در لالایی های قزوین ، كه شامل اقوام كُرد ، لُر ، لك و دیگر اقوام نیز می شود نوع اشعار متفاوت است مانند اشعار و داستانهای عاشقانه، قصه ها و خاطرات هر قوم كه خاص آن منطقه است . و لی در اشعار عامه به عنوان مثال اشعار مذهبی ، ملی این اشعار با هم مشترك هستند. در لالایی ها مادر از هر قومی كه باشد نوا و صدای خاص خود را دارد و فرزندش نیز به همان صدا و آواز مادر عادت پیدا كرده و با آن آرامش پیدا می كند. هر بچه ای در گهواره ای كه در ان به خواب می رود بسیاری از آموزشهای قوم و مذهب خود را نیز در همان جا یاد می گیرد در واقع مادر اولین آموزگار كودك در طفولیت هست و در همان جا فرزند بسیاری از آموزشهای قوم و نژاد خود را فرا می گیرد. در برخی از نواحی به خاطر شرایط خاص منطقه ، كوچ های شبانه وجود داشته و یا دارد كه مادرها می بایست طوری برای فرزندشان لالایی بخوانند كه كودك متوجه صدای حیوانات و ترس در شب نشود. در واقع چیزی به جز صدای مادر متوجه نشود شاید به همین خاطر است كه می گویند صدای لالایی مادر یك نوع آرامش است و حُزن و اندوه نیست . استعداد هایی كه مادران در آرامش دادن به كودك خود دارند در نوع خود بسیار زیبا و حیریت انگیز است می بینیم مادری كه هم نوای آرامش بخشی برای كودك خود می خواند در همان حال گهوره را به وسلیه پا حركت می دهد ، با دستان خود در حال ریسیدن نخ و پشم است و این از نعمتهای خاص خداوند به مادران است .