شواهد موجود بیانگر آن است كه اگر نه همه، دستكم تعدادی از گروههای ایل شاهسون از دشت مغان به خرقان و خمسه كوچیدهاند.(كه البته نباید این گروه را با اتحادیه ایل خمسه فارس اشتباه گرفت). شیوه زندگی عشایر شاهسون و بسیاری از ویژگیهای فرهنگی ، علی الخصوص آلاچیقهای نیمكرهای، آنها را از سایر گروههای ایلی ایران حتی ایلات خرقان و خمسه متمایز میسازد. پارهای از این ویژگیها را كه منشاء تركی دارند میتوان در میان سایر ایلات ترك زبان ایران مشاهده كرد. گو اینكه برخی طوایف شاهسون خاستگاه تركی ندارند و توانستهاند پارهای از ویژگیهای متمایزشان را حفظ نمایند.
عنوان شاهسون به فارسی به معنی شاه دوست است. این عنوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایل سون یا دوستدار مردم تغییر نام یافت. اسكندر بیگ تركمان مورخ معروف عصر صفوی استعمال كلمه “شاهی سیون” را ضمن وقایع فتح عراق در دوره شاه اسماعیل اول و همچنین بیان وقایع زمان شاه طهماسب به كار برده است. اما اصطلاح سیاسی این شعار زمانی اهمیت پیدا كرد كه به طرفداران شاه اسماعیل دوم اطلاق شد و این در حالی بود كه بر سر جانشینی شاه طهماسب بین جانشینان او اختلاف افتاد و در این میان دختر طهماسب به نام پریخان خانم كه سیاستمدار مقتدری بود به طرفداری از اسماعیل میرزا خود را شاهیسون اعلام نمود.
امروزه شاهسونها علاوه بر مناطق گستردهای از كشور ایران در دیگر كشورهای همسایه از جمله جمهوری آذربایجان، عراق، تركیه، افغانستان و كشمیر نیز سكونت دارند.
خاستگاه عشایر ایل شاهسون
با وجود اسناد نسبتاً فراوانی كه راجع به تاریخ شاهسونها وجود دارد، منشا پیدایش شاهسونها و ایل شاهسون هنوز در پردهٔ ابهام قرار دارد. گمان میرود ایل شاهسون مجموعهای از گروههای قبایلی باشند كه حدوداً بین قرن شانزدهم و هیجدهم به صورت اتحادیهای گردهم آمدند. در قرن حاضر دربارهٔ منشا پیدایش شاهسونها سه روایت متفاوت وجود دارد.
از جمله این روایات از جانب سرجان ملكم است با این شرح كه میگوید
شاه عباس اول از همان آغاز سلطنت ناگزیر به مقابله با زیادهطلبی امیران بزرگ قبایل قزلباش برخاست. وی بدین منظور، برخی از سران قزلباش را به خاك هلاكت نشاند و برای مقابله با طغیان قبایل قزلباش قبیلهای تاسیس نمود و آن را شاهسون یعنی دوستدار شاه نامید و از همه مردان قبایل خواست تا بهعنوان عضوی از این قبیله ثبت نام نمایند. شاه این قبیله را به عنوان فداییان و سرسپردگان خاندانش در نظر گرفت و با حمایت ویژهای كه از این قبیله به عمل آورد، آن را از دیگران متمایز و برجسته ساخت.
ولادیمیر مینورسكی در مقالهای با عنوان “شاهسون” كه در دائرةالمعارف اسلامی درج گردیده است، خاطرنشان میكند كه اسناد و شواهد موجود روایت مالكم را تا حدی مغشوش ساخته است زیرا منابع تاریخی عصر صفوی ما را به این حقیقت كه شاه عباس اول قبیلهای را ایجاد نموده و آن را شاهسون نامیده باشد رهنمون نمیسازد.
روایت شاهسونها متفاوت با روایت مالكم است. اما در تضاد با آن نیست و تنها در جزئیات اختلاف وجود دارد. شاهسونها نیز مهاجرت اجدادشان را از آناتولی تائید نمودهاند. روایت رسمی و مورد قبول افراد ایل كه در نوشتههای مربوط به ایل شاهسون نیز منعكس گردیده، در قرن حاضر اولویت یافته است. به اعتقاد شاهسونها ایل شاهسون از سی و دو طایفه با موقعیتی برابر تشكیلشده است. شاهسونها مدعی هستند كه آنان هیچ وقت تحت امر یك رئیس ارشد نبودهاند. مطابق نظریههای رایج، شاهسونها در زمان صفویه در مغان به سر میبردهاند. اما در مورد بومی بودن و یا مهاجر بودن آنها به منطقه و در صورت پذیرش مهاجرت، بر سر زمان مهاجرت اختلاف دیدگاه وجود دارد.
با توجه به روایات و سندیتهای تاریخی موجود، اتحادیه ایل شاهسون از چند طایفه شامل بومیان دشت مغان (احتمالاً آلانها و تیره مهرگانیان آریایی نژاد ” آینالیها = آئینهایها، مهرپرستان”) و مهاجرینی مانند اعقاب طوایف افشار و طوایف شاملو (مهاجر از آناتولی) و برخی از قبایل قزلباش و غزهای ترك نژاد آسیای میانه، تشكیل یافته باشد كه تحت یك اتحادیه سیاسی، نظامی و اجتماعی خاص با زبان رسمی تركی ائیلیاتی برای افراد ایل، گرد هم آمدهاند و در سدههای ۱۶ تا ۱۸ میلادی نقش سیاسی و نظامی پر رنگی را در تاریخ منطقه و حتی ایران داشتهاند.
وجه تسمیه اصطلاح شاهسون

در معنای واژه شاهسون كه محتوی پارهای ارزشهای نمادین است میبایست بیشتر پژوهش گردد. در كل واژه شاهسون دارای مفاهیمی است كه به شرح زیر آورده شده:
در وهله اول از واژه شاهسون معنای سرسپردگان شاه استنباط میگردد.(دوستداران شاه)
در وهله دوم، این واژه بیانگر سر سپاری به طریقت صفویه , مذهب شیعه و ائمه به خصوص علی بن ابیطالب است كه شاهان صفویه نمایندگان آنان به شمار میرفتند و نه تجلی و تجسم آنان.
در وهله سوم واژه شاهسون حس انزجار و مخالفت شدیدی را نسبت به عثمانی سنی مذهب كه دشمن دیرینه صفویان شیعه مذهب بودند، پدید میآورد. اعلام شاهسونی از سوی روسای قبایل بدین معنا بود كه آنان پیروی از فرامین شاه را در حكم فرایض دینی و اخلاقی خود تلقی میكردند.
در وهله چهارم میتوان معنا و مفهوم شاهسونی را در حس میهندوستی و ایران پرستی در نزد مردمان شاهسون جستجو كرد.
ساختار اجتماعی ایل شاهسون
هرم سازمان تولیدی ایل شاهسون از خانوار آغاز و به تیره و طایفه ختم میشود. در گذشته ریاست طوایف را خانها به عهده داشتند كه امروز از مزایای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی شایانی برخوردار بودند ولی قدرت آنها در برابر خوانین ایلیاتی سایر عشایر مانند قشقایی بسیار ناچیز بود. در راس هر رده كوچك نیز مسؤلی قرار داشت كه آق سقل نامیده میشد.
خصوصیات اجتماعی ایل شاهسون

مسكن
شاهسونها به مجموعه چند آلاچیق و كومهای كه در یك نقطه برپا شده باشد، اوبه میگویند. محلی كه اوبه در آن قرار گرفته و یا به جایی كه چادرها در آنجا برافراشته میشوند یورد اطلاق میگردد. مشخصه اصلی یورد سنگ چینهای هلالی شكل (قوسی) است كه به موقع استقرار اولین آلاچیق یا كومه در آنجا، برای گذاشتن فارماش (جا رختخوابی پشمی) و سایر اسباب و اثاث چیده شده و چوبهای چادرها به این فاصله تقریبی یك متر خارج از این سنگچین هلالی چیده میشوند. سبب اصلی چیدن این سنگها به خاطر مصون نگهداشتن اسباب و اثاث پشمین از تماس با كف زمین جلوگیری از نفوذ نم و رطوبت به داخل آنهاست. معمولاً هر فرد عشایر تا آخر عمر به خاطر دارد كه در كدام یورد به دنیا آمده است. همچنین هركدام از این یوردها دارای القاب یا عناوین قراردادی به خصوص هستند كه ممكن است برخی از اسامی یادآور یك جریان تاریخی و یا واقعه و پیشامدی نیز باشد. به دلیل اینكه در مقایسه با سایر مناطق عشایری ایران هر دو ناحیه سردسیر و گرم سیر شاهسون، (تابستان ییلاق و زمستان قشلاق) آب و هوای سردی دارند به همین خاطر عشایر شاهسون به تجربه دریافتهاند از چادری استفاده نمایند كه حتیالمقدور بیشترین هماهنگی را با شرایط محیطی داشته باشد.
آلاچیق و كومه

آلاچیق و كومه مسكن اصلی عشایر شاهسون در ییلاق میباشد. آلاچیق یكی از مشخصات و نشانههای عشایر شاهسون است كه چادر نیمكرهای شكل میباشد و كومه چادر دالانی شكل دارد و معمولاً از آلاچیق كوچك تر است و از جنس خشنی و با آلاچیق كه با دقت و مهارت و ظرافت درست میشود قابل مقایسه نمیباشد. آلاچیق همیشه با كومه همراه میباشد.
پوشاك

امروزه پوشاك مردان و زنان شاهسون همانند پوشاك روستائیان اطراف منطقه میباشد و هرگونه تغییر و تحولی در نوع یا شكل لباس روستائیان بهوجود آمده است در تركیب و نوع لباس عشایر شاهسون نیز این تغییرات مشاهده شده است. در زمانهای قدیم مردان و زنان منطقه دارای لباس مخصوص بودهاند كه امروزه حتی در دور افتاده ترین نقطه آذربایجان و دیگر نقاط نیز هیچ اثری از آن پوشش دیده نمیشود. زنان شاهسون (البته برخی بخصوص زنان سالخورده) تا حدودی بافت سنتی پوشاك خود را حفظ كرده و در مواردی نیز هیچ الگو یا تركیب جدیدی را دربافت سنتی لباس خود راه ندادهاند.
پوشاك زنان شاهسون شامل ۹ تكهاست كه عبارتند از

كوینك (پیراهن)
تومان (تنبان یا دامن شلیتهای)
یایلیق (روسری)
آلین یایلیقی (چارقدی كه از روی یایلیق و برای نگهداشتن آن از بالای پیشانی بسته میشود)
آرخچین (عرقچین)
یل (نیم تنه سادهای كه زمستانها روی جلیقه پوشیده میشود.)
جوراب
جلقا (جلیقه بی آستین)
باشماق (كفش)
یاشماق (دستمالی كه بر روی دهان می بستند)
صنایع دستی عشایر ایل شاهسون

در مطالعه اقتصادی عشایر شاهسون صنایع دستی بعد از فعالیتهای دامداری و كشاورزی قرار میگیرد. زندگی كوچ نشینی كه بر پایه پرورش دام و تولید فراوردههای دامی بویژه گوسفند و بز استوار است امكان تهیه مواد اولیه برای تولید دست بافتهای مختلف را با بكارگیری سلیقه و هنر خلاقه زنان شاهسونی فراهم نمودهاست.
از جمله صنایع دستی تولیدی توسط زنان عشایر شاهسون عبارتند از: قالی و قالیچه -گلیم، زیلو، جاجیم و خورجین – پلاس (چادر) – چوقا یا برك – كلاه – دستكش – جوراب – گیوه – پاپوش – حصیر – مفرش – نمك دان و….
دلبافتههای عشایر ایل شاهسون
شاهسونیها از فراوردههای دامی از جمله پشم برای صنایع دستی استفاده میكنند كه بهصورت دلبافتههایی كه حاصل هنر، ذوق، اندیشه، خاطرات تاریخ و برداشتهایی كه از طبیعت و محیط اطراف داشتهاند در قالب هنرهای تجسمی به صورت نقش بر روی دستبافته ایجاد میكنند. برخی از نقشها مثل علامت گردونهمهر نشانگر چهار عنصر جهان است و برخی دیگر برداشت از طبیعت وگل و گیاهی است كه به صورت اشكال هندسی درآمده است ونقشهای دیگری نیز وجود دارد كه حیوانات در آن نمایان هستند كه براساس داستانهای افسانهای یا علاقهٔ شخصی به كار گرفتهشدهاست.
جاجیم

جاجیم یكی از دلبافتههای ایل شاهسون است. طریقهٔ بافت آن بدین صورت است كه پشم گوسفندان را شسته و آنها را با دستگاه ریسندگی به نخ تبدیل كرده و بعد بارنگهای گیاهی آنها را رنگ میكنند و شروع به بافت جاجیم میكنند. بدین صورت كه اول جایی وسیع و آزاد را انتخاب میكنند و بعد عمل چلهدوانی را شروع كرده كه در این روش نقش اولیه جاجیم مشخص میشود و با بافتههای دیگر جاجیم تفاوت دارد. برای چلهدوانی فردی كه وارد است در نقطهای مینشیند و تارها و نقشها را نگاه میكند و افراد دیگر گلولههای دار را به دور دار میپیچانند. در جاجیم نقشهای گوناگونی به كار میرود كه از جملهٔ آنها میتوان به یدیقارداش،قیقاج،لمه،دنهمه،بویرگ،چیت و … اشاره كرد. جاجیم باعرض ۲۰_۲۵ سانتیمتر و با طول ۳۰_۴۰متر است. كه بعد از بریدن آنها را به هم میدوزند و زیرانداز تهیه میكنند. این نوع كار به دلیل سبك بودن و ظرافت آن در تهیهٔ مبلمان، پادری، رومبلی و… استفاده میشود. ابزارهایی كه برای تهیهٔ جاجیم مورد استفاده قرار میگیرد عبارتند از:چوبكهایی برای بالا و پایین بردن تارها، دار، چوبی كه عرض جاجیم را نگهدارد، سهپایهای از جنس چوب، چوبكهایی نازك برای نقش اندازی و دفتهچوبی كه برای محكم شدن پودو ضربه زدن استفاده میشود.
گلیم

از دل بافتههایی است كه قدمتی طولانی دارد. نوع بافت آن ساده و بدون پرز بوده و با نخهای پنبهای، پشمی، كنفی و با مخلوط تار و پود بافته میشود. نخپنبهای برای تار و نخ پشمی رنگی برای پود استفاده میشود. در گلیمبافی تهیهٔ نقشه الزامی نیست، نقش بافی آن بیشتر به صورت ذهنی است. گلیم را به سه روش برجسته، ساده و ورنی میبافند؛ كه برجستهبافی زمینهای ساده دارد و شكل آن شبیه قالی پرزدار است به این طریق كه از روی نقشهی قالی بر چله گلیم گره میزنند و در آخر پرز اضافی آن را میچینند. در ساده بافی هركدام از پودها را یكی در میان از بین چله عبور میدهند. این نوع از گلیم دو رو دارد و برای تهیهٔ آن نیاز به نقشهٔ از پیش تعیین شده ندارد. نقش به كار رفته در آن بیشتر هندسی است و به ندرت از نقوش منحنی در آن استفاده میشود. نوع دیگر كه ورنی است یكرو بوده و پرز ندارد و معمولاً آن را به صورت ذهنی و بدون نیاز به نقشه میبافند.
پلاس
برای این نوع دستبافتِ ابتدا پشمها را شسته، نخریسی و سپس رنگآمیزی كرده و بعد از اینكه آماده شد شروع به بافتن میكنند كه در مرحلهٔ اول چلهدوانی كرده و پس از آن نقشاندازی میكنند. از نقشههایی كه در این بافت استفاده میشود میتوان به چیچك، لمه، یدیقارداش، دورتگوز و … اشارهكرد. بعد از اینكه پلاس بافتهشد آن را میبرند و سپس تكهها را به هم وصل كرده و به عنوان زیرانداز استفاده میكنند. به دلیل ظرافت و سبكی آن میتوان بهعنوان روكش مبلمان هم استفاده كرد.
خورجین

به صورت كیسهای بزرگ بافته میشود كه برای حمل وسایل فیمتی عشایرها به هنگام كوچ بر روی شتر میاندازند. خورجینها به چندین روش ساختهمیشوند نوع سادهٔ آن را همانند جاجیم میبافند و مثل خورجین میدوزند ونوع رنگی و نقشدار، كه به نامهای خلیخورجین، دنهمه، قیناغ و … وجود دارد.
ورنی

این نوع كار با عبور دادن پود از تار و پیچاندن نخخامه به دور نخهای تار شكل میگیرد. نوعی زیرانداز یكرو و بدون پرز است كه چیزی بین گلیم و قالی است؛ از این لحاظ كه در آن گره به كار نمیرود شبیه گلیم و از لحاظ نقش و طرح آن شبیه به قالی است. وسایل موردنیاز برای این نوع بافت:شانه، پود اصلی، دفتین، دار و … است.
پرده
نوعی دیگر از دستبافها است كه بر روی دارهای افقی بافته میشود و نخی كه برای این نوع بافت به كار میرود از جنس پشمی ظریف است.
آسمالیغ
دست بافتهای است كه افراد عشایر وسیلههایی را كه در مدت روز به آن احتیاج بیشتری داشته باشند را در آن میگذارند و جنس آن بیشتر از نوع جاجیم و ورنی است.
اوركن
دل بافتهای است كه با نخهای رنگی آمادهشده و معمولاً در ابعادی به عرض ۱۰-۸ سانتیمتر و به طول ۵-۴ متر بافته میشود. از نقشهای این نوع كار میتوان به داراغ،تیرمه، دورتگوز،ایرشمه و … اشاره كرد.
نمكدان

این نوع دستبافتِ از دو تیكه بافت و به صورت بطری شكل درست میشود كه بافت پشت آن با طرح گلیم و رندبافت است و قسمت زیرین آن قالیبافی است. بعد از اینكه كار بافت تمام شد نمكدان را آستر میگیرند و سر و ته آن را با نخهای پشمی میدوزند.
چوال
این نوع بافت به دو روش بافته میشود. یك نوع بر روی دارهای عمودی كه معمولاً به روش گلیم بافته میشود و نوع دیگر بر روی تارهای افقی و به روش پلاس میبافند كه بعد از بافته شدن آن را با یك پهنا و دو بلندی به صورت كیسه به هم میدوزند و در قسمت درب آن قلابهایی میدوزند تا بتوانند درب آن را ببندند. از چوال برای نگهداری مواد غذایی و … استفاده میكنند. چوال به پنج نوع:شالچوال، ائونچوالی، قرخیلیقچوالی، باغاچاناغی و الچوالی بافته میشود.
مفرش

نوعی دیگر از دلبافتهها میباشد كه مستطیلیشكل است و به صورت ورنی، گلیم، قایغ، فرش و … بافتهمیشود و در سه نوع قییاغ،خكی و گلیمی میبافند. گعبه، گول، بئلیباغلی از نقشهای آن میباشد. این نوع دستبافته برای تمیز نگهداشتن وسایل و رختخوابها استفاده میشود و همچنین كار عشایر را برای حمل وسایل در موقع كوچ آسانتر میكند.
مراسم عید نوروز و چهارشنبه سوری

عید نوروز و چهارشنبهسوری از شادترین روزهای شاهسونها است. شب چهارشنبهسوری آجیل گوناگون از نخودچی و گندم بوداده و غیره درست میكنند، آتشبر میافروزند و بچهها از روی آن میپرند و صبح روز چهارشنبه آبتنی میكنند. در عید نوروز تخممرغ رنگ میكنند و به دید و بازدید میروند و تخممرغها را بین بچهها پخش میكنند و آخر سر نیز همگی جمع شده و به خانه آق سقل و یا رئیس طایفه میروند. آنها معتقدند كه به هنگام تحویل سال، یك لحظه آبهای روان از حركت باز میماند و درختان سر خود را به زمین میگذارند.
مراسم خواستگاری و عروسی

در خواستگاری دو نفر ریشسفید از خانواده داماد به چادر پدر عروس رفته و عهد و پیمان میبندند كه خیلی به آن اهمیت میدهند. پس از خوردن شیرینی و بلافاصله پس از موافقت و عهد و پیمان در خواستگاری، خانواده داماد به محل عروسی رفته و یك روسری كلاغی، گردن بند، آئینه و شیرینی همراه میبرند. ممكن است جشن عروسی تا بیست روز طول بكشد. در طول این مدت مهمانیها برگزار میشود و در روز آخر هر مهمانی، مبلغی به عنوان طویانه (پول شیرینی) به صاحبخانه میپردازند.

