یكی از دیدنیهای شهر تهران كوچه قرینه ای است به نام كوچه لولاگر، كوچه كوچكی است در خیابان معروف نوفل لوشاتوی تهران و قدیمیترین پیتزافروشی تهران نیز در آن قرار گرفته، اما این معروفیتها نتوانسته ویژگیهای قابل توجه و شاخص این كوچه را به خوبی نشان دهد.
كوچه قرینه برای من مثل دروازهای به گذشته است، جایی كه میتوان داستانهای پنهان را بارها خواند. راستش را بخواهید عاشق معماری قدیمی و اشیای خاك خوردهای هستم كه گویی از دل ماجرایی پر فراز و نشیب بیرون آمده است.
ماجرای یكی از این شگفتی قدم زدنها، از خیابان حافظ تهران شروع شد. خیابان شلوغ پلوغی كه تاریخچهای نهفته دارد. پس از عبور از خیابان نوفل لوشاتویی كه سفارت فرانسه و ایتالیا در آن جای گرفته، به كوچه قرینه رسیدم. كوچهای قدیمی كه رنگ و روی ساختمانهای آن نشان از سن و سال آن داشت. كوچهای كه بر خلاف سایر خیابانهای با قدمت تهران، هنوز سعی میكند ظاهر خود را حفظ كند تا گذشتهاش را به رخ بكشد.
گفتم قدیمی یاد خانههای كاه گلی افتادم! اما این ساختمانهایی كه در این كوچه است همه از آجر هستند و مرمت شدهاند ولی آنچه توجهم را جلب كرد، قرینه بودن ساختمانهای دو طرف كوچه است. بخاطر همین است به كوچه قرینه معروف است. حدس میزنم دو معمار برادران دوقلویی بودند كه با هم مسابقه گذاشتهاند خانههای اینجا را شبیه به هم بسازند! باید دید چه داستانی پشت این معماری نهفته كه اینچنین اینجا را جذاب كرده است.
كوچه دوقلوها چطور به دنیا آمده است؟
گویی خانههای این كوچه همچون دوقلوهای همسانی هستند كه از مادر زاده شده و تا آخر عمر در كنار هم زندگی كردهاند. فضای آشنایی داشت و اصلا احساس غربت نكردم. وارد كوچهای شدم با مردم صمیمی، اغلب مسن بودند و گویی میخواهند از این میراث اجدادی محافظت كنند. بیشتر از قبل مشتاق شنیدن شدم.
بالكنهای مشابه، دیوارهای همسان، حتی درختكاری داخل منازل كه اكنون آن درختها سر به فلك كشیدهاند هم، قرینه بود. این همه دقت و سلیقه در چنین ساختمانهایی واقعا عجیب به نظر میرسد.
داستان هیجانانگیز كوچه قرینه
جای بسی تعجب است كه در میان این همه شلوغی تهران و وجود ساختمانهای مدرن و كج و معوج! چنین كوچهای وجود داشته باشد. كنجكاو داستان پشت این معماری شدم. فهمیدم ماجرا مربوط به سال 1317بوده است. آنجایی كه فكر ساخت و ساز به ذهن محمدباقر لولاگر افتاده است. محمدباقر وضع مالی خوبی داشته و برادر او هم خارج از ایران، در برلین فرش فروشی بزرگی داشته است.
كوچه لولاگر یك كوچه قرینه است كه تمام خانهها و نماها، بالكنها و ساباطها و پنجرههای آنها و حتی درختان كاشته شده در درون خانهها به صورت قرینه و موازی از ابتدا ساخته شده است. به محض ورود در این كوچه با بالكنها، پنجرهها و نماهای شیشهای مشابه در دو طرف كوچه مواجه میشویم كه تا انتهای كوچه ادامه دارد. اگرچه سالها از عمر ساختمانها و كوچه لولاگر میگذرد اما با توجه به ادامه حیاط در یك سوی كوچه و حضور و زندگی ساكنان در آن توسط مالكان اصلی، میتوان نشانههایی از زندگی سابق را در این محل دید.
بنابر اظهارات تعدادی از ساكنان این كوچه ، سه برادر مالك اصلی خانههای یك طرف كوچه هستند كه هنوز نه راضی به فروش و نه راضی به تخریب شدهاند، اما سوی دیگر كوچه تحت تملك بیمارستان “مروستی” قرار گرفته است و معلوم نیست بیمارستان قرار است برای این فضای قدیمی و با ارزش تهران چه تصمیمی بگیرد.
بسیاری از شهروندانی كه به بهانه خوردن پیتزاهای متفاوت قدیمیترین پیتزافروشی تهران به این كوچه میآیند معمولا تحت تاثیر فضای متفاوت این كوچه قرار میگیرند.
برای سرزدن به كوچه “لولاگر” میتوانید به خیابان حافظ – خیابان نوفل لوشاتو – نرسیده به پل حافظ بروید.
محمدباقر پیشنهاد شراكت مالی به برادرش در امر ساخت و ساز میدهد. او هم با كمال میل قبول میكند. محمد باقر تمام اموال خود را فروخته، بخشی را صرف وقف مسجد و بیمارستان كرده(خدا خیرش دهد) و از اموار باقیمانده، به همراه سهم برادرش زمین بزرگی میخرد. زمین قدیم میشود كوچه لولاگر، یا كوچه قرینه امروزی كه پر از خانه شده است.
محمد باقر لولاگر، فرد امانتدار و معتمدی بوده است. درست است كه برادرش در وطن نبوده اما او الان حافظ سهم برادر است. به همین دلیل هر خانهای كه برای سهم خود میسازد، درست روبروی آن، برای برادرش با همان سبك و سیاق خانهای همچون دوقلوهای همسان میسازد و این كار را تا انتهای كوچه ادامه میدهد و باعث به وجود آمدن كوچه قرینه امروزی میشود. چه فكر بكری. شما بودید اینچنین میكردید؟
تا وارد كوچه لولاگر شوید، قرینه بودن آن را متوجه خواهید شد. با آنكه در طی این سالها دستخوش تغییراتی شده ولی بافت اصلی خود را حفظ كرده است. جوی وسط كوچه، آن را به دو نیم تقسیم كرده است. چقدر نوزاد در این خانهها به دنیا آمده، چه شبها و روزهایی بر این كوچه گذشته. چه قدوم باصلابتی از بین تار و پود این معماری ها گذشته، چه جوانهایی كه عاشق شدند. یكی از این ساختمان و دیگری در ساختمان همسان رو به رویی منتظر دیدن رخ یار گشته! آیا این عاشقان به هم رسیدهاند یا همچون داستان لیلی و مجنون شدهاند خدا داند.

چه چشمانی كه به در خیره مانده تا عزیزی از راه دور برگردد. چقدر در این كوچه قدیمی، بچهها بازی كردند، پر از سر و صدا به دنبال توپی بودند، تیله بازی كردند و دعوا كردند... كسانی كه الان برای خودشان به مردان و زنان غیوری تبدیل شدهاند. چه قهرها و آشتیهایی این كوچه به خود دیده است.

چه پدرانی كه با در دست داشتن نان بربری داغ، صبح خانواده خودشان را ساختند. چه عروسیها، جشنها و سرورهایی كه در كوچه لولاگر برگزار شده است.
در كوچه قرینه، دیگه چه خبر؟
كوچه قرینه نماینده گذر نسلهای مختلف است. نسلهایی كه سعی كردند رنگ و رخسار كوچه، همانی بماند كه بوده و زیر بار بولدوزرها و تبدیل شدن به برجها و آپارتمانهای چندین و چند طبقهای نگشته است. در این مدت تنها به میزان اندكی بازسازی شده به شرطی كه آن بافت از بین نرود.
همانطور كه محو معماری كوچه بودم و در ذهنم داستانسرایی میكردم، به انتهای كوچه قرینه رسیدم. پیتزا فروشی داوو نظرم را جلب كرد. پیتزا فروشی كه از دهه چهل تا الان سعی كرده حال و هوای كوچه لولاگر، حفظ شود. پیتزاهای خوشمزه با همان سرو قدیمی!
اما در كوچه قرینه، فقط پیتزافروشی نیست كه اصالت خود را حفظ كرده بلكه كافه پر نور و دلنشین ریرا هم آنجا خودنمایی میكند. به نظر میرسد این كافه متعلق به نوه لولاگرها بوده كه بازسازی شده است. كافه، گالری و پنجرههای بزرگی كه به حیاط باز میشوند، فضای این كافه را زیباتر كرده است.
كوچه قرینه یا همان كوچه لولاگر خودمان، محلی زیبا، دلنشین، دنج و در عین حال نوستالژی برای كسانی است كه عاشق معماریهای قدیمی هستند و دلشان میخواهد روزی را در محلهای قدیمی و به دور از ساختمانهای غول پیكر مدرن، بگذرانند.