ریپورتاژ آگهی
روستای شمس آباد

روستای شمس آباد

زادگاه میرزا رضا كرمانی شمس آباد نوق روستایی است در چهل كیلومتری شمال شرقی رفسنجان. این روستا افتخار میزبانی از امامزاده سیدجلال
  • 1400/12/01
  • استان : کرمان
  • شهر : رفسنجان
  • دسته : روستاهای ایران
آدرس : كرمان- چهل كیلومتری شمال شرقی رفسنجان- روستای شمس آباد
تلفن : 66059000-021

زادگاه میرزا رضا كرمانی

شمس آباد نوق روستایی است در چهل كیلومتری شمال شرقی رفسنجان. این روستا افتخار میزبانی از امامزاده سیدجلال الدین اشرف پسر امام موسی كاظم (ع) و برادر امام رضا(ع) را دارد. هم چنین این روستا زادگاه میرزا رضا كرمانی شیرمردی كه به میرزای شیرشكار معروف بود، نیز می باشد.

***********

زندگینامه میرزا رضا كرمانی(میرزای شاه شكار)

او میرزا محمدرضای كرمانی فرزند ملاحسین عقدایی معروف به ملاحسین پدر است كه در كرمان( روستای شمس اباد) زاده شد . پدرش ملاحسین در زمان حكومت طولانی محمد اسماعیل خان وكیل‌الملك در كرمان ، به دلیل ظلم و ستمی كه بر او رفته بود ، مهاجرت كرد و به یزد رفت . در ناحیه عقدای یزد ملكی خرید و به كار كشاورزی پرداخت . ملاحسین چندی پسرش محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملا عبدالله منزل كرد و در همان جا نیز درگذشت .
میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد ، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌كرد . از یزد به تهران آمد و به دست فروشی و سمساری پرداخت . در این شغل موفقیت‌هایی به دست آورد و كم كم نزد تجار تهرانی اعتباری كسب كرد . از حاج ملاحسن ناظم التجار ، بازرگان معروف تهرانی ، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند . شاید همین رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد كه بعدها به عالم سیاست روی آورد .
ورود به مجالس اعیان ، البته آداب خاص و بردباری لازم دارد كه یك نفر ولایتی باید خیلی چشم و گوش خود را باز كند و متوجه حرفهای اهل مجلس باشد ، تا بتواند از كسب خود بهره ببرد ، والا كارش نمی‌گیرد . همین توجه ، برای میرزا رضا مكتبی شده و او را تا حدی به اوضاع و احوال دوره با اطلاع ، و تجسس زندگی او را نخود همه آش نموده بود ، چنان كه گذشته از مجلس اعیان ، مجلس عمومی یا نیمه عمومی كه در شهر اتفاق می‌افتاد این شخص با بقچه كالای خود كه بهترین جواز ورود او به مجلس بود حاضر می‌شد .
او با ورود به خانه اهل دربار برای فروش كالا ، نفوذ كلمه‌ای در بین زنان كه عمده مشتریان او بودند كسب كرد و بعدها در مقدمات شورش تنباكو از این نفوذ كلمه به خوبی استفاده كرد . او پیام میرزای شیرازی در باب تحریم تنباكو را تا كنج خانه های اعیان شهر میبرد و همگان را به اطاعت از مرجع تقلید عصر فرا میخواند. البته این اقدام میرزا رضا ، بعدها اسباب دردسر او شد.
« میرزا رضا طاقه شال را به شانه می‌انداخت و به خانه بزرگان می‌برد ، آنجا ضمن گفتگو و چانه برای قیمت و نحوه انتخاب شال و وعده آوردن شال بهتر ، كم كم صورت محرمیت در بیشتر خانه‌های بزرگان یافته بود ، و خیلی حرفها به زنان و همسران و كنیزكان بزرگان می‌زد كه آنها را نسبت به اوضاع و احوال روشن می‌كرد ، و همین حرفها موجب گرفتاری‌های او بود كه شوهران و مردها حرفهای بزرگتر از دهن زنها ، از همسران خود می‌شنیدند . وقتی واقعه تحریم تنباكو و شكستن قلیان‌ها پیش آمد ، میرزا رضا كه در خانه‌ها نفوذ فراوان داشت ، بسیاری از زنان بزرگان را تهییج به مقاومت كرده بود ، و بسیاری از قلیان‌ها در خانه‌ها به تحریك و اشاره او شكسته شده بود . »
در ضمن معامله‌گری با رجال دولتی ، با كامران میرزا نایب السلطنه پسر ناصرالدین شاه كه حاكم تهران و رئیس و وزیر تجارت بود آشنا شد . مقداری خرقه خز و شال به او فروخت ، اما نتوانست پولش را بگیرد و عاقبت با اعتراض و كتك خوردن فراوان توانست احقاق حق كند . یكی از مهمترین منابعی كه شرح این داد و ستد میرزا رضا را با نایب‌السلطنه آورده ، نوشته‌های كلنل كازا كوفسكی است ، او در خاطرات خود می‌نویسد : « … میرزا محمدرضا قبلا یك فروشنده ساده و فقیر البسه كهنه و خرید و فروش كننده شال بوده است . قریب ده سال قبل ، این میرزا محمدرضای كهنه‌فروش ، دو طاقه شال كشمیر به نایب‌السلطنه فروخته ، ولی نایب‌السلطنه وجه آن را نمی‌پردازد . میرزا محمدرضا دو سالی انتظار می‌كشد . بالاخره روزی اتفاقا در حضور وزراء‌ و شاهزادگان جسارت نموده به نایب‌السلطنه تذكر می‌دهد كه قیمت شال را نپرداخته است . در قبال این جسارت ، دستور می‌دهد فورا پول او را با بهره‌اش پرداخت نمایند ، و بهره عبارت از این بود كه در قبال هر یك قرآن پرداخته شده ، نوكران نایب السلطنه ، یك پس گردنی هم بدان می‌افزودند . با در نظر گرفتن این كه شال كشمیری بسیار گرانبهاست می‌توانید مجسم نمایید كه چند پس گردنی به این بدبخت بی‌نوا زده‌اند …. »
میرزا رضا كرمانی طعم ظلم را از در نهایت شدت چشیده بود و با ظالمان آشنا بود و مركز فساد را به خوبی تشخیص داد.
ظاهرا مظفرالدین شاه مایل به قتل میرزا رضا نبود . ولی بالاخره تصمیم خود را گرفت.میرزا رضا را برای بردار كردن به میدان مشق بردند . گزارش لحظه به لحظه اعدام او نشان میدهد كه تا آخر هم از كار خود پشیمان نشده بود و به این كار ایمان داشت. سخنان و رفتارهای او در آخرین لحظات نشان از بی باكی در مقابل مرگ است.
یك نقل قول شفاهی می‌گوید هنگامی كه امیر تومان ارغون پدر سرهنگ ارغون ( معروف به سرهنگ نمره یك ) كه مسؤول دار زدن میرزا رضا بود ، او را برای دار زدن می‌برد گفت : پدر سوخته شاه را كشتی ، حالا می‌بینی كه می‌برند دارت بزنند ، میرزا رضا در جواب گفت : پدر سوخته خودت هستی اگر تو بمیری سگ و گربه هم به تشییع جنازه‌ات نخواهند رفت ، ولی می‌بینی كه برای اعدام من این همه تشریفات برگزار كرده‌اند !
گفته میشود وصیت كرده بود روی سنگ قبرش بنویسند:
محب آل محمد غلام هشت و چهار
فدای مردم ایران رضای شاه شكار!

 

روستای شمس آباد-TI5hcfp6pa