تمدن بزرگ ( شعاری كه شاه می داد ) راهی بود، كه بطور طبیعی جهان تحت تاثیر آن قرار گرفته بود. دیگر آثار پیشرفت تمدن در كشور هویدا می شد .

شاید اولین ا ثر تكنولوزی كه در محلمان استقرار یا فته بود ماشین شالی كوبی ( برنج كوبی) بود . دستگاه دیزلی ا ین ما شین با هندل روشن می شد و با آب در گردش خنك می شد ، نیرو توسط تسمه های بزرگ و بلند به قسمت های دیگر ا نتقال می یا فت

رادیو و گرام با صفحه های بزرگش كم و بیش در بعضی از مكان ها دیده می شد، .همسا یه مان یك رادیو داشت و با یك سیم بعنوان آنتن تا سقف خانه آنرا كشیده بود ،و من با خواهش از پسر همسا یه ام می خواستم تا اجازه دهد را دیو اش را روشن نما یم . اما بعد ها برادر بزرگم كه یك ارتشی بود برایمان یك رادیو یك موج فرستاد . بعد ها تمامی بر نامه های رادیو را با همان رادیو دنبال میكردیم مثلا ً شب های جمعه گوش به دا ستا نش می دادیم .

مردم از ا ینكه صدای رادیو را كه از رشت پخش می شد و آنان در فاصله های بسیار دور توسط گیرنده شان می شیدند تعجب می كردند .صدای رشت برای دو استان گیلان و مازندران پخش می شد .

هنگامی كه برای اولین بار تلویزیون دیدم دیگر نو جوان بودم. فردی بر روی خودروی پیكان خود ( در محلمان ) تلویز یون ۱۴ ا ینچ سیاه و سفید را كه با باطری ماشینش كار می كرد روشن گذاشته بود. اما هنگام دوازده سالگی ام تلویز یون های سیاه سفید در خیلی از منازل و بخصوص قهوه خانه ها برای جذب مشتری وجود داشت . ما هنگامی كه بصورت دو شیفت به مدرسه می رفتیم به دلیل دوری مدرسه تا روستا یمان در هنگام ساعت بیكاری بین دو شیفت (هنگام صرف نهار) به یكی از قهوه خانه های شهر فومن می رفتیم تا بر نامه ها ی تلویز یون را تماشا كنیم . اما سینما پیش از اینكه تلویزیون عمومی شود در شهر ها فعا لیت داشتند . بعد ها كه به سن جوانی پا می گذاشتم شنیدم تلویزیون رنگی هم وجود دارد .

*

فرش ا تاق ها یمان حصیری بود كه با كلش و یا نوعی برگ گیاه خشك ) سوف و یا له ) كه توسط افراد خانواده با فته می شد ، بود من گاهی در امر بافتن حصیر به خواهركوچكم كمك می كردم ( بافتن حصیر یك كار زنا نه بود ) .

مردم برای روشنایی خانه ها یشان در تاریكی شب از چراغهای نفت سوز با نام های گرد سوز ، فا نوس ، دیوار كو و بعد ها چراغ زنبور ی ا ستفاده می كردند ، چراغ زنبوری كه دارای تور روشنایی ( به جای فتیله ) بود از دیگر چراغ ها نور بیشتری داشت ، هنگامی كه از ا ین نوع چراغ را خریدیم خیلی خوشحال بودیم و از روشنا یی آن لذت می بر دیم . ” سه فتیله “، ” والور ” از چراغ های خوراك پزی بودند ۰

مردم برای پخت و پز از سوزا ندن هیزم ا ستفاده می كردند كه كم و بیش ا ینكار هنوزم بویژه درمناطق كوهپا یه ای رواج دارد . پیش از عمومی شدن نفت بزرگترین منبع گرمای مردم هیزم بوده ا ست . برنجی كه با هیزم پخت میشد لذتی خاصی داشت .اما دیگ های پخت و پز با دود هیزم ، كاملاً سیاه می شد ۰ مردم برای شستن ظروف پودر لبا س شویی را با خاكستر هیزم مخلوط می كردند و ظروف را با آن می شستند .

برای حركت در تاریكی شب ، كه نیاز به روشنایی بود از مشعل های نفتی و گا ه نوعی از چراغ كه با نفت سیاه می سوخت استفاده می كردند. وبعضاًً از سوزاندن ( كلش ) مسیر را روشن می كردند و برای اینكار یك بسته از كلش را با خود همراه می كردند و هر گاه یك مشت از آن را بر می داشتند و آتش می زدند. بعد ها فا نوس و چراغ قوه ا ین كار را سهل تر نمود .

به دلیل دوری از شهر و مغازه و دسترسی نداشتن به كبریت ، همسا یه ها ( آ تش ) را برای روشن كردن چراغ و یا شعله ور نمودن هیزم از یكدیگر می گرفتند . كار بدین صورت بود كه یك چوب در حال سوختن را برمی داشتند و باسرعت به طرف خانه خود می رفتند و چون گرفتن آتش همراه با رفع ضرورت بود ا ین ضرب المثل كه ( دنبال آتش آمده ای ) زمانی بكار می رفت كه فردی یا مهما نی چندان در نزد صاحب خانه گیر نمی كرد و هنگام رفتن صاحب خا نه این ضرب المثل را بكار می برد (برای گرفتن آتش آمده ای )

***

***

كمتر دورانی در زندگی بشر رخ خواهد داد كه فرد در حیات خود شاهد تغییرات اساسی در تفكر و فرهنگ و زندگی مردم باشد، كه نسل ما در دورانمان شاهد آن تغییرات بوده است. تفكرات و فرهنگ دوره كودكی و اجتماع آن زمان تا به امروز ، تفاوتی بسیار با دوران الا ن ما دارد.

دروان كودكیمان همچون بودن در یك اجتماع با ستانی را می ماند كه شبیه آنرا كمتر میتوان در محیط های دور افتاده از شهر ها پیدا نمود ذكر این نكته ضروریست كه شكل امروزی تمدن كشورمان ، تنها در مدت چند دهه اخیر صورت گرفته است و به همین خاطرا ست كه دوران كودكیما ن با دورا ن نسل های بعدی ( در هنگامی كه این نوشتار را می نویسم ) تفاوت های بسیاری از نظر سا ختار و فرهنگ و غیره د ارد . رشد سریع ا ین تغییر درفكر و اجتماع متا سفانه محصول پیشرفت ( خود ساخته ) ما نبوده ا ست بلكه نا شی ازكپیه تمدنی وارداتی ا ست كه ازتوسعه غرب و گرفته می شده .

شغل اصلی مردم روستای پامسار نیز مانند سایر روستا های گیلان كشاورزی (برنجكاری ) است .كار كشاورزی مزرعه از اوایل بهار شروع شده وپس از شخم و آماده نمودن زمین مزوعی برای كشت نهال برنج و وجین آن ها برای از بین بردن و كندن علف های هرز حدود آواخر بهار (اینكار ) به پایان می رسد و تا حدود۱۵ مرداد كار برداشت برنج آغاز می گردد . كشاورزان این منطقه دو تا ۴۵ روز برای انجام كار كشاورزی در ذهنیتشان وجود دارد یكی كشت نهال برنج در ۴۵ روز گذشته از بهار است و یكی درو برنج كه عموما ۴۵ روز گذشته از تابستان آغاز می شود .

اما كشاورزی گر چه شغل اصلی مردم بشمار می رود ولی مقدار زمین مزوعی مردم منطقه كم تر از آنی است كه بتوان نام كشاورز برآنان گذاشت ! عموما ً هر خانوار بطور میانگین دارای یك ونیم هكتار زمین زیر كشت برنج دارند .هر هكتار زمین كشاورزی به دلیل عدم مكانیزه بودن كشاورزی و نیز ضعیف بودن زمین در باروری محصول كمتر از ۲ تن برنج (محصول ) دارد . این مقدار بایستی قسمتی از آن برای تخم سال آینده كشاورزی كنار گذاشته شود ، قسمتی برای آذوقه و خوراك خانواده صرف گردد و مقداری نیز برای فروش روانه بازار شود . یكی از علت های اصلی فقر موجود در روستا های شمال در بین كشاورزان ، كم بودن مقدار زمین زیر كشت شان است .

با بالا رفتن سن كشاورز و عدم داشتن توانائی برای كار ، كار كشاورزی با دشواری هایی روبرومی گردد .و با فوت كشاورز همین یك مقدار زمین مزروعی بار دیگر بین وراث تقسیم می شود و به تكه های كوچك در می آید . این معضل یكی از مشكلاتی بوده كه در یكصد سال گذشته دغدغه تعدادی قرار گرفته . از جمله در رژیم گذشته در اصلاحات ارضی شاهی شاه ایران آنرا بعنوان یك مشكل برای كشاورزان و كشاورزی شمرده و راهكاری برای برون رفت آن تعیین نموده .

از طرفی به دلیل عدم كفاف بودن در آمد حاصل از كشت برنج برای كشاورزان ، فرزندان ذكور آنان دست به مهاجرت می زنند و چون ساكن شهر های دور تر از زمین كشاورزی خود می شوند رغبت و فرصتی برای كشاورزی پیدا نمی كنند بدین طریق براحتی زمین مزوعی را در قبال اندك مبلغی بفروش می رسانند و یا زمین كشاورزی را معطل می گذارند.

با رشد انقلاب صنعتی در كشور مان از طرفی مقرون به صرفه نبودن كار كشاورزی و در آمد حاصل از آن ، فرزندان ذكور (عموما ً ) كشاورزان منطقه دست به مهاجرت زده و در شهر های بزرگ (عموما تهران ) مشغول بكار می گردند.

شرایط موجود در روستا های گیلان از جمله كمی زمین های زیر كشت به نسبت هر كشاورز ، تبلیغات گسترده در ۵۰ سال اخیر نسبت به برتری زندگی شهری و شهر نشینی نسبت به روستا ئیان ، نبود امكانات رفاهی در روستا ها وعوامل دیگر كمك می كنند تا فرزندان روستائی به شهر ها برای كسب كار و معاش كوچ نمایند.از طرفی هیچ مشوقی و برنامه ای برای بازگرداندن ایم مهاجرین و یا جلو گیری از مهاجرت سایر فرزندان وجود ندارد زیرا اصولا روستا ها مكانی برای رشد و كسب در آمد نبوده ، و تجمع كارخانجات و سایر مكان های تجاری و كسب در آمد در شهر ها بوده است .

آنچه در نگاه متناسب بومی می توان راهكاری برای این معضل شناخت اجرای بنامه و مدیریتی صحیح از انتقال شغل و صنایع وابسته به كشاورزی در روستا هاست تا ضمن مشغول شدن كشاورزان به تولید محصولات كشاورزی و صنعتی در روستا ها به كشاورز ی خود نیز ادامه داده و از مهاجرت انان جلو گیری نمود . حمایت از كشت توتون و فرایند برداشت و تحویل آن به كارخانه ، مهندسی نمودن تولید نوقان (پرورش كرم ابریشم ) ، كلاس های تو جیهی و عملی كار كشاورزی و باغ داری ، نحوه و یاد گیری چگونگی برداشت بیشتر از زمین كمتر، گسترش زنبور داری و استیصال عسل و بسیاری از مطالب دیگر می تواند انقلابی در این منطقه در كار تولید محصولات باغداری و كشاورزی وسایر محصولات مربوطه ایجاد نماید.

روستای پامسار-TiizTeZUbR